MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

معرفی فیلم ساز - جان فرانکن هایمر (1/2)

فرانکن‌هایمر فیلم‌سازی است حادثه‌پرداز، با گرایش‌های آشکارِ سیاسی و اجتماعی، و شیفتة منابع ادبی. بنابراین تلاش خواهیم کرد عمدة نقد و نظرهای‌مان را بر سه وجه اساسیِ فیلم‌های فرانکین‌هایمر (یعنی علایق و گرایش‌های سیاسی و اجتماعی، حادثه‌پردازی و ریشة منابع اقتباس ادبی در آثار او) متمرکز کنیم. البته این سه وجه آن‌چنان در فیلم‌های فرانکن‌هایمر درهم تنیده هستند، که تفکیک آن‌ها نه کاری است سهل و ساده، و نه اصولی و منطقی. بنابراین کوشش خواهیم کرد پیوستگی این وجوه را در بحث و بررسی پیرامون فیلم‌های جان فرانکن‌هایمر هم محفوظ بداریم.
جان فرانکن‌هایمرچنین روایت می‌کند:



" در نوزدهم فوریة سال1930 در مالبایِ‌ نیویورک‌ به‌دنیا آمدم. فرزند اول خانواده بودم. مادرم، زنی کاتولیک و اهل ایرلند بود، و پدرم (والتر فرانکن‌هایمر) مهاجری آلمانی. در سال 1947 از دبیرستان فارغ‌التحصیل‌ شدم، و تحصیلاتِ دانشگاهی‌ام را در کالج ویلیامز در انگلستان سپری کردم. در همین‌ سال‌ها نمایش‌نامه‌هایی‌ را به‌روی‌ صحنه‌ بُردم، و در مدرسة لاسال کاپیتانِ تیمِ تنیس بودم. می‌توانستم در رشتة تنیس موفقیت‌های مهمی کسب کنم؛ اما بیش‌تر از ورزشِ تنیس، دوست داشتم بازیگر تئاتر باشم."



پدرش سرسختانه مخالفت می‌کرد تا پسر ارشدش راه به دنیای نمایش باز نکند؛ اما فرانکن‌هایمر در پی مشاجره‌ای سخت، خانواده‌اش را ترک کرد تا دور از چشمِ آن‌ها، به‌شکل حرفه‌ای، در راهی که می‌خواست قدم بگذارد. روایت خودش از این ماجرا شنیدنی است:



" من نه فقط بازیگر خوبی نبودم، کاملاً بی‌انعطاف و خجالتی هم بودم. بنابراین پیش از این‌که در تئاتر پیشرفتی داشته باشم، کارم را رها کردم، و به‌عنوان افسرِ جزء وارد ارتش شدم."



فرانکن‌هایمر خدمت نظام‌ را در نیروی‌ هوایی‌ انجام‌ داد، و در واحد تازه‌ تأسیسِ «فیلم‌ اسکادرانِ» ارتش‌، اصول‌ فیلم‌سازی‌ را آموخت، و اجازه یافت که از هر موضوعی ـ که مایل بود ـ فیلم بسازد‌. خود او گمان می‌کرد فیلم‌های مهمی می‌سازد؛ اما منتقدانش غیر از این نظر داشتند. به‌او می‌گفتند:

" می‌گفتند فیلم‌های‌ مهملی‌ می‌سازم؛ اما من آن‌طور فیلم‌ می‌ساختم‌ که‌ آموخته‌ بودم. در روزهای آخر هفته در کنار کار با دوربینِ خانگی، و فیلم‌برداری از جزییاتِ روزمرة زندگی، به‌ مطالعة‌ کتاب‌های‌ مقدماتی‌ دربارة‌ سینما می‌پرداختم، و مطالعاتم‌ را پیرامون‌ سبک‌ و سیاقِ فیلم‌سازیِ سرگی ایزنشتین ‌متمرکز کرده بودم. در همین دوره چند فیلم‌ کوتاه‌ ساختم‌ و به‌عنوان‌ بازیگرِ تلویزیون‌ مشغول کار شدم. مدتی‌ بعد از ارتش‌ استعفا دادم، و در شبکة‌ تلویزیونی‌ در مقام‌ دستیار کارگردان‌ به‌کار پرداختم‌. این شغل به‌نوعی شبیه کاری بود که مدیر فیلم‌برداری در فیلم‌ها انجام می‌داد. تنها کاری که باید می‌کردم، این بود که یک نما برای کارگردان آماده کنم. او به‌من می‌گفت که چه می‌خواهد، و من آن‌را فیلم‌برداری می‌کردم. این‌کار به‌طور واقعی با توانایی‌هایم تناسب داشت

ادامه دارد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد