" رونین" اصطلاحی است مربوط به ژاپن در دورة فئودالیته که در دو بخش از فیلم، یکبار بهاختصار، و بار دوم کاملتر توضیح داده میشود: بار نخست قبل از عنوانبندیِ فیلم ، و بار دوم موقعی که لونسدیل (با بازیِ میشل لونزدال) در اتاقِ کارش در ویلایی خارج از شهر دربارة مرام و مسلک سلحشوران و ساموراییهای ژاپنی با سام به گفتوگو میپردازد. این توضیحات آشکار میسازند که در ژاپن، در دورة فئودالیسم، رونین به گروهی از ساموراییها اطلاق میشده که اربابی نداشتند یا اربابهاشان به آنها خیانت کرده بودند.
تشابه دو اصطلاح ژاپنی برای عنوانِ فیلمهای ملویل و فرانکنهایمر ظاهریترین شباهت این دو فیلم به یکدیگر است. بستر و پسزمینة فیلم، ویژگیهای شخصیتهای اصلیِ هر دو فیلم (یعنی ایجاز و صراحت و روشِ محتاطانه، جذابیتهای ظاهری و شخصیتی، و خست در دادنِ اطلاعات) و مانند اینها پارهای از نکات و جزییاتِ مشابهی هستند که رونین و سامورایی را بههم نزدیک و مرتبط میکنند.
بهعبارت دیگر، فرانکنهایمر، همچون ملویل، برای ایجاد تعلیق بهجای تکیه بر حادثه از شخصیتهای اصلیِ فیلمش و سر وشکل دادن به آنها بهره گرفته است. خود فرانکنهایمر گفته است:
" محورِ کلیِ فیلم، دربارة پینبردن به ذاتِ شخصیتِ سام است؛ زیرا چیزیکه از ظاهرِ او بهنظر میرسد با آنچه واقعاً هست تفاوتهای زیاد و آشکاری دارد. بسیاری از نکات در فیلم ناگفته رها شدهاند؛ زیرا رونین فیلمی دربارة رفتارِ شخصیتها است. شخصیتها در داستان، عملکردِ معینی دارند و تماشاگران آنها را از طریقِ همین اعمال میشناسند. بنابراین ما نمیتوانیم همه چیز را در حدّ جزییات موشکافی کنیم و شرح بدهیم. در پایانِ فیلم فاتحی وجود ندارد و فقط بازماندگان هستند، و ما بهاین نتیجه میرسیم که برای پیروزی بایستی بهای سنگین و گزافی پرداخت."
ظاهراً هر دو فیلمِ سامورایی و رونین براساس شکلیافتنِ یک موقعیت بغرنج و پیچیده بر صفحة شطرنج طرحریزی و تنظیم شدهاند. یکی از بهترین نمونهها صحنهای است که سام به ونسان تعلیم میدهد که گلولهای را که در پهلویش فرو رفته با وسایل ابتدایی بیرون بیاورد. آشکار است که فرانکنهایمر این صحنه را، عیناً، از فیلم سامورایی و لحظهای که جف کاستلو به جراحی خودش میپردازد برداشت و تقلید کرده است.
دربارة رابطة این دو فیلمساز، که یکی امریکایی و دیگری فرانسوی است، جان فرانکنهایمر گفته است که او و ملویل دوستانِ بسیار نزدیکی بودند، و ژان پییر و او از یکدیگر بسیار آموختند. ملویل طرفدارِ پروپا قرصِ سینمایِ امریکا بود، و وی عمیقاً به کارگردانهای نامآورِ اروپایی ـ که در شخصیتپردازی و استفاده از سکوت مهارت دارند ـ دلبستگی داشت.
رونین یک تریلر (Thriller) است؛ نوعی فیلمِ هیجانانگیز، پّرشور و کشش و بیشوکم پّراحساس که ماجراهایش با طرحی ابتکاری ـ که دارای حوادثِ سریع و تعلیقهای مداوم است ـ از پیش برده میشود. تریلر غالباً دارای عناصرِ داستانِ پلیسی و رمانِ جاسوسی است، که بهویژه در نیم قرن اخیر در سینما و ادبیات بهصورت تفنن و «سرگرمیِ تخصصیشده» درآمده و بسیاری از فیلمسازان و نویسندگانِ حرفهای را بهخود مشغول داشته است.
منشأ تریلرشناختهشده نیست؛ اما آشکار است که در قرن نوزدهم با آثاری همچون داستانهایی از ادگار آلنپو و ویلکلی کالینر در فاصلة سالهای 1840 تا 1868 رشد کرد، و بعدها با داستانهای آنتونی هوپ شهرتی عظیم یافت.
در اوایل قرن بیستم جان بوکان در خلقِ این نوع داستانها تخصص یافت، و کنان دویل با ماجراهای متنوعی دربارة شرلوک هلمز رمان پلیسی را پدید آورد، و جی. کی چسترتون تعدادی از داستانهای «عمو براون» را منتشر ساخت. رمانهای مهیجِ ریمون لوکو و داستانهای سرگرمکنندة «مسابقهایِ» ناتانیل گلدینز در اویل قرن بیستم شهرت زیادی داشتند. در سالهای بعدتر نویسندگانی همچون دورنفورد تیس، ساکس رومر، ریموند چندلر، گراهام گرین، اریک امبلر و از نویسندگان متأخر فرانسیس کلیفورد، جان وُلکام، آدام هال و فردریک فورسایت رمانهای پّرهیجانِ مشهوری نوشتند که تعدادی از آنها در سینما به تصویر کشیده شدهاند.
ادامه دارد.