MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

تحلیل فیلم - آشناپنداری / دجاو / دژاوو / Déjà vu

 

 

آشناپنداری / دجاو / دژاوو / Déjà vu

کارگردان: تونی اسکات. فیلم­نامه: بیل مارسیلایی، تری روسیو. مدیر فیلمبرداری: پل کامرون. موسیقی: هری گرگسن ویلیامز. تدوین: کریس لیبنزن. بازیگران: دنزل واشنگتن (داگ کارلین)، پائولا پتن (کلر کوچیور)، وال کیلمر (پریزوارا). محصول: 2006 آمریکا. زمان: 128 دقیقه.

بر اثر انفجاری (حادثه تروریستی) در یک کشتی تفریحی، بیش از پانصد نفر از مسافران کشتی جان می­دهند. داگ کارلین (دنزل واشنگتن) که یکی از ماموران محلی و بالارتبه حفاظتی است به عنوان مامور بررسی پرونده گمارده می­شود. کارلین با تحقیقات ریزبینانه­ای که انجام می­دهد متوجه حقایقی می­شود. توجه کارلین به جسد نیمه سوخته یک دختر جوان به نام کلر کوچیور (پائولا پتن) که در صانحه انفجار از آب گرفته شده است معطوف می­شود. کارلین متوجه می­شود که جسد دختر قبل از انفجار به درون آب انداخته شده است و با تحقیقاتی که انجام می­دهد متوجه ارتباط دختر جوان با بمب گذار کشتی می­شود. کارلین در حین تحقیقات­اش با پریزوارا (وال کیلمر) که مامور اف­بی­آی است آشنا می­شود. پریزوارا از کارلین می­خواهد که در امر تحقیقات با اف­بی­آی همکاری کند چون او یک مامور محلی است و با محل انفجار بخوبی آشنایی دارد. کارلین بهمراه پریزوارا به مکان حفاظت شده و سری ای که محل تیم تحقیقاتی اف­بی­آی بر روی پرونده صانحه انفجار است می­رود و با ادوات و امکانات فوق پیشرفته­ای روبرو می­شود که با استفاده از تصاویر ضبط شده ماهواره های جاسوسی (تکنولوژی ضبط ماهواره­ای) می­تواند حادثه انفجار کشتی را مرور کنند. تکنولوژی ضبط ماهواره­ای این امکان را به آنها می­دهد که حوادث گذشته را از زوایای مختلف مرور کنند. کارلین با راهنمایی هایی که به تیم تحقیق می­کند و با استفاده از تکنولوژی ضبط ماهواره ای، اف­بی­آی را متوجه رابطه بین دختر جوان و بمب گذار می­کند. آنها متوجه می­شوند که بمب­گذار بعنوان خریدار خودرو با دختر جوان تماس گرفته و پس از کشتن دختر، از ماشین دختر جوان به عنوان راهی برای ورود بمب به داخل کشتی استفاده کرده است. کارلین با تیزهوشی خود و با سوالاتی که از تیم تحقیق اف­بی­آی می­پرسد، متوجه حقایقی عمیق و بسیار سری می­شود که اف­بی­آی از او مخفی کرده است. سرانجام اف­بی­آی مجبور به فاش کردن حقیقت می­شود و به کارلین می­گوید که این امکانات تصویری پیشترفته، در حقیقت پروژه­ای مخفی است در رابطه با ماشین زمان و امکان بازگشت به گذشته که در اختیار آنها قرار گرفته است. اف­بی­آی بوسیله این امکانات و با راهنمایی های کارلین، به بمب­گذار کشتی دست پیدا می­کنند ولی کارلین از این امر چندان رضایت ندارد. کارلین قصد دارد که با استفاده از این امکانات (ماشین زمان) جلوی انفجار را بگیرد چون متوجه می­شود ارزش دستگیری شخص بمب­گذار برای اف­بی­آی بیشتر از نجات جان افراد داخل کشتی است. کارلین بطور مخفیانه و با استفاده از ماشین زمان، خود را به گذشته و به ساعات قبل از انفجار منتقل می­کند. کارلین به سراغ دختر جوان می­رود و به همراه او، خودرا به کشتی مذکور می­رساند و با درگیری­ ایکه میان او و شخص بمب­گذار رخ می­دهد­ مانع از وقوع انفجار می­شود. در این درگیری، کارلین ماشین حامل بمب را از درون کشتی به داخل آب پرتاب می­کند ولی خودش هم در ماشین گرفتار می­شود. ماشین بمب­گذاری شده در فاصله دوری از کشتی منفجر می­شود و آسیبی به کشتی نمی­رسد. کارلین بر اثر انفجار ماشین، کشته می­شود و دختر جوان اندوهگین در گوشه ای به سوگ می­نشیند. در سکانس پایانی فیلم، در نمای مشابهی مانند نمای آغازین فیلم، کارلین را مشاهده می­کنیم که جهت تحقیقات در مورد حادثه اخیر به کنار اسکله می­آید و با دختر جوان، محل را ترک می­کند.

 

ادامه مطلب ...

تحلیل فیلم - بابل / BABEL

 

 

بابل / BABEL

کارگردان:آلخاندرو گونزالس ایناریتو. فیلمنامه:گیرگو آریاگا. بازیگران:براد پیت(ریچارد)، کیت بلانشت(سوزان)،رینکو کیکوچی(چیکو، دختر، لال)، گائل گارسیا برنارد(سانتیاگو). محصول 2006 آمریکا/مکزیک/ژاپن. زمان 142 دقیقه

 

مراکش: مردی برای محافظت از گوسفندانش در برابر حیوانات محاجم، تفنگی تهیه می­کند. دو پسربچه که فرزندان مرد مراکشی هستند برای امتحان برد تفنگ آن را به سوی یک اتوبوس جهانگردی نشانه می­گیرند و شلیک می­کنند.

سوزان و ریچارد برای تمدد اعصاب و بنوعی فرار از خاطره مرگ فرزند سوم­شان، دو کودک خودرا نزد پرستار مکزیکی در آمریکا می­گذارند و با یک گروه توریستی به مراکش می­آیند. گلوله تفنگ آن دو پسر مراکشی، شیشه اتوبوس را می­شکند و به سوزان اصابت می­کند. ریچارد اتوبوس را به روستای دور افتاده ای در دل صحرا منتقل می­کند. تحقیقات پلیس در مورد اسلحه، پای ماموران تحقیق را به روستای دور افتاده باز می­کند و در درگیری میان آنها یکی از پسران خاطی کشته می­شود. پسر دیگر خودرا به پلیس تسلیم می­کند.

آمریکا: املیا که پرستار دو کودک ریچارد و سوزان است منتظر بازگشت والدین کودکان است تا خودرا به مراسم عروسی پسر بزرگترش در مکزیک برساند. وقتی از بازگشت والدین کودکان تحت سرپرستی­اش نا امید می­شود، دو کودک را با خود به مراسم عروسی می­برد. در بازگشت از مکزیک، پلیس مرزی به آنها مشکوک می­شود و مانع ورودشان به آمریکا می­شود.

ژاپن: چیکو، دختر نوجوان کرولالی پس از خودکشی مادرش ساعات کمی را با پدر بازرگانش می­گذراند. چیگو در تب و تاب دوران بلوغ است و بخاطر محدودیت ارتباطی­اش با دیگران در شرایط دشوار روحی قرار دارد. چیکو به هر طریق ممکن سعی در ارتباط با همنسلانش دارد. پلیس جوانی که بخاط مسئله شلیک به دو توریست آمریکایی – که اکنون تبدیل به یک مسئله جهانی شده – به خانه چیکو آمده است با پیشنهاد جنسی از طرف چیکو مواجه می­شود. پلیس جوان در بازگشت از خانه چیکو با پدر چیکو برخورد می­کند و پدر چیکو می­گوید که تفنگ را به یک راهنمای مراکشی هدیه داده است.

 

ادامه مطلب ...

تحلیل فیلم - بهار، تابستان، پاییز، زمستان، و بهار

 

 

 

Spring, Summer, Winter, Fall and …Spring

A film by

Kim Ki-Duk

 

بهار، تابستان، پائیز، زمستان و بهار

اثر

کیم کی-دوک

 

 

 

«بهار... ثابت می­کند که گاهی محلی ترین داستان، جهانی ترین داستان است و ساده ترین داستان، پیچیده ترین داستان است.» کری ریکی فیلادلفیا اینکوایر

 

 

     کیم کی دوک فیلمساز معروف کره­ای در اثر نسبتا جدید­اش(بهار، تابستان، پاییز، زمستان و بهار/2003) پا به ورطه جدیدی گذاشته است. دیگر از آن همه تصاویر خشن و تهوه­ آور و آن نماهای نزدیک از چهره کاراکترها خبری نیست ولی هرچه هست باز محور فیلم تازه­اش انسان است با همان اعمال و رفتار و باطبع سرنوشت­اش. در اثر جدید کیم کی دوک­ حرکات و سکنات انسان ها اثری چندین برابر از گذشته بر پیرامونشان بجای می­گذارند و دود ­اش نیز غلیظ تر به چشمان شخص فرو می­رود ولی هرچه هست نوک پیکان فکری کیم کی دوک­ اینبار دقیقا اصالت وجود را هدف قرار داده است. داستانی آرام و بدور از پیچیدگی با نگاه مدرنی که به زندگی دارد، با آن نماهای بلند که مخصوص سینمای مدرن است و نپرداختن و عدم وسواس زیاد به گره­های فیلم­نامه باعث شده است که اکثر نقدها و یا بهتر است بگوییم تحلیل­ها با شرح و خلاصه­ای از فیلم همراه باشد. من نیز بر همین منوال شرح مختصری بر هر یک از اپیزودهای فیلم می­نویسم.

 

     فیلم بهار... از پنج اپیزود مجزا تشکیل شده است که بر توالی فصل­ها پیش می­رود ولی نه دقیقا بصورت پشت سرهم. شرح و سرگذشت انسان است از کودکی تا پیری که با هریک از فصل­ها نقطه گذاری شده است. هر فصل، قسمتی از زندگی یک راهب را به همراه تنها شاگرد اش به تصویر می­کشد. فاصله هر فصل با فصل بعدی حدودا پانزده سال است که با ترتیب زمانی ولی با تاخیر زمانی در جلو چشمانمان جلوه نمایی می­کند.

 

ادامه مطلب ...