MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

تعالیم گائوتمه بودا برای گوسفندان

 

چند وقت بود که قرار بود لوزه سوم نیکا رو عمل کنیم

بلاخره روز پنج شنبه صبح بردیمش بیمارستان

مثل هر روز آماده شد برای رفتن به مهد

تو راه آروم آروم بهش یجورایی گفتم(گفتیم)

خلاصه قرار شد که فقط یک عکس ازش بگیریم ... اما این عکس َ یک عکس مخصوصه که باید یه لباس آبی بپوشی خوب؟ ... اونم قبول کرد.

این همون لباس آبیه

بمیرم اضطراب تو چشماش موج میزنه

گفتم دایی من من پهلوتم نگران نباش

گفت خوب

بمیـــــــــــــــرم

 

 

اینجا خانوم پرستار داره لباس هاشو عوض میکنه

 

 

الان بعد از عمله

بمیرم چیزی نمیگفت فقط آروم و بی صدا اشک میریخت

فقط اشک میریخت بی صدا و آروم نمیشد

چون مامانش هم پهلوش نبود ... نمیتونست بیاد

 

 

من گشتم توی کیفم ولی چیزی که بتونه حواسش رو پرت کنه پیدا نکردم

خلاصه یک کتاب تعالیم گائوتمه بود که مصور بود ومثال هاش از گوسفند ها بود

منم شروع کردم به خزعبلات گفتن به بچه

عکسهارو نشون میدادم ولی یه داستان بچه گونه براش سر هم میکردم

 

 

اینجا آروم شده و داره به اراجیف من گوش میده

 

 

اینجا دایی داره با شور و حرارت داستان گوسفندی تعریف میکنه

 

 

و اینجا هم

 

 

خلاصه بچه خوابید

درست مثل یک گوسفند

انگار تعالیم گائوتمه اثر کرد

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

آفنر دایی

تو اون لحظه همه به من افتخار میکردند

 

 

اینجا توی خونه داره به سی دی هایی که دایی براش خریده نگاه میکنه

 

 

اینجا مامانی داره میبوستش

راستیه نیکا و چپیه مامانی

 

 

گفته بودم مامانی برام یه عروسک خرسی خریده

ایناهاش ... مال نیکا صورتی بود ولی مال من آبیه

اینجا شب اوله که اومده تو اطاقم

یکم غریبی میکرد

گذاشتمش پهلوی ببی

ببی اسم گوسفندمه ... باهاش آشنا بشید

ببی داره باهاش احوال پرسی میکنه

اسم این عروسک جدیدم رو گذاشتم خیـیییییسی ... دوسش دارم 

 

 

دایی ایشالا زود خوب میشی و بازم آتیش میسوزونی

بازم کف اطاق منو با سی دی مثل میدون مین نا امن میکنی

و غش غش میزنی زیر خنده

منم که نمیتونم کاریت بکنم از بس دوست دارم ... فقط لپ تو میکشم و سرم رو تکون میدم

 

 

بازم هی میگی دایی عکس بگیر

 

 

بازم ژوژو رو میاری خونمون

 

 

- دایی نوشت:

دایی دوست دارم

- دایی نوشت ۲:

الهی قربونت برم

- ژوژو نوشت:

خفه شدم ... یکم شل تر بگیر گردنمو

- سی یرا نوشت:

دوست دارم ... تویی که اون کتاب رو برام خریدی ... یادته ... چقدر خاطره برام زنده شد ...  چقدر خاطره برات زنده شد ... مرسی عزیزم

 

N O N A M E L A D Y - ترشحات یک ذهن نم کشیده

 

قبلنا داستان های کوتا پست مدرن مینوشتم ولی حالا نوشتنم مثل سابق نمیاد

اینم یک دوره ایه واسه خودش

هوا بارونی شدید بود اینه که کسب و کار رو تعطیل کردیم و اومدیم خونه ... یک فنجون چای داغ که مامانی واسه گل پسرش آورده ... و یک ذهن نم کشیده ... اینه که به نتیجه بهتری نمیشه رسید.

 

 

آسفالت خیابون خیسه

سنگفرش پیاده رو خیسه

کف پشت بوم خیسه

چشم های من؟

 

تو ماشین ... مبایل ... هق هق ... صدای بارون رو سقف

کی میتونه بداد من برسه؟

معلومه ، رطوبت

رطوبت چشم ها که غم رو فراموش کنم؟

نه اصلا

رطوبت ... همون بخار آبی که روی شیشه نشسته و باعث میشه که کسی منو از بیرون نبینه

کسی نتونه گریه منو ببینه.

 

تاحالا تو چت دستتون رو روی شیشه مانیتور گذاشتید؟

اون میگه من دستم رو گذاشتم سمت چپ پایین ... تو هم بذار

و وقتی منم همون جا دستم رو گذاشتم دیدم اون ناحیه گرم ترین قسمت شیشه مانیتوره.

 

تورو خدا این بشر ، این انسان چیه؟

فقط خدا مارو میشناسه

بخدا فقط خدا ما هارو ، ما آدمارو میشناسه.

 

خودم رو با کسی مقایسه نمیکنم

فقط فهمیدم خدا عالی مقام ترین بنده خودش و پست ترین بنده خودش رو با همین عوامل طبیعی محافظت میکنه

عالی مقام ترین بنده خودش رو با تنیدن تار عنکبوت به دهنه غار

و

پست ترین بنده خودش رو با بخار آب نشسته روی شیشه ماشین

چون اگه یکبار دیگه فلانی منو در حین گریه کردن با گوشی مبایل میدید کارم تموم بود.

 

تویی که بخاطر من میخوای بری

تو این گریه هامو میشنوی ولی هنوز به من شک داری

تویی که بخاطر من میخوای بیای

پس بیا ... خواهی آمد ولی سنگینی قدم هایت مرا خواهد کشت

فقط ... روز.

همیشه در قلبم باقی خواهی ماند

روی ورودی آئورت قلبم که خونم عطر تورو بگیره و در سراسر بدنم جریان پیدا کنه

اگه دیگه نتونم ببینمت یا بشنومت ... دعا میکنم برات

خودت میدونی خودم میدونم

هیچکس نتونست این نوع این رابطه رو درک کنه بغیر از من و تو

به شرافتی که ندارم قسم ... به شرافتی که ندارم صاف بودیم

حتی تو هم شک میکنی ... توایکه این وبلاگ رو بخاطر تو راه انداختم

گناه من فقط صادق بودنه.

 

- عجول نوشت:

لطفا تعصبی برخورد نکنید و نگید با این حرفت آسمون به زمین میاد ... تو چطور خودتو میتونی با رسول خدا تو کفه های یک ترازو قرار بدی؟

 

- کافر نوشت:

هنوز عذابی نیومده

من هنوز زنده هستم

پس کفری نگفتم.

 

- حکمت متعالیه نوشت ... شیخ نوشت ... ملاصدرا نوشت:

هر شیئ یا جسمی که توی این عالم هست ، یک تمثال یا صورحقیقی داره در عالم دیگر

اینجا عالم ماده

اونجا عالم حقیقت و معنی

اینجا جسم ... ماده ... شکل ... اندازه

اونجا حقیقت بدون محدودیت

اونجا دلیلی نداره افراد با مشخصات متفاوت کنار هم باشند

اونجا هرکسی تو درجه خودش سیر میکنه

اونجا جا برای همه هست ... و هیچ تداخلی پیش نمیاد ... چون نه زمانی هست نه مکانی

اما اینجا عالم ماده ... محصور در زمان و مکان

اینه که من و ایشون اجبارا باید باهم برخورد داشته باشیم

چون محصوریم در زمان و مکان.

تحلیل فیلم - ماهی بزرگ

 

 

یک فیلم به همین سادگی

یک دروغ به همین بزرگی

یک حس به چه زیبایی

 

از کارگردان ادوارد دست قیچی(تیم برتن) ... تخیلی دوباره ... زیبایی بچه گانه و صداقتی نانوشته که یکبار دیگه بخوابیم ... یکبار دیگه بچه بشیم ... یکبار دیگه انسان بشیم.

 

داستان یک مرد سالخورده که در بستر بیماریه و میدونه که داره میمیره

پسر بعد از سه سال که با پدرش قهر بوده اومده که تو لحظات آخر کنار پدرش باشه

اون سه سال پیش با پدرش قهر کرده چون پدرش همیشه تو محافل و مجالس داستانهای عجیب و غیر باور تعریف میکرده و باعث خجالت پسر میشده

حالا بازم پدر داره مثل سابق کار خودش رو انجام میده ... داره داستان زندگیش رو واسه عروسش تعریف میکنه

بازم.

 

داستانهای عجیب و غیر قابل باور ... دروغ هایی به چه بزرگی ولی انقدر شیرین که جرات نداریم به زبون بیاریم که این فیلم دروغه.

تاحدی شیرین که خودمون هم با فیلم همراه میشیم و نمی خوایم هیچوقت فیلم تموم بشه چون تموم چیزایی که تاحالا تو رویا هامون دیدیم و دنبالش گشتیم رو حالا داریم تو این فیلم می بینیم

و به چه زیبایی میبینیم و لذت میبریم.

 

این فیلم پر از جلوه های دیجیتالیه ... حتی بیشتر از فیلم مرد عنکبوتی ولی هیچوقت به ما توهین نمیشه که چرا داریم این دروغ ها و این فیلم رو میبینیم.

 

کارگردان بقدری با خلوص این فیلم رو ساخته که حس نمی کنیم که ذهنمون دلخوش به جلوه های دیجیتالیه ... برعکس داریم لذت میبریم ... وقتی فیلم تموم میشه نمیتونیم حس کنیم که دروغ چیه و یا واقعیت کدومه ... فقط حس میکنیم که داشتیم یه تیکه شکلات رو گوشه لوپ مون جابجا می کردیم.

 


پدر میدونه که در آخر چجوری خواهد مرد

این فیلم در ظاهر یک فیلم عشقیه ولی در باطن و در تودرتوی این فیلم که پر از داستانهای فرعی و متفاوتیه حرف هایی برای گفتن داره.

 

یک توصیه دوستانه میکنم و اون اینه که اگه به فیلمی برخورد کردید که پر از داستانهای متفاوت و یا پر از شخصیت های مختلفه بدونید که تحلیل این فیلم به دوصورت بیشتر نیست:

یا اینکه بایک فیلم مفرح و عامه پسند و سرگرم کننده طرف هستید یا با یک فیلم عمیق معنا گرا که از یک کارگردان مهمه

پس اگه تشخیص دادیم که با یک فیلم مهم طرف هستیم باید بدونیم که هر شخصیت یا هر داستان تودرتو رو بصورت یک اپیزود مستقل روش فکر کنیم ولی بدونیم که همه شخصیت ها و اپیزود ها دست بدست هم میدند تا به یک حقیقت واحد برسیم.

 

تو این فیلم همه چیز امکان داره

یک دختر 8 ساله عاشق یک پسر 18 ساله میشه

یا یک پسر کوچولو ... نحوه و زمان مردنش رو توی چشم یک جادوگر میبینه ... پس چون میدونه کی و چه زمانی میمیره اینه که خودشو تو هر شرایطی و هر خطری میندازه تا زندگی رو پشت سز بگذاره و با خیال راحت به سن پیری میرسه.

تو این فیلم هر چیزی امکان داره.

 

این فیلم پر از داستانهای تودرتوی مجزاست که همگی در راستای یک داستان واقعی فعالیت می کنند

از اون فیلم هایه که نمیشه تعریفش کرد که فلان شخصیت چیکار کرد و کجا رفت تا به چی برسه بلکه وقتی شخصا فیلم رو دیدیم ... بعد از پایانش یک احساس خوب به آدم دست میده که خیلی لذت بخشه که قابل تعریف نیست.

 

چندتا از دیالوگ هاش رو نوشتم که بخونید:

 

-  بعضی از ماهی هارو نمیشه گرفت.

 

-  در یک ظرف کوچک ماهی کوچک خواهد ماند ولی در یک محیط بزرگتر ماهی 2 برابر 3 برابر یا بزرگتر میشه.

 

-  بزرگترین ماهی رودخانه به این خاطر بزرگه که هرگز شکار نشده.

 

-  دختر: تو چند سالته؟

- پسر: 18

- دختر: من 8 سالمه ... وقتی 18 سالم بشه تو میشی 28 سال ... وقتی من 28 سالم بشه تو میشی 38 سال

- پسر: تو ریاضیاتت خیلی خوبه

- دختر: 38 سالم که بشه تو میشی 48 سال اونوقت دیگه فرق زیادی باهم نداریم

- پسر: ولی حالا تفاوت هامون زیاده ... نه؟

- دختر: اوهوم

 

- وقتی کشتی به راه افتاده دیگه کاری نمیشه کرد ...  فقط احمق ها بدنبال اون میدوند.

 

 

 

نام فارسی: ماهی بزرگ

محصول سال: ۲۰۰۳

ژانر: ماجراجویی . کمدی . درام . فانتزی

کارگردان: تیم برتن

 

مشخصات در سایت فکسون:

http://www.fexon.com/movieinfo.php?mid=530

 مشخصات در IMDB:

http://www.imdb.com/title/tt0319061/

 

  

ارادتمند:

MAX PAYNE

گذارش هواشناسی

بعد از یکی دو هفته که اینجا ابریه ... از اون ابر های کلفت که من دوست دارم بلاخره دوروزه دل آسمون وا شد و کلی درد و دل کرد.

دوروزه بارونی میاد اینجا ...

امروز جوری بارون میومد که بعدالظهری ما تعطیل کردیم اومدیم خونه

تا اومدیم جمع کنیم که دیگه اصن هوا برفی شد ... اونم چه برفی

خلاصه اومدیم خونه دیگه

برم یچیزی بخورم و یه فیلم خوب ببینم و یک آپ جدید بکنم ... فچ کنم میخوام راجع به فیلم بیگ فیش بنویسم.

میام امشب دوباره

تحلیل فیلم - راه های کارلیتو

 

 

Carlito’s Way

 

 

I CHANGE

قبلش بگم حالم خوبه

اما حال مکس بده

آخه آل پاچینو ی عزیزم رو کشتند.

 

دیشب بلاخره آرشیو فیلم های آل پاچینوی من تقریبا کامل شد

هم زبان اصلی هم زیر نویس

تقریبا جوره ... خوباش رو جمع کردم ... دست اقا مصطفی ویدیو کلوپ درد نکنه اونم خیلی کمک کرد

امشب هم قراره عطر خوش زن رو بگیرم ... از نظر بازی فیلم فوق العاده ایه ... اونجا نقش یک نابینا رو به زیبایی هرچه تمام بازی میکنه ... جوری که وقتی همون سال اومد که اسکار بهترین بازیگر مرد رو بگیره گفت: دیگه کم کم وقتش بود.

 

اما دیشب راه های کارلیتو رو دیدم

حالم بده

دوباره من فیلم دیدم

کشتنش

توف به این زندگی

چرا وقتی یه آدم میخواد عوض بشه ... محیط اطراف عوض که نمیشه هیچی تازه بدتر هم میشه ... قرار بود 30 سال حبس بکشه ولی با تلاش یک وکیل (شان پن - که بعدا ناتو از آب در اومد - ت خ م  س گ) به 5 سال تقلیل پیدا کرد.

حالا میخواد مثل یه آدم زندگی کنه ولی مگه میذارند.

میخواد 70 هزار دلار جور کنه و بره باهاماس و آژانس اتومبیل کرایه رو با دوستش شریک بشه ولی پولی در کار نیست. فعلا با ترفند هایی که از دوران خلاف کاری گذشتش بلده داره یه نایت کلوپ رو میچرخونه تا خورد خورد پول در بیاره.

 

هرچی میخواد نزدیک خلاف نشه نمیشه ... ولی خلاف بهش نزدیکتر میشه

خودمونیم ولی 5 سال پیش بد جونوری بوده هاااا

چقدر به قاضی گفت من عوض شدم چقد گفت ولی مگه میذارن

همه چیز عوض شده ... همه چیز ... دورو برش پر از نامردیه و کشت و کشتار

بقول خودش من چند سال مگه نبودم که اینهمه همه چیز عوض شده؟ ... مینی ژوپ دیگه معنی نمیده و نوع رقص ها جوری عوض شده که من نمیتونم دیگه برقصم.

 

خلاصه میره با معشوقه سابقش (گیل) آشتی میکنه چون ... گیل ازش دلخور بود چون وقتی کارلیتو میخواست بره زندان برای اینکه گیل آزاد باشه و نگران نباشه اونو بی خبر تنها میذاره و میره.

 

حالا آخرای فیلمه:

ساعت 11 و تو ایستگاه قطار

گیل منتظره که کارلیتو با پول ها بیاد تا برند بقول خودشون پارادایز و با بچه ایکه تو شکم گیل هست ... با بچه خودش ... با گیل ازدواج کنه و یک زندگی جدید شروع کنند.

 

کاری نداریم که با چه نکبتی رسوند خودشو به ایستگاه و از دست چندین نفر فرار کرد ولی تو لحظه آخر که میخواستند سوار بشند بوسیله یکی از دشمنای کارلیتو که ربطی به این تعقیب و گریز اخیر نداشت هدف گلوله قرار میگیره (کارلیتو چرا اوجا توی اون خیابون خلوت نکشتیش با اینکه میتونستی ... چوب دلرحمی خودتو خوردی ... باید میکشتیش فلان فلان شده رو).

کارلیتو تیر خورد و ...

 

بمیرم ... از فاصله نزدیک ... دوووتاااااااااااا با صدا خفه کن ... بمیرم ... افتاد زمین ... همینطور چشمش به سقف خیره بود ... گیل هم که داشت خودشو میکشت واسش ... چقده بوسیدش ولی ...  کارلیتو پول هارو به گیل داد و چشماش رو بست ... آخ ... توی بیمارستان چشمش به تابلویی که تصویر ساحل دریا رو نشون میداد خشک شد ... همون ساحل که قرار بود با گیل برند اونجا ... بمیرم ... چقدر درد کشید ... اشکم هنوز جاریه لامصب ... اه ... اه ... چرا مردی؟ ... من تو همه فیلم ها خودمو جای پاچینو قرار میدادم ولی تو این فیلم چرا جای گیل بودم؟ ... همش دارم گریه میکنم ... عاشقشم ... پاچینوی عزیزم ... کارلیتوی من ... دیگه کی شبا منو نوازش میکنه؟.

 

 

 

یکی از تاثیر گذارترین تیتراژ های پایان فیلم تاریخ سینما ... چون کل فیلم تو لحظه آخر از جلوی چشم آدم رد میشه

چون توی این فیلم کارلیتو تو یک نایت کلوپ شریک بود و یجورایی صاحبش بود

رقص ... آواز ... کوکایین ... سکس ولی به هیچی توجه نمیکرد چون هدفش این بود که 70 هزار دلار دربیاره و گورشو گم کنه

به هیچ زنی توجه نمیکرد

اما گیل از قبل یک رقاصه باله بود و هنوز هم به کارش ادامه میداد

کارلیتو به هیچ زنی توجه نمیکرد ... فقط حواسش به گیل بود

وقتی تو بیمارستان مرد و چشمش به اون تابلوی پارادایس Paradise خشک شد ... تصویر تابلو از حالت سکون خارج شد و افراد داخلش زنده شدند ... یک زن بود که به زیبایی کنار ساحل میرقصید که از فیزیکش مشخص بود که گیل بود  و چند تا بچه که ظاهرا بچه هاشون بودند

اون تصویر تا مدت طولانی متحرک بود و تیتراژ داشت روی اون حرکت میکرد

چقدر گریه کردم ... هق هق ... مردشورتو ببرن کارلیتو چرا اینقده مهربون بودی.

 

 

فیلمش خیلی شبیه بازی مکس پاین بود و همچنین به زندگی خود من

فیلمش مونولوگ داشت ... حتی لباس های کارلیتو مثل لباس های مکس پاین بود

مونولوگ های فیلم که صدای ذهنی کارلیتو بود و دایم روی فیلم حرف میزد اونم باصدای گرفته پاچینو درست مثل مکس پاین که مونولوگ داشت ... درست مثل خودم که در روز مونولوگ میگم اینقدر که خسته میشم از خودم و فقط هندزفری مبایل میتونه جلومو بگیره که مونولوگ نگم اونجا بازم دارم با سرعت فکر میکنم ولی حداقل ابراهیم تاتلیس بجام حرف میزنه

 مونولوگ ترکی ... راستی باید یه دیکشنری زبان ترکی بخرم چندتاش رو بلدم مثل

San siz

Sevda

Ebed

gal

ولی بقیشو اصن

 ... درست مثل خودم بود همه چیزش ولی فقط صاحب نایت کلوپ نبودم ... مثل من

I CHANGE

 

...

 

فیلم با یک سکانس شروع میشه و با همون سکانس تموم میشه فقط مونولوگ هاش عوض میشه

نماهاش همون نماهای تیر خوردن کارلیتوهه که میبرنش به بیمارستان ولی مونولوگ های سکانس اول و آخر فیلم باهمدیگه فرق میکنه

 

 فیلم با این مونولوگ ها اغاز میشه:

یکی داره منو میزاره روی زمین

میتونم حس کنم ، ولی نمیتونم ببینم

اصلا نترسیدم ، قبلا هم اینجا بودم

وقتی در خیابان صدوچهارم تیر خوردم

لطفا من رو بیمارستان نبرید

اورژانس نمیتونه کسی رو نجات بده

حرومزاده ها همیشه نیمه شب ضربه میزنند

وقتی که تو بیمارستان فقط انترن های تازه کار هستند

یه نگاهی به این احمق ها بکن چجوری دور خودشون میچرخند

چرا؟

چون انتظار نداشتند من اینقدر زنده بمونم

بیشتر هم گروهی هام خیلی وقت پیش از بین رفتند

نگران نباش

قلب من هرگز از کار نمی افته

هنوز آمادگی خداحافظی رو ندارم

 

 

و با این مونولوگ ها تموم میشه:

بچه ها متاسفم

ایندفعه حتی تموم بخیه های دنیا هم نمیتونند خوبم کنند

دراز بکش

دراز بکش

قراره توی قبرستان هرناندز خیابان 109 دفن بشم

همیشه میدونستم سری به اونجا میزنم

اما نه به این زودی ها

آخرین بازمانده پورتوریکویی ها

شایدم آخرین نباشم

مطمئنم گیل مادر خوبی میشه

یک کارلیتو بریگانته جدید و پیشترفته

امیدوارم عقلش کار کنه و با پول از اینجا بره

این شهر جایی برای قلب های بزرگی مثل اون رو نداره

متاسفم عزیزم ، تمام سعی خودم رو کردم

واقعا میگم

اما نمیتونی همراهم در این سفر باشی

حالا دیگه لرز شروع شد ، آخرین فرصت برای نوشیدنی

کلوپ داره تعطیل میشه ، آفتاب غروب کرده

برای صبحانه کجا میریم؟

یجای نزدیک

شب سختی بود

خسته ام عزیزم

خسته

 

 

 ...

 

آل پاچینو هم بازیش بی همتاس هم صدای گرفتش تاثیر گذار

اونجا که میگه:

Don’t Worry

Sorry Baby

 

 اون کسیه که بازی در متد اکتینگ رو که خیلی مهمه با گرمی بازیگر های کلاسیک تاریخ سینما در آمیخته و بصورت نوع جدیدی از بازیگری ارائه داده.

 

 

 

 

 

- قیصر نوشت:

قیصصصصصصصصصصصصصصر ...

کجایی که داش کارلیتو رو کشتند.

 

- وی جی (آمیتا باچام) نوشت:

پدر من نمیخوام بمیرم ... اینجا سرده.

 

- تاتلیس نوشت:

http://h1.ripway.com/ehsan1980/for%20blog/mp3/ibrahem01.mp3

تورو خدا کسی ترکی بلد نیست؟.

 

- سگ پاچه بگیر نوشت:

امروز دیدم اخلاق ندارم اگه برم بیرون پاچه بقیه رو میگیرم

باید یه فیلم خوب ازش ببینم تا حالم جابیاد.

 

- فامیلی من نوشت:

موندم تو خونه و شدم مرد خانواده

چقدر پرده کرکره باز و بست کردم و چراغ سوخته های خونه و پارکینگ عوض کردم

بمییییییییییییییییرم واسه خودم

نردبون دوطرفه ... بپا نیوفتی ... مواظب باش برقه هااا ... اونطرف تر آره خوبه ... سفتش کن ... دستت درد نکنه بیا پایین.

 

- دیگه نوشت:

دیگهههههههههه

آرشیوم رو سروسامون دادم ... چند تا کلاسور نو خریدم و امروزی ها رو که رایت کردم گذاشتم توش

یه کپی از ایمیج هاش رو هم  ریختم رو دی وی دی ... گذاشتم برا روز مبادا که اگه خدای نکرده زبونم لال یکیش خراب شد به چکنم چکنم و منت کشی نیوفتم.

 

- حکمت نوشت:

بقول دون کورلئونه تو فیلم پدرخوانده:

همیشه تو زندگیم جوری رفتار کردم که از کسی معذرت نخوام

اینه که یه کپی پشتیبان همیشه رو دی وی دی دارم.

 

- مامانی نوشت:

بیا یکم از اون اطاق بیرون.

 

- میرم بیرون نوشت:

میرم بیرون خودمو نشون میدم و برمیگردم ... میگم بیا اومدم بیرون ... یاد فیلم پالپ فیکشن افتادم که گفت: یچیزی بگو اونم گفت: یچیزی.

 

- فرامرز اصلانی نوشت:

دستم بگییییییییر دستم را تو بگیر

التماسهههههه دستم را بپذیر

درمانی باش پیش از آنکه بمییییییییییییرم

 

- مکس نوشت:

از بوی تو ... چون پیراهن تو ... آغشته شد جانم با تن تو ... آغوشی باش تا بوی تو بگیرم

آغوشی باش ... آغوشی باش

تا بوویه توبگیییییییییییییییییررررررررررررررررررم.

 

 

ارادتمند:

MAX PAYNE