MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

زندگی در عیش مردن در خوشی

در کتابخانه منزل دوستی چشمم به کتابی افتاد که طرح روی جلد آن مرا برای چند لحظه به فکر فرو برد.
نام آن کتاب بود "زندگی در عیش مردن در خوشی"
برای چند روز آن کتاب را امانت گرفتم روزی که قرار بود کتاب را به دوستم پس بدهم نیمی از کتاب را هنوز نخوانده بودم.
کتاب را به او پس دادم.
گفت: خب.
گفتم: خب.
گفت: چطور بود؟
گفتم: چی؟
گفت: کتاب رو میگم. گیجی؟
گفتم چیزی ازش سر در نیاوردم. ظاهرا از آن کتابهایی است که در رابطه با سلطه رسانه ها بر انسان صحبت می کند.
گفت: اشتباه می کنی. درست نخوندیش. این کتابو بهت هدیه میدم که هر وقت حالشو داشتی سر فرست بخونی.

اون زمان 16-17 سالم بود.

چند سال پیش تو اسباب کشی دوباره چشمم به اون کتاب افتاد.
وقتی دوباره بصورت کامل و بدون عجله کتاب را خوندم , لذتی بردم بدیع وجالب , جوری که تا به حال چنین حسی نداشتم. مزش هنوز زیر دندونامه.
اون موقع بود که فهمیدم چرا دوستم کتاب رو به من هدیه داد.

"وقتی رفتی نفهمیدم کی رفته
حالا که اومدی فهمیدم کی اومده"
مسعوخان کیمیایی هم عجب دیالوگی گذاشت تو دهن بهروز وثوقی.

چون خودم حال کردم دوست دارم شماها دوستان هم کیف کنید برای همین مشخصات کتاب رو می نویسم.
نام فارسی کتاب هست : "زندگی در عیش, مردن در خوشی"
ترجمه دکتر صادق طباطبایی
انتشارات سروش
سال 73

اصل کتاب آلمانی است و به نام "زندگی در جنگ , مردن در خوشی" یا "Amusing Ourselves To Death" منتشر شده است.
نوشته Neil Postman
سال 92

در آینده مطالب کوتاهی از این کتاب را نقل می کنم ولی این مطالب هیچ گاه قدرت انتقال مفهوم کتاب را ندارد چون ساختار کتاب بگونه ایست که وقتی کتاب را می خوانید احساسی بشما دست می دهد که انگار این کتاب با کتابهای همرده خود تفاوت چندانی ندارد و انگار نوعی ترس بی هوده را به شما منتقل می کند.

علت ایجاد این حس اشتباه در شما این است که نویسنده در فصلهای مختلف کتاب به کالبد شکافی عمیقی در مورد وسایل ارتباط جمعی از گذشته تا کنون دست می زند که این کالبد شکافی نوعی خستگی را در خوانندگان کم صبر ایجاد می کند که ممکن است خواننده برای همیشه از ادامه خواندن کتاب دوری کند ولی اگر با حوصله ین کتاب خوانده شود در یک لحظه که معلوم نیست چه موقع است ابتدا انتها یا چند مدت پس از اتمام کتاب به یاد جمله ای از کتاب می افتید که ناگهان برقی به مغز شخص القا می شود و نتیج آن همه کالبد شکافی و روده درازی نویسنده را می فهمید و به وسعت فکری و اندیشه "نیل پستمن" پی می برید.

یرای من آن کلمه این بود:

"رسانه خود یک پیام است"

دوستار دانایی

فلسفه چیست؟
لغت فلسفه ریشه ای یونانی دارد که این لغت مصدر جعلی عربی کلمه "فیلوسوفیا" است.
کلمه "فیلوسوفیا" متشکل از دو کلمه "فیلو" و "سوفیا" است که "فیلو" به معنی دوستار و "سوفیا" به معنی دانایی است.

پس کلمه فیلو سوفیا به معنی دوستار دانایی است.
افلاطون , سقراط را فیلسوف یعنی دوستار دانایی می خواند.

شروع سواد بصری

خلق هر اثر هنری بازتاب احساسات و ادراکات انسان هنرمند از محیط پیرامون او و زمینه مورد علاقه اش میباشد.

در زیر دیدگاه افراد سرشناس مختلفی را در مور هنر می خوانیم.

زنتو کروچه فیلسوف ایتالیایی:
هنر و زیبایی چیزی نیست که در عالم خارج وجود داشته باشد و بتوان آن را با شرایط و موازین معین و مشخص تعریف کرد.
به تعبیر او هنر کیفیت ذهن انسان در برابر محیط پیرامون اوست.

فرانسیس بیکن:
هنر انسان است که بر طبیعت افزوده شده است. او می خواهد با هوش , زکاوت , دانش و معرفت نظری خود شکل طبیعت را تغیر داده , مواد اولیه را به اشیاء مفید و با ارزش تبدیل کند.

امیل زولا:
هنر عبارت است از طبیعت که از خلال مزاج و روحیه شخص دیده می شود.

هگل:
هنر اندیشه است که می خواهد بر ماده سرکش چیره گردد.
هنر امر محسوس را روحانی و امر روحانی را محسوس جلوه می دهد.

هربرت رید:
ساده ترین و معمولی ترین تعریف هنر این است که بگوییم هنر کوششی است برای آفرینش صور لذت بخش , این هنر حس زیبایی مارا ارضا می کند و حس زیبایی وقتی ارضا شود که نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط صوری در مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم.

فیلیس شاله:
هنر عبارت است از کوششی برای ایجاد یک عالم ایده آل , یک عالم صور و عواطف بی آلایش در کنار عالم واقعی.

ارنست فیشر:
هنر روزنه ایست که انسان در آن به فرخنای جهان وارد می شود.

دکتر علی شریعتی:
دین دری است به طرف عالم دیگری که باید باشد و هنر پنجره ایست به آن دنیا.
هنر قلم فرزندان آدم است که از بهشت به زمین افکنده شده می کوشد تا زمین زشت و افسرده را بگونه بهشتی که جایگاه شایسته او بوده و هست آرایش کند.

مترلینگ:
خداوند وقتی همه اشیا را ساخت به انسان رسید.وبه انسان که رسید از خلقت دست کشید و آن را به انسان وا گذاشت.




در آینده نزدیک مبانی هنر یا Basic Design را بصورت بصری مرور می کنیم.

از بس مردم , پیر شدم

امشب هم سر نزدی.
آخه تا کی؟
از بس منتظرت بودم مردم.
من که از بس مردم , پیر شدم.

بازم منتظرت می مونم.

MAXPAYNE

آیا بینی شما فربه است ؟ (3/3)

غرض ما انتقاد از روش مستشرقین نیست زیرا این انتظار بی جایی است از ما که از افراد ملل بیگانه توقع داشته باشیم که آنها بیایند و مثلا فلسفه وعلوم یا مذهب یا ادبیات یا تاریخ مارا توضیح دهند و به جهان معرفی کنند.
در زبان عربی اینمثل معروف است "ماحک ظهری مثل ظفری" یعنی هیچ چیزی مانند سر انگشت خودم پشتم را خارش نمی دهد.
اگر مردمی راستی علاقه مند باشند که خود را بشناسند و تاریخ یا ادبیات یا مذهب یا فلسفه خود را به جهان معرفی کنند , تنها راهش اینست که اینکار بوسیله خودشان انجام گیرد.

از مقدمه کتاب "اصول فلسفه و روش رئالیسم" اثر علامه طباطبایی که مقدمه این کتاب بقلم استاد شهید مرتضی مطهری می باشد.

MAXPAYNE