MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

بازم مارو پیدا نمی کنی







New Page 1




اگه کلمه به کلمه وبلاگ
دلمو تو تموم موتورهای جستجوی این این اینترنت بی دروپیکر ثبت کنم

بازم مارو پیدا نمی کنی.



تنها صفحه ای که یاهوو هم نمی تونه پیدا کنه

صفحه دل ماست.



MAXPAYNE





کجای این شب تیره







New Page 1




کجای این شب تیره بیاویزم

صفحه وبلاگ بی پدر ومادر دل خودرا.



عاشق کی شدی

حتی ندیدیش

چه برسه به اینکه اسمشو بدونی.



تا اونروز اسمش

بی اسمه.


N O N A M E   L A D Y




تو این هیرو ویر که دارم این خوزولات را سر هم می کنم و گوشه چشم تره

یکی برام اس ام اس پائین تنه ای داده.

مردم چه دل خوشی دارند.

دل خوش سیری چند.



دیدی تو خیابون داری خمیازه(دهن دره) می کشی

یکی بهت سلام می کنه

چه حالی میشی

داستان کار ماست.



به قول برابوچ نشگیش پرید.

بی خیال همه چیز می شم

حتی اون قطره اشک.



حتی اون چیزایی که فقط خودم دوست دارم.



کلاغ هفت رنگ.

.کلاغ سوگوار سیاه پوش

قورباغه شش دانگ صدا.

اسب نجیب.

گربه با کلاس.

گرگ سر بزیر.

روباه راستگو.

بچه پنج ساله آرام.

تنفروش نجیب.

نوالت عمومی تمیز.

ژیان انژکتوری.

ژیان بی صدا.

نیسان مزدای رینگ اسپرت.

لامپ هالوژن خنک.

پیکان جوانان لاستیک دورسفید پنجاه و نه.

ما گفتیم شست.

شمام بگین شست.

خوبیت نداره.

واردی که.




MAXPAYNE





آلفردو پاچینو AL.PACINO

الفردو پاچینو در سال 1939 در یک خانواده ایتالیایی تبار در نیویورک دیده به جهان گشود .
او نیز از چمله بازیگرانی است که برای خروج از پشت دیوار بلند گمنامی و قرار گرفتن در جایگاه شایسته خود به یک اتفاق خجسته نیاز داشت .
او که تا 32 سالگی در پیچ و خم تئاترهای برادوی و آموزشهای اکتورز استودیو به پروزش انرژی نهفته در صحنه خود را با نقشهایی نه چندان موفق به آستانه سینما رسانده بود در سال 1972 این امکان را یافت که با درخشش در 2 فیلم " ناتالی و من " و " وحشت در نیدل پارک " استعداد کم نظیر خود را بروز دهد.
از این پس پاچینو گام در راهی نهاد که تا به امروز او را به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران سینمای جهان و یکی از اساتید مسلم بازیگری رهنمون کرده است .
بدون شک ایفای نقش " مایکل کورلئونه " در فیلم بی نطیر ( پدرخوانده 1) گامی موثر به سوی قله های ترقی بود .
پس از موفقیت پدر خوانده , پاچشنو نوار موفقیتهای خود را با دو فیلم سرپیکو و مترسک ادامه داد.
سرپیکو بار دیگر او را مانند پدر خوانده نامزد جایزه اسکار کرد .
نقش افرینی دوباره او به نقش مایکل کورلیونه و این بار در فیلم پدرخوانده 2 و این بار نیز در مقابل یکی دیگر از نوابغ بازیگری چهان یعنی دونیرو بار دیگر او را نامزد جایزه اسکاری کرد که به نظر می رسید زمان زیادی را باید برای به دست آوردن آن تلاش کند .

پاچینو دهه 70 را با سه فیلم دیگر به پایان برد که برای دو فیلم " بعد از ظهر سگی " و : عدالت برای همه " بار دیگر نامزد جایزه اسکار شد .
دهه 80 دهه سقوط پاچینو بود , شاید تنها بتوان به فیلم بی نظیر برایان دی پالما " صورت زخمی " در این دهه اشاره کرد . گرفتار شدن پاچینو در دام الکل و کوکایین پاچینو را به سمت نابودی می کشید
پاچینو با ترک اعتیاد خود دوباره به عالم سینما بازگشت و بار دیگر شخصیت مایکل کورلئونه را این بار در شکل و شمایلی جدید و در آخرین قسمت از 3 گانه پدرخوانده " پدرخوانده 3 " تجسم بخشید..
پس از ترک اعتیاد پاچینو دوباره با قدرت به نقش آفرینی های خود ادامه داد و انقدر در کار خود استمرار بخشید تا اینکه در سال 1982 آکادمی اسکار او را برای ایفای نقش سرهنگی کور شده در فیلن " بوی خوش زن " شایسته دریافت جایزه اسکار اعلام کرد .
بازگشت باشکوه پاچینو به عالم سینما همچنان ادامه دارد و او همچنان با نقش آفرینی های بی نظیر خود بر پرده سینماها می درخشد .



فیلمنگاری :

ناتلالی و من 1969
وحشت در نیدل پارک 1971
مترسک 1973
سرپیکو 1973
پدرخوانده 2 1974
بعد از ظهر سگی 1975
بابی دیرفیلد 1977
عدالت برای همه 1977
دریانوردی 1980
نویسنده , نویسنده 1980
صورت زخمی 1983
انقلاب 1985
بازجویی 1986
دریای عشق 1988
دیک تریسی 1989
فرانکی و جانی 1990
پدرخوانده 3 1990
گلن گری گلا راس 1992
بوی خوش زن 1992
راه کارلیتو 1993
مخمصه 1995
شهرداری 1996
درجستجوی ریچارد 1996
دنی براسکو 19997
وکیل مدافع شیطان 1997
خودی / نفوذی 1998
هریکشنبه موعود 1999
قهوه چینی 2000
بی خوابی 2002
سیمونه 2002
مردمی که می شناختم 2002
تازهکار 2003
گیگلی 2003

معرفی فیلم ساز - جان فرانکن هایمر (2/2)

فرانکن‌هایمر گفته است:

" اغلب فیلم‌های من به موضوعِ تلاشِ فردی برای یافتنِ خود در جامعه و کوشش برای حفظ فردیت در یک جامعة ماشینی می‌پردازند. من خیال می‌کنم جامعه از همه می‌خواهد که یکسان باشند؛ چرا که یکسان بودن به‌مراتب آسان‌تر است. فکر می‌کنم مضمونِ طغیانِ روحِ انسان و نبرد برضد دسته‌بندی‌ها در فیلم‌های من جلوة بارزی دارد."



فرانکن‌هایمر در این‌ فیلم‌ها (به‌خصوص‌ ترن‌، وحشی‌های‌ جوان‌، هفت‌ روز در ماه‌ مه‌ و کاندیدای‌ منچوری‌) نشان‌ داد که‌ هم‌ استادِ درام‌های‌ داخلِ استودیو و «پلاتو» است‌ و هم‌ مهارت‌ خیره‌کننده‌ای‌ در پرداخت صحنه‌های‌ تکان‌دهندة‌ بیرونی‌ دارد. با توجه‌ به‌این‌ ویژگی‌ها پالین‌ کیل‌، منتقد نام‌آور امریکایی‌، دربارة‌ سینمای‌ فرانکن‌‌هایمر نوشته‌ است‌:

" فرانکن‌هایمر جزو آن‌ گروه‌ از فیلمسازانی‌ است‌ که‌ خیال‌ می‌کنند با این‌ تمهیدِ سهل‌ و ساده‌ که‌ فیلم‌شان‌ سرگرم‌کننده ‌نیست،‌ قادر خواهند بود خود را در زمرة‌ کارگردان‌های‌ مهم‌ و طراز اول‌ سینما جا بزنند."

درواقع آن‌چه خانم پالین کیل می‌گوید اشاره به آن تعداد از فیلم‌های متفکرانه و هنریِ فرانکن‌هایمر است، که، ظاهراً، بنیان آن نه بر حادثه و سرگرمی و تجارت، بلکه بر ارایة دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، و معرفت‌شناختی، گذاشته شده، و قرار است هم مخاطبِ خاص را جلب و جذب کند، و هم مخاطب عام را. به‌عبارت دیگر، مخاطبانِ خاص را با دیدگاه‌های پس پشت فیلم درگیر کند، و مخاطبان عام را با وجوه و جنبه‌های سرگرم‌کنندة آن.


فرانکن‌هایمر با ساختن‌ فیلم‌هایی‌ همچون وحشی‌های‌ جوان‌، پرنده‌باز آلکاتراز، کاندیدای‌ منچوری‌، هفت‌ روز در ماه‌ مه‌ و ترن‌ نشان‌ داد که‌ می‌توان‌ ماجرایی‌ سرد و کم‌تحرک‌ را به‌ فیلمی‌ گرم‌ و پّرالتهاب‌ بدل‌ ساخت‌، یا «به‌ شیوة‌ شخصی‌» صحنه‌های «اکشن» آفرید. او با ساختن‌ این‌ فیلم‌ها خود را در مقام‌ کارگردانی‌ حرفه‌ای و «اکشن‌ساز» یافت‌ که‌ در دوره‌ای‌ طولانی‌ برای‌ ساختن بسیاری از فیلم‌های‌ پّرتعلیق‌ و حادثه‌ای‌، که‌ قرار بود ساخته‌ شود، تهیه‌کننده‌ها به‌او مراجعه‌ می‌کردند.

" دوست دارم مرا به‌عنوان یک حرفه‌ای بشناسند. وقتی این حرف را می‌زنم منظورم این است که من تمامِ مبانیِ پایه‌ای و تکالیفِ درسیِ سینما را مرحله به‌مرحله آموخته‌ام. هر فیلم تجاربِ مختلف و وجوه حرفه‌ایِ متفاوتی دارد. هیچ‌کدام از این‌ها آسان به‌دست نمی‌آیند. من می‌داتم راه‌های تکنیکی و شیوه‌های حسیّ ساختِ هر فیلم شامل چه نکاتی است. بنابراین همة تلاشم را برای این‌که با عناصرِ مختلف سینما و ابزار آن (مثل دوربین، فیلمنامه، مونتاژ و مانند این‌ها) و مراحلِ تکمیلیِ فیلم آشنا شوم به‌کار برده‌ام. این تعریف من از حرفه‌ای بودن است. یک آماتور فقط کارهایی را که می‌خواهد انجام می‌دهد، اما یک حرفه‌ای کارهایی را هم که نمی‌خواهد و با علایق‌اش سازگار نیست به‌انجام می‌رساند."



ترن‌ فیلمی‌ بی‌نقص‌ و هوشمندانه‌ و پّرحادثه‌ است‌ که‌ در آن‌ بر تمِ ارزشِ والایِ زندگیِ انسان‌، فراتر از هر اثر هنری‌ دیگر تأکید شده‌ است‌، و پرنده‌باز آلکاتراز واجد ارزش‌های‌ انکارناپذیری‌ در تولید فیلمِ جنگیِ سیاه‌ و سفید است‌، که‌ به‌رغم‌ عدم‌ تحرک‌ و کُندیِ محسوسِ ماجراهایی‌ که‌ در فیلم‌ رخ‌ می‌دهد غلبه‌ بر طبیعت سرد و پّرسکونِ داستان‌ در آن‌ نظرگیر است‌. به‌جز این‌ها فرانکن‌هایمر فیلم‌های‌ دیگرش‌ مثل دومی‌ها، جایزة‌ بزرگ‌، تعمیرکار، دریانوردِ استثنایی‌، سوارکاران، هدفِ دست‌ نیافتنی‌، رابط‌ فرانسوی‌، یکشنبة‌ سیاه‌، پیش‌گویی‌، سال‌ اسلحه‌ و رونین‌ را با بازیگرانی‌ دیگر و در ژانرهای‌ مختلف‌ کمدی‌ و درامِ ‌اجتماعی‌ و سرگرم‌کننده‌ و حادثه‌ای‌ و دلهره‌آور ساخته است‌.



فرانکن هایمر رونین را در سال 1998 ساخت و رابرت دنیرو و ژان رنو از بازیگران مطرحی هستند که در این فیلم به‌ایفای نقش پرداخته‌اند. در تاریخ ژاپن «رونین» به سامورایی‌های بی‌اربابی گفته می‌شد که به‌عنوان خدمه و ملازم در نظامِ فئودالیِ ژاپن بر طبقِ قواعد و الگوهای متداول از اقامت در محلِ خود محروم می‌شدند. این محرومیت ممکن بود به مرگِ آنان منجر شود، یا چنان به فقر و استیصال کشیده شوند که در نهایت سامورایی، ناگزیر به ترک‌کردنِ اربابِ خود بگیرد. «رونین»‌ها به کشاورزی می‌پرداختند، راهب می‌شدند، در خدمتِ ثروتمندان قرار می‌گرفتند، یا حتی به سرقت و راهزنی رومی‌آوردند. آن‌ها در هنگامة جنگ‌ها و مناقشه‌ها مورد توجه واقع می‌شدند؛ اما در روزهای صلح و صفا باری بر دوشِ جامعه بودند. جان فرانکن‌هایمر فیلم رونین را با چنین رویکردی ساخت.

معرفی فیلم ساز - جان فرانکن هایمر (1/2)

فرانکن‌هایمر فیلم‌سازی است حادثه‌پرداز، با گرایش‌های آشکارِ سیاسی و اجتماعی، و شیفتة منابع ادبی. بنابراین تلاش خواهیم کرد عمدة نقد و نظرهای‌مان را بر سه وجه اساسیِ فیلم‌های فرانکین‌هایمر (یعنی علایق و گرایش‌های سیاسی و اجتماعی، حادثه‌پردازی و ریشة منابع اقتباس ادبی در آثار او) متمرکز کنیم. البته این سه وجه آن‌چنان در فیلم‌های فرانکن‌هایمر درهم تنیده هستند، که تفکیک آن‌ها نه کاری است سهل و ساده، و نه اصولی و منطقی. بنابراین کوشش خواهیم کرد پیوستگی این وجوه را در بحث و بررسی پیرامون فیلم‌های جان فرانکن‌هایمر هم محفوظ بداریم.
جان فرانکن‌هایمرچنین روایت می‌کند:



" در نوزدهم فوریة سال1930 در مالبایِ‌ نیویورک‌ به‌دنیا آمدم. فرزند اول خانواده بودم. مادرم، زنی کاتولیک و اهل ایرلند بود، و پدرم (والتر فرانکن‌هایمر) مهاجری آلمانی. در سال 1947 از دبیرستان فارغ‌التحصیل‌ شدم، و تحصیلاتِ دانشگاهی‌ام را در کالج ویلیامز در انگلستان سپری کردم. در همین‌ سال‌ها نمایش‌نامه‌هایی‌ را به‌روی‌ صحنه‌ بُردم، و در مدرسة لاسال کاپیتانِ تیمِ تنیس بودم. می‌توانستم در رشتة تنیس موفقیت‌های مهمی کسب کنم؛ اما بیش‌تر از ورزشِ تنیس، دوست داشتم بازیگر تئاتر باشم."



پدرش سرسختانه مخالفت می‌کرد تا پسر ارشدش راه به دنیای نمایش باز نکند؛ اما فرانکن‌هایمر در پی مشاجره‌ای سخت، خانواده‌اش را ترک کرد تا دور از چشمِ آن‌ها، به‌شکل حرفه‌ای، در راهی که می‌خواست قدم بگذارد. روایت خودش از این ماجرا شنیدنی است:



" من نه فقط بازیگر خوبی نبودم، کاملاً بی‌انعطاف و خجالتی هم بودم. بنابراین پیش از این‌که در تئاتر پیشرفتی داشته باشم، کارم را رها کردم، و به‌عنوان افسرِ جزء وارد ارتش شدم."



فرانکن‌هایمر خدمت نظام‌ را در نیروی‌ هوایی‌ انجام‌ داد، و در واحد تازه‌ تأسیسِ «فیلم‌ اسکادرانِ» ارتش‌، اصول‌ فیلم‌سازی‌ را آموخت، و اجازه یافت که از هر موضوعی ـ که مایل بود ـ فیلم بسازد‌. خود او گمان می‌کرد فیلم‌های مهمی می‌سازد؛ اما منتقدانش غیر از این نظر داشتند. به‌او می‌گفتند:

" می‌گفتند فیلم‌های‌ مهملی‌ می‌سازم؛ اما من آن‌طور فیلم‌ می‌ساختم‌ که‌ آموخته‌ بودم. در روزهای آخر هفته در کنار کار با دوربینِ خانگی، و فیلم‌برداری از جزییاتِ روزمرة زندگی، به‌ مطالعة‌ کتاب‌های‌ مقدماتی‌ دربارة‌ سینما می‌پرداختم، و مطالعاتم‌ را پیرامون‌ سبک‌ و سیاقِ فیلم‌سازیِ سرگی ایزنشتین ‌متمرکز کرده بودم. در همین دوره چند فیلم‌ کوتاه‌ ساختم‌ و به‌عنوان‌ بازیگرِ تلویزیون‌ مشغول کار شدم. مدتی‌ بعد از ارتش‌ استعفا دادم، و در شبکة‌ تلویزیونی‌ در مقام‌ دستیار کارگردان‌ به‌کار پرداختم‌. این شغل به‌نوعی شبیه کاری بود که مدیر فیلم‌برداری در فیلم‌ها انجام می‌داد. تنها کاری که باید می‌کردم، این بود که یک نما برای کارگردان آماده کنم. او به‌من می‌گفت که چه می‌خواهد، و من آن‌را فیلم‌برداری می‌کردم. این‌کار به‌طور واقعی با توانایی‌هایم تناسب داشت

ادامه دارد.