MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

سکانس برتر- در حال و هوای عشق ... هوس یا نیاز مسئله این است.

 

مشخصات فیلم:

در حال و هوای عشق

In The Mood For Love / Fa Yeung Nin Wa

کار گردان: کار وای وانگ

بازیگران:

تونی لیونگ - مگی چیونگ

فیلمبردار: کریستوفر نویل

محصول: 2000 هنگ کنگ

جوایز: برنده نخل طلایی جشواره کن

اطلاعات بیشتر در سایت فکسون:

http://www.fexon.com/movieinfo.php?mid=479

اطلاعات بیشتر در سایت آی ام دی بی:

http://www.imdb.com/title/tt0118694

 

 

در حال  و هوای عشق:

مدفون کردن چیزهایی در پس خاطره. چیزهایی که نمیدانیم یک نیاز بود یا یک هوس.

شب – خارجی – موقعیت بارانی- قدم زدن و گریه کردن در کنار دیوارهای نم کشیده.

تصاویر چشم نواز ، موسیقی سحر انگیز ، اسلوموشن های بی نظیر.

نوستالژی باهم بودن.

ارتباطی که قبل از آغاز به پایان رسیده بود.

 

 

خلاصه فیلم:

دهه 1960 – هنگ کنگ. زن و مرد متاهلی در یک پانسیون کوچک و تروتمیز در کنار هم بطور اتفاقی اطاق می گیرند. مرد در یک روزنامه کار می کند و زن هم در یک شرکت منشی است. هم مرد و هم زن متاهل هستند. همسر مرد بخاطر مشغله کاری که دارد کمتر میتواند شوهر خود را ببیند. مرد نیز شاغل است ولی بعد از ساعات کارروزنامه  در خانه تنها می ماند. و اما زن اطاق بغلی، او نیز شاغل است ولی شوهری دارد که بخاطر دغدغه کاری اکثرا در مسافرت است و گاه گاهی به دیدار همسر خود می آید. به این ترتیب زن و مرد همسایه هردو از نظر عاطفی دچار یک خلا بزرگ هستند.

زن و مرد هر روز از کنار هم رد می شوند و همدیگر را دوست می دارند ولی نمی توانند این دوست داشتن را به همدیگر ابراز کنند. زن و مرد کم کم به هم نزدیک تر می شوند و یک شب بلاخره دل به دریا می زنند و در رستورانی با همدیگر قرار شام می گذارند. زن و مرد در میان صحبت های شان متوجه می شوند که همسرانشان با همدیگر به طور مخفیانه ارتباط دارند و به آنها خیانت کرده اند.  زن و مرد ازین پس بخود اجازه می دهند که با یکدیگر ملاقات کنند ولی به عنوان دو دوست صمیمی که درد و دل همدیگر را می شنوند و بعضی مواقع برای هم گریه می کنند. زن و مرد ، عاشق یکدیگر هستند ولی به این مطلب خوب واقف هستند که بعلت وجود خانواده هیچگاه نمی توانند یه‌همدیگر برسند برای همین در عین عاشق بودن رابطه خود را مانند دو دوست حفظ می کنند. زن و مرد به همدیگر تاکید می کنند که نباید ارتباط شان مثل ارتباط همسران خیانتکارشان باشد و نباید آنها هم مثل همسرانشان بشوند. برای همین سعی می کنند کمترین ارتباط جسمی را باهم دیگر داشته باشند. به روایت دیگر زن و مرد با حذف کردن رابطه جنسی میان خود سعی می کنند که شبیه همسران خیانتکارشان نباشند.

آنها ساعت های زیادی را در یک اطاق با هم می گذرانند و ظاهران روزهای زیادی بر روی فیلمنامه ای که مرد در صدد تهیه آن است با هم همکاری می کنند بدون کوچکتری ارتباط جنسی و جسمی(بقول شخصی: امیدوارم از من نپرسید که آن بوسه ها و بغل کردن ها و گریه ها چه بودند). مرد به شهری دیگر منتقل می شود و مجبور می شود آن شهر را ترک کند. در نهایت این ارتباط به پایان می رسد ولی در دل هردو طوفانی بپاست. طوفانی که تا پایان عمر  نمی توانند به کسی بازگو کنند حتی خودشان. بعد از چند سال زن و مرد به همان مسافر خانه می آیند و در میان انبوه اثاثیه ساکت به در و دیور خیره می شوند. آنها می دانند که در کنار همدیگر هستند ولی به هیچ عنوان خود را به همدیگر نشان نمی دهند و بدون آنکه همدیگر را ببینند با بغض بسار مکان را ترک می کنند.

مرد به معبد سنگی بزرگی می رود و در آنجا به راز و نیاز می پردازد. مرد در معبد سوراخی را در دل دیوار سنگی لمس می کند. پس از رفتن مرد از معبد می بینیم که درون سوراخ سنگی خزه های سبز رنگی روییده است.

 

 

شرح سکانس:

سکانس پایانی فیلم. آنجایی که ارتباط زن و مرد بپایان رسیده و مرد به معبدی برای دعا و نیایش می رود.

در نمایی آورشولدر(نمای پشت سر) یک راهب بودایی را می بینیم که دارد به مرد نگاه می کند. در لحظه اول این احساس به ما دست میدهد که مرد روبروی دیوار ایستاده و دارد دعا می خواند. مرد بودایی هم همین فکر را می کند. نما ها به مرد نزدیک تر می شود و می بینیم که او در مقابل دیوار سنگی بزرگی ایستاده و دعا می خواند. سوراخی درون دیوار سنگی است. مرد با آن سوراخ حرف می زند و با انگشت آن را لمس می کند. مرد از معبد خارج می شود و بدنبال آینده خود می شتابد. در پلان بعدی همان دیوارسنگی و همان سوراخ را می بینیم با این تفاوت که درون سوراخ اکنون خزه های سبز رنگی روییده اند.  والس زیبایی به گوش می رسد. تیتراژ پایانی ظاهر میشود. نوشته های سفید بر روی صفحه قرمز. و حصرتی عجیب و غریب که حتی ماه ها بر تماشاگر تاثیر می گذارد.

 

 

تحلیل سکانس:

فیلمی در حال و هوای گذشته تماشاگر هایش. همه ما در زندگی شخصی مان دارای لحظه ها و گذشته هایی هستیم که خاطراتش فقط و فقط برای خودمان قابل درک است(بصورت خوش بینانه تر میتوان گفت: لحظاتی که فقط برای خود و طرف مقابل مان قابل درک بوده). گذشته ای که در دل زمان مدفون کرده ایم. گذشته ای که وقتی فقط اولش را بیاد بیاوریم ، سعی می کنیم به هر طریقی که شده حواس خودمان را به جایی دیگر پرت کنیم.

مرد در مقابل دیوار سنگی معبد ایستاده و ظاهرا دعا می کند. البته اینطور بنظر می رسد. حتی مرد بودایی هم بنظر می رسد که اینگونه فکر می کند. اما مرد دارد با مرور خاطراتش و لمس کردن سوراخ داخل دیوار احساسات و خاطراتش را برای همیشه در دل یک تخته سنگ سرد حبس می کند. این حرکت مرد به سبک مردان قدیم است که باسوراخ دیوار ها یا جاهایی شبیه به این مورد سخن می گفتند ولب به افشای راز های خودباز می کردند و پس از برملا کردن آن راز برای سوراخ دهنه سوراخ را با گل مسدود می کردند. مرد مثل شعبده باز ها که دستمالی را به زور در مشت خود جا می دهند انگار مرد نیز با مرور خاطرات و لمس کردن سوراخ دیوار دارد خاطراتش را در دل سوراخ یک تخته سنگ به زور می چپاند. البته او با آرامش خاصی این کار را می کند. او لب های خود را به سوراخ نزدیک کرده و حرف می زند و بعد به آرامی با انگشت خود سوراخ را لمس می کند ولی تماشاگری که از اول فیلم همراه او بوده میداند که در دل این سکوت حاکم بر صحنه چه طوفان عظیمی در حرکت است. مرد معبد را ترک می کند ولی بعد از دور شدن مرد می بینیم که در درون آن سوراخ خزه های سبز رنگی روییده است. همه جا ساکت ساکت است و سرد ، ولی فریادی بی صدا بگوش می رسد که می فهمیم سنگ نیز از برکت وجود این خاطرات تحریک شده. تازه می فهمیم که سنگ ها هم مثل ما آدم ها زنده اند و با احساس. فقط کمی خیلی ساکت اند. سنگ نیز طاقت دفن کردن این خاطرات را در دل خود ندارد. خاطرات نیز در د سنگ به جوانه نشسته اند. سنگ هم طاقت رازداری و تحمل این خاطرات را نداشت. پس وای بر دل شیدای این  مرد  و زن که چه می کشند. سنگ نیز این خاطرات را از خود پس زد چون طاقت شنیدنش را نداشت.

وقتی سنگ معبدی چند هزار ساله که ساعت های بی شماری دعاها و رازها و نیازها و اسرارهای بی شمار عابدین را در پس این سالها در دل خود نگه داشته بود ، اکنون طاقت شنیدن نوستالژی این مرد را ندارد ، به این نکته پی می بریم که مطمئن ترین جا و امن ترین جا برای دفن خاطرات گذشته مان همین دل صاحب مرده خودمان است.

 

 

دل نوشت:

نمی دانم چه بگویم. از آن دست فیلم هاییست که باید دید و با تمام وجود لمس کرد تا احساسش در قلب آدم جا بیوفتد. این فیلم آنقدر حساس و نازک است و دلربا و خوش زبان که حتی با زبان اصلی(که انگلیسی هم نیست) میتوان چیزهای زیادی از فیلم فهمید. یک فیلم آسیایی محض. بخاطر همین میتواند با مخاطب ایرانی بخوبی ارتبات برقرار کند. ایرانی ها که سرشان درد می کند برای عاشق شدن و گریه کردن. این فیلم مخصوص سنین سی تا چهل سال است خصوصا اگر تجربه عشقی نافرجام هم در ذهنمان داشته باشیم که دیگر همه چیز برای نشئه شدن فراهم است. بی هیچ ماده ای مست می شویم حتی احتیاجی به کالباس خشک صورتی شل هم نیست. نه خیار شوری نه مخلفاتی ، این فیلم فقط یک دل رنجور میخواهد تا با دیدن لب های باز و بسته شده بازیگر ها به عمق وجود آنها پی ببرد و در ذهن ناخودآگاهش یک فیلم هنگ کنگی را به زبان دل خویش ترجمه کند.

 

 

سبک نوشت:

کار وای وانگ شخصیتی بزرگ در سینمای جهان است. او و کیارستمی به حق آبروی سینمای آسیا هستند. او استاد حاکم کردن جو و اتمسفر خاصی بر فیلم هایش است که دیگران حتی نمیتوانند آن را تقلید کنند. بقول امیر قادری(منتقد خوب کشورمان):‌دنیایی که کار وای در جلوی لنز دوربین می سازد دنیایی است که یک سانت اینطرف و آنطرف ترش وجود ندارد. واقعا چه تعبیر زیبایی کرده. فیلم های کار وای را فقط باید دید و در احساس تراوش شده ذهن کار وای غرق شد.

 

 

سبک نوشت 2:

فیلم های کار وای را می توان گفت فیلم اشیا است تا فیلم بازیگران. در فیلم های کار وای اشیا نقش بسیار مهمی در القا احساسات دارند. لباسهای بازیگران آنقدر خوب انتخاب می شوند که حد ندارد. کت و شلوار تیره مرد و پیراهن روشنی که آستین هایش از زیر آن بیرون زده نشانگر احساسات محبوس شده مرد است و لباس هی شاد و پر رنگ رن نشان گر احساسات و جنب و جوش عاشقانه زن است که وقتی به چهره خنثی زن نگاه می کنیم همه آن شور و نشاط انگار از بین رفته اند. رنگ های استفاده شده در فیلم وا قعا بجا هستند. طرح خزانی که روی آباژور اطاق زن مشاهده می کنیم بی سبب با احساسات غمگین او ندارد. راه رو های تنگ و باریک را آنچنان زیبا و جاندار به ما نشان می دهد که انگار  حیاط و زندگی در دل تک تک آجر های آن جریان دارد. البته به کار بی نظیر فیلمبردار فیلم که احل استرالیاست نیز می بایست احترام گذاشت. کریسدفیل نوبیل واقعا یک استاد است.

 

 

سبک نوشت 3:

موسیقی فیلم واقعا سحر انگیز است و واقعا این فیلم را نمی توان بدون موسیقی اش تصور کرد. این موسیقی در کنار تصاویر اسلوموشن بسیار زیبای فیلم واقعا لذت بی نهایت بار دیدن را همیشه دارد. 

 

 

دل نوشت 2:

شخصی می گفت:

عقلم می گوید که آن صحنه های حرکت آهسته که با آن موسیقی دلپذیر سازهای زهی همراه می شوند کمی با سبک کلی فیلم که بر ایجاز بنا شده ناهمگون است. ولی دلم می گوید لعنت بر هرکه بخواهد روزی آن ها را از فیلم در آورد!.

 

 

پ.ن:

موسیقی وبلاگ: تم اصلی فیلم در حال و هوای عشق 

 

 

 

ارادتمند:

MAX PAYNE

 

نظرات 47 + ارسال نظر
الهام شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:53 ب.ظ

سلام داداشی
چطوری
خوش می گذره
آقا ما سه شنبه اومدیم یونی که کلاس تشکیل نشد
هیچ کس هم نبود
امروزم که اومدم استاد نیومد کلی کلافه شدم .
الانم مجبورم که تا ۳ بعد از ظهر برای اون یکی کلاسم بمونم .
فک کن
در مرحله جیغم الان
.....................................................................
ببخش داداشی این روزا خیلی تلخم
اگه نمی یامم نمی خوام غر بزنم
شایدم دلم شور تغییر وضعیتم رو می زنه از جهت کنکورو و فارغ التحصیلی و خیلی چرت و پرتهای دیگه
خلاصه که زیادم آدم نیستم .
.....................................................................
مراقب خودتون باشید
هوارتا
بای

سلام خواهری
خوبم
مرسی

خانم همسر هم همین طوری شد
هیچ کی نبوده اونجا
ولی دیروز استاد اومده بود و با اینکه ۵ نفر بودند کلاس رو تشکیل داده بود چون هفته آخر سال بروبچس کلاس رو تعطیل کرده بودند و استاد سر کار رفته بود ... از روی لجش دیروز اومده بود و کلی درس داده بود ... خانم همسر حول کرده بود که من هرچی تند تند نوشتم بازم به پای استاد نرسیدم و اصن نفهمیدم ... گفتم چیا واستون گفته ... گفت دوتا فصل از زبان ‍++C را درس داده ... منم با لبخندی پیروز مندانه گفتم ناراحت نباش خودم بهت یاد میدم ... بهدش هم که دیگه ... خلاصه دیروز آخر بی جنبه گی من بود :))
...........................................
منم همینطورم
بعد این همه تعطیلی خیلی زور میگه که برم مغازه
تا اونجا که بتونم دو دره می کنم
در ضمن فقط من نه بلکه همه ما غرغر کردن های خواهریمونو خیلی دوست داریم و برامون لذت بخشه ... تازشم اصنم غرغر نیست
...........................................
مرسی خواهری
هوارتا
خدافس

پ.ن:
ممنون بهم سر میزنی
مثل یه برادر از خداوند همیشه برات طلب آرامش می کنم.

پاستیلی شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:35 ب.ظ

سلام
چه قشنگ....پست کاملا مکس پاینی :دی
خوبی؟
آره دقییییقا این حسی که گفتی فهمیدم
خوب زود آپ کن

کجاهایی؟مشغول؟منم!
دیگه به هیییشکی ایراد نمیگیرم که چرا نیستی........خودم اینقده سرم شلوغه
حالا هییییییییچ خبری نیستا
ذهنم درگیر میشه تمرکزم کم میشه

دانی


روووووووووووووووووز خوش
تا شب

دوووووووووووووووتااااااااااااااااااااااا

سلام خواهری کجایی تو؟

مرسی ... آره مکس پاینی فرد اعلا ... بزار کامل بشه اونوقت میفهمی چه پستیه

دانم
دانم
موفق باشی
میشینی یه گوشه و به یه در و دیوار مات میشی
الهی
دانم

:)

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

وحید یکشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:14 ق.ظ http://cinse7en.blogspot.com

کاروای یکی از نجات دهندگان سینما است ، خاکستر های زمانش برای من هم ردیف همشهری کین وپالپ فیکشنه .من تمام سکانس های مربوط به خریدن ماکارونی درفیلم را دوست دارم . راستی آدرس وبلاگ منو اشتباه نوشتی . این درسته http://cinse7en.blogspot.com

سلام

آخ نگو ... اوووووووووومممممم
خاکستر های زمانش رو اونجایی رو دوست دارم که اون زن بروی اسب خوابیده و توی شب توی یه برکه کوچیک اسب رو لمس میکنه ... فقط حسرت می خوره ... من دیونه این صحنشم ... چه موسیقی هم داری.

ماکارونی و تراولینگ دوربین روی سنگ فرش خیس خیابون ... ای ول

باشه چشم ... ممنون یاداوری کردی

پاستیلی دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:29 ب.ظ

سهلااااااااام.خوبی خوبم

وای اینجا که میام احساس آرامش بچگونه ای میکنم
وای چه خوب گفتی
مات یه گوشه دیوار
حالم یه چیز تو مایه های توئه اون وقت که گفتی آرزو دارم یه روز پاشم ببینم ۵ فروردینه!!!

منم منتظرم اون روز که تاریخش هنوز مشخص نیست بگذره
وای که اگه بهش فک کنم دلم از حلقم میاد بالا!

برا همین بیخیال اینجا نشستم!!!!!!!!!ههه


رووووووووووز خوش

پ.ن:کامی من گاهی قاط میزنه.مثه الان که نمتونم پستت رو بخونم!!!!!!!!!فردا درست میشه
میام از خجالت این پست مکس پاینی در میام

دووووووووووووووووووووووووووتا

سهلاااام خواهری ... خوبم ... خوشحالم

مثل خودم ... منم همین احساس رو دارم.

:) ... مات به دیوار ... تقلب کردم ... از روی دست خانم همسر :)
دانم شدید
در ظاهر بی خیال ولی در باطن ... بیخی

روز تو هم خوش خواهری

پ.ن:
خواهش همین که اومدی ...

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

شهرام دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام داداش

خیلی دلم برات تنگ شده بود ...

گفتم یه عرض ادبی بکنیم ...

خیلی اقایی ..

سلام دادش ... مخلصیم

من هم همینطور ... چند روزه میخوام بیام به همه یه سری بزنم خصوصا تو ولی فرصت نمیشه ... میام از خجالتت در میام.

بزرگواری شما ... ما کوچیکتریم باید زود تر خدمت می رسیدیم ... شما لطف دارید.

آقایی از خودتونه ... ما مخلصیم

پاستیلی سه‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام
پستتو خوندم
اینقد قشنگه که نمدونم چی بگم......................

شب خوش
دوتا

سلام

ممنون ... لطف داری ... شما همیشه از من تعریف کردی ... مرسی

شب تو هم خوش
منبیشترمنبیشترمنبیشتر

الهام سه‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ق.ظ

سلام داداشی گلم
چطوری
خوش می گذره
منم بد نیستم
می گما داداشی پستت رو حسابی خوندم اونم چند بار وخیلی هم لذت بردم ولی آخه تو چطور دلت اومد تو این پست هم غلط املایی داشته باشی آخه حیف قلم تو نیست. حصرتی ـ احل
۱۸ تمام
از هر کدوم چند بار می نویسی تا یادت بمونه
حالا خوبه من و شراره جون معلمهای سخت گیری هستیم وگرنه تو با ادبیات چه می کردی
البته پیشرفتت نسبت به قبل قابل ملاحظه است
آفنر داداشی
.....................................................................
مراقب خودت باش
هوارتا
بای

سلام خواهری محکم و استوار ;)

مرسی
خداروشکر

حصرتی
حصرتی
حصرتی
حصرتی
حصرتی
حصرتی
حصرتی
حصرتی
حصرتی
حصرتی

احل
احل
احل
احل
احل
احل
احل
احل
احل
احل

مرسی :) ... راستی خبری ازش ندارم دلواپسم

مرسی ... مدیون شما ها هستم ... خیلی ممنون :)

...................

چشم
هوارتا
خدافس

مریم چهارشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 06:17 ب.ظ http://maryamu.blogfa.com

سلام
مطلب جالبی بود .استفاده کردم ممنون
من آپ هستم خوشحال می شم سر بزنی.
[لبخند][بدرود][گل

سلام

لطف داری شما
حتما میام
ممنون


:)
@}-;-----

پاستیلی جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:33 ق.ظ

سلااااااااااااام.نصفه شبت خوش
خوبی؟
خوبم
دلم تنگه..............برا ینجا
اومدم انرژی بگییرم

خوبی؟سرحال؟آره؟

دوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووتا

سلااااااام . از تو هم بخیر خواهری
خوبم
خوشحالم
:)
لطف داری مرسی

خیالت خواهری راحت باشه
ممنون

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

پ.ن:
شراره جون کجایی ...

داریوش جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ب.ظ http://www.dvdonline.com

درود بر شما . فروش فیلم های روز دنیا به صورت دی وی دی به همراه عکس جلد با کیفیتی عالی و زیر نویس فارسی برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ من سر بزنید .
www.dvdonline.blogfa.com

سلام

ممنون
میام حتما

الهام شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:38 ق.ظ


سلام داداشی
چطوری
خوش می گذره
چه خبر شده اینجا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از شراره که خبری نیست پاستیلی هم که گرفتاره تو هم که زیاد پیدات نمیشه
ای خدا چرا اینقد همه گرفتاری دارن
دلم برای شراره تنگیده اساسی
برای تو هم همین طور
مراقب جمع مهربونمون باشیم
هوارتا
بای

سلام خواهری خوبم تو چطوری
ممنون

خیلی گرفتارم ... چندتا کار تو هم افتاده اینه که وقت کم دارم ... درست میشه

ممنون خواهری
حتما مراقبم ... تو فکر یه وبلاگ دیگه هستم که همگی کوچ کنیم بریم اونجا ... البت این هم هست ولی اون دیگه ... حالا

هوارتا
خدافس

شراره مامان بردیا شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:43 ب.ظ

سلاملکم سلاملکم
بابا کجایین شماها
دهههههههههههه
نمیگین دل شرور طاقچه نداره هی تالاپ تولوپ میکنه ببینه چی شده چی نشده
چققققققققققققدر دلم واسه اینجا تنگونده بوداااا
کلی خندوندوندم از دست لبخند پیروزمندانه بی جنبه ات داداش خان
میبینم معلم دلسوزی همچون الهامی جونه مچنان با چوب محبت بر بالای سر طفل گریزپایی همچون مکس ا یستاده.
راستی میگن میخوان تا پایان امسال معلمینی را که همچون شعم میسوزند گازسوز کنن
:)))))))))))))))))))
آقا اینا دلنوشته ها اصن هم ربطی به این پست نداره.
الهی!!!!!!!!!!!!!!!!
اصلا باورم نمیشد
هی باز میکردم اینجا رو هی همون پست قبلیه بود
اصلا نمیدونم چرا
خیلاصه
از کجا بگم برات
آشنا هستی با قاطی پاطی کردنام که جسته گریخته مینویسم از بس ذوق کردم
*********************************
الهامی جونم سلام
ببخش خانمی که دیگه نشد باهات تماس داشته باشم
آخه تلفن خونمون کات شد
مبیل سیروس هم و همچنین
یه عالمه کار بود و سیم کارت نانازی من که یه چن روزیه قرضش دادم به آقای خونه
ولی بزودی مسترد خواهد شد
**************************
نه بابا دونت وری
حالم خوبه خوبه خوبه
خیلی خییییییییییبم
***************************
و اما خواهری پاستیلی خودمووووووووووون با یه عالمه بوس و تبریکات برای موارد مختلفه البت اگر درست حدسیات زده باشم
درسسسسسسسسسسته؟؟؟؟؟ من اصلا هم از فضولی نمردم. ای بابا شرور و فضولی؟
ابدااااااااااااااااااااا
من و فضولی؟
نچ نچ نچ
چرت و پرت نامه نوسیدما
*****************************
هی داداشی دو دره کن!!!!!
پس فردا خرجتون سنگینتر میشه ها
آفنر آفنر
پاشو برو دم در مغازه آففرین گل پسر قند عسل شیر و شکر: در مایه های مثنوی هایی است که برای بردیا میگم
**************************
از بردوآ بگم واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
******************************
بعدا میگم حالا
نیکی ها چطورن؟
الهی الهی(الایی الایی) نیکیار بزرگ شده؟ ملوس شده ناناز شده. جوووووووووووووووووووووووووون
یادته بوی شیر و نی نی و رطوبت و تازگی زیر گلوی نی نی رو؟
انقدر خوشم میاد بادگلوی بعد از شیر میزنن
ناااااااااااااااااااااااااازززززززززززززززززززززززززززززززززز بشی نیکیار
نیکا چطوره؟
شروشلوغ و شیطون؟ شر که نه منظورم همون شیطنتهای دخترانه سن خودشه
آقا الد هوم چطوره؟
کوزهه هستش هنوز؟
آخ آخ مکسی جات خالی اینجا شده یکی از توابع شهر شما
از بس تازگی ها هرکی میاد توش اونجاییه
ولی با تحصیلات بالااااااااااهااااااااااا
یذره اخلاقشونو بلتم از دولتی سر شوما واسه همین باهاشون عیاق میشم
آره دیگه اگه خاطر شریفتون باشه ما آباجی شروریم نه بلگ چغندر
:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
خیلی یه عالمه دلم برای هههههههههمممممممممممهههه که اینجاییم تنگ شده بوداااا
به خداااااااااااااااااا
جودی هم خوفه
اونجاس
گفت: خانوووووووووووووووووم................. دلم برات تنگ شده خیلی
آهان تو کیش وسط پاساژ نصفه شب براش مسج زدم که واه واه بیا و قیافه ها رو ببین و از این حرفا
جوا ب داد من که میدونم اینا همش بهانه است واسه اینمکه دلت برام تنگ شده ولی دوستت دارم دوست خوبم
آقا کفففففففففففففف کردم راست میگفت اونو همینطوری فرستادم تا اس ام اس بعدیمو براش برفستم.
خیلی میدوسمش.
************************
داداش شهرام خان سلاملکم
احوالات شما؟
دایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دایی شهرام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوبی؟؟؟؟
**************************
فهلا زت زیاد
یادته یه بار اینجوری نوسیدم منو دعوائوندی که اهههه یه خانوم محترم اینطوری حرف نمیزنه. اینگوری.....> فعلا با اجازتون مرخص میشم............یا علی

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

کجایی تو آخه
ما اینجاییم شما نمیومدی ... کم کم گفتم قهری :))))

*****************
اصنم قهرم باهات
دل نوشت ها ربط مستقیم داشت
خیلی خوب ... من که نمی تونم باهات قهر کنم
آشتی آشتیم

******************

از بس دیر به دیر میای مجبور میشی کامنت طولانی بزاری تا از خجالتم در بیای :)))
شنیدم شنیدم تو ذهنت شنیدم گفتی بی جنبه
حالا بجای جواب طولانی منم برات یه داستان تعریف کنم
راستی سلام شدید به جودی برسون دلم تنگونده براش
آقا بوشوگ هم بقول نیکا ازدباج کرد
همون طرف
داداشه فهمید گفت اصن شما چطور جرات کردید بیاید دمه خونه ما خواستگاری با چه .......
بهد بوشوگ رفت باهاش حرف زد طرف آروم شد
تو روح این نسل جدید اصن به هیچ مرامی پایبند نیستند
کی بهت گفتم این آب زیر کاهه
خیلاصه مراسم با بهترین شکل و بهترین حالت به پایان رسید و بوشوگ هم فلا پیداش نیست
سرشو میگیری اونجاست ... پاشو میگیری اونجاست
بهش میگم بی جنبه من از ده تا دعوت یکیشو میرم هرچند که خیلی مشتاقند ... نه اینکه کلاس بزارم ... میدونی که من مازوخیستم ... تا اونجایی که بشه خودمو میچلونم.
آرزو بر جوانان عیب نیست ... از اون اول کهع گفت اینو میخوام کار خودشو کرد آخر ... بهش گفتم بوشوگ این تیکه برا دهنت بزرگه ... امان از این نسل جدید.
اما منم دهنشو سرویس کردم ... وقتی شام برا عروس دوماد می بردند منم رفتم تو و به هیچ طریقی کسی نتونست منو بیاره بیرون ... اینقده حرف زدم تا غذاشون یخ کرد ... بعد با همه قاشق چنگال ها از غذاشون چشیدم ... ژله هارو با برنج ها قاطی کردم ... کاری کردم که بیا و ببین ... خلاسه زنگ زده به خانوم همسر میگه اینو بیا ببر بیرووووووووووووووووووون.

خدا از سر تقسیرات(نمیدونم چجوری می نویسند) من بگذره :))))

**************************

دیرمه باید برم جایی
کاری پیش اومد

نشد باقیشو برات بنویسم
فلا کاری نداری
وبلگ جدیدم بزودی راه میوفته
با الهام خانومی تلفنی تماس داشتی؟
بردیا رو ببوس
نیکیار هم خوبه ... اینقده تپل شده اصن نمیتونه تکون بخوره ... ممه خواب ممه خواب ... به خواهری میگم این بچه چرا اینقده میخوابه ببرینش تست اعتیاد
به خدا مثبت میشه اگه بره تست.

رفتم دیرمه
خدافس

الهام دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:48 ق.ظ

سلام داداشی جونم
چطوری
خوبی یا نه
ما هم توپ توپیم
راستی جواب کامنت اون هفته رو ندادی .
اصن فک نکنی منتظر حتی یک جواب کوتاه یک خطی تو خماری موندم ها اصن کلافه نشدم اصنم لجم نگرفت .
بماند

.....................................................................

مراقب خودت باش
هوارتا
بای

سلام خواهری خوبم
خوبم

معضرت(چجوری می نویسند؟) میخوام
به روم نیار شرمنده میشم
آخه من چیکار کنم که درگیر عقد ناگهانی بوشوگ شدم و مثه خر داشتم کار میکردم(شب و صبح)
آخه به من چه که شوهر عمه فوت فرموده و این چند روزه ۲۴-۴۸ اونجاییم و خونه نمیام(نمیشه که بیایم)
آخه به من چه که خانم همسر امتحان داره منم پا به پاش شبا بیدارم و درس میخونیم(بخدا فقط درس میخونیم)
الان هم اومدم تمرین های درس ساختمان داده ها رو براش رایت کنم و ببرم.
بخدا حواسم بهت بود و دعا میکردم ... راس میگم ... منو که میشناسی دلم برا یکی از پاهای هزارپا که لنگ میزنه میسوزه و دپرس میشم(خدایی اجب مثالی زدم ... خودم کیف کردم)
حتی چند بار هم تو ذهنم اومد که پسر بهش جواب بده ولی بخدا گرفتار بودم تا خرخره
شرمنده
ببخش

.........................

چشم
هوارتا
خدافس

پ.ن:
بی جنبه نیستم و بی فکر
فقط گرفتار بودم
حتی کامنتت پاک نشده

پ.ن۲:
میدونم بخشیدی
مرسی

پاستیلی دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:50 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
دلم برا اینجا
تو
الهام
شراره خانومی
داداش شهرام
یه کوشولو شده

خوبی؟خوبم
سرم شلوغ..احتمالا کامن بعد هفته اینده اس
با کلی اتفاقات جدید!!!!!!!!!

اینه...............مشغولیات ۱ دونه ذهن آخه چقد میتونه باشه آیا؟

خوبی؟؟؟؟؟سرحال؟آره بخدا فقط درس میخونین تا خود صب!:دی

شوخیه ها..میشناست داداشی

خوبه خانوم همسر جان؟شاد باشید کنار هم
همیییییییییییییییییییییییشه

آره آبجی شراره................حواست جمعه..درست حدس زدی
ممنون
خیلی

شب خوش
دوتا

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ق.ظ

هوووووووووووووووووووو هوووووووووووو هوووووووووووو
دست دست دسسسسسسسسسست
دوماد آیندس
بیا وسسسسسسسسسسط
چیش چیش چیش
تیش تیش تیش گرفته
این دل که آتیششششش گرفته
اینور دلم اوفینا
اونور دلم اوفینا
بوشوگ جونم مبارکه
دمب همتون سه چارکه
لی لی لی لی لی ل یلیل یل یلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
آهای مکسی اون نقلها رو بده ببینم
آهان این یه مشت به سلامتی دوماد
اونم یه مشت رو سر عروس مواظب باش لای تورهاش گیر نکنه
اونورتر بریز
آهای مکسی این شاباش ها رو بپاش رو سرش
آهان اینورش اونورش
بذار مردم دولا بشن بردارن
حواست باشه
اوهوی با تو هستما
آره بچه بدو بیا این چایی دورنگو ببر واسه عروس دوماد تا شاباش نگرفتی از جات جم نخوری
هی تو بیا آره تو کمرت باریکه تی تیک آنتیکه
میری رقص چاقو انقدر قر میدی تا فنرت در بره
شاباش هم میگیری
شیر فهم؟
************************************
خوب اینم تجسم من وقتی داشتم قصه ای رو که برام نوسیده بودی میخوندم.
میدونی که چه ریختی هستیم!!!!!!!!!!!!!
تعجججب نداره که
مانیتور ساعت ۵؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!۱
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.........پسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسررررررررررررررررررر
بنده متعالی!!!!!!!!!!!! شوما متعالی هستیم با هزار تا الف
:)))))))))))))))))))))
اینم یه نیمچه نوستالژی از روزهای شیرین
************************************
برو بچه خودتو رنگ کن
شبا میشینین درس میخونین فقط؟
اصن اگه فقققققط درس میخونین واس چی تاکید کردی؟
بوووووووووووووووووووووق
ایناهاش اینم دستگاه دروغ سنج بود که بوقش دراومد
:)))))))))))))))))))))))))))))
به دل نگیری ها. به معده هم نگیر
کلی تبریک واسه بوشوگ حلوا
یادته؟
خدایی کففففففففففففففففف کردم اینو گفتی
خیلی خوشحال شدم واسش
نازی
پس اون اختلاف........... و اینا چی؟
حلللللللللللللله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایشالا به سلامتی
مبارک باشه
باید یکی دیگه رو هم دوماد کنیم
اگه گفتی کی؟
آهان همون
آفرین
هنوزم با گوش پاک کن دماغشو پاک میکنه؟:)))))))))))))
چیزززززززززززززه
این وبلاگ تو چقدر پربرکت بود
کلی عروسی داشت توی سالگرد یکساله شدنش
نههههههههههه؟
آره با الهامی جونم کانکشن تلفنی داشتیم
دوسش میدارم شدییییییییییییییییییییید
بهدا برات میگم
ناسی ناسی نیکی
الهی الهی گناه داره
تپل شده؟ ناناز شده. ملوس شده
قربونش برم
فعلا برم ببینم شهرضا چی میگه
یه وختایی باهاش سرشاخ میشم دلم میخواد بزنم لهش کنم
بهت میگم بهدا
میسی از جوابت
میسی
شبا درس بخون
آفرررررررین
راستی تسلیت برا شوهرعمه
عیبی نداره
همیشه عروسی و عزا و مرگ و تولد باهمن
نه دیگه مازوخیست نباش
اقلا برای این موضوع
دیگه چلوندن بسه
نونیم لیدی گناه داره دیگه
دههههههههههههههههههه
معذرت خواستی؟ اینم تقلب رسوندن من
میام اینجا احوالاتم خوش و خرم میشه
بریم وبلاگ نو اونجا رو هم بترکونیم
پلو و ژله مخلوط؟
یه کیلو مخلوط لطفا

الهام سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:48 ق.ظ

سلام داداشی گل
میدونم که می دونی اصن بلد نیستم دلگیر بشم اونم از تو
می دونم یک وقتایی ادم وقت کم میاره
.....................................................................
خدا رو شکر که عروسی بوده خیالت هم از بوشوگ راحت شد
.....................................................................
خدا رحمت کنه شوهر عمه ات رو
ولی من به عمرم کلا ۶ تا مجلس ختم رفتم
شاید باورت نشه
مامانم می گه دلم نمی خواد دپرس بشی حتی برای مادر بزرگم و شوهر عمه ام که خیلی صمیمی بودیم به جز تشییع جنازه و ۱ ساعت تو ی مجلس سوم توی ما بقی مراسم من رو نبرد
می گه اعصاب بچه ام حیفه
فک کن
.....................................................................
کاشکی با خانم همسر هم درس کار نکنی
چون اگه سر سوزنی اخلاقیات منو داشته باشه کافیه ۲۵ صدم نمره اش کم بشه
اونوقته که همه تقصیرات گردن تو می افته
آخه من سر نمره وکنکور خیلی فرافکنی می کنم
.....................................................................
راستی شنبه جات خالی با دوست جون حدود ۷ ساعت راه رفتیم
شب مردم از خستگی مثل پیرزنا پاهامو تو اب ماساژ می دادم
اخ تو که نمی دونی راه رفتن طولانی با کفش پاشنه ۷ سانتی چه دردیه
تا دیروزم یک نموره لنگ می زدم
ولی از رو که نرفتم هنوز همون کفشا پامه
.....................................................................
معذرت ـ اجب ـ رو از جواب کانت خودم در آوردم
تقسیرات ـ خلاسه رو هم از جوابت به شراره جون
.....................................................................
سلام شراره جون
هر چی خواستم برات کامنت بذارم نشد
حسابی کلافه شده
انگاری خطت هم هنوز دسته سیروس خانه
در هر صورت خیلی مخلصیم
امیدوارم معضلات ارتباطیت هر چه زودتر حل بشه
بد دردیه عدم ارتباط
.....................................................................
مراقب خودتون باشید
هوارتا
خدانگهدار

شراره مامان بردیا به الهامی چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ق.ظ

سلام الهاااااااااااااااااااامی
چجوریاتی؟
آره بد معضلیه
این مخابرات دیوانه شده
نه تنها اومده پول قبضاشو میگیره یه چیز من درآوردی به نام عوارض موارض هم بسته تنگش
سیروس هم لج کرده میگه نمیدم
گفتم شوما خودتو چیکار داری؟ خوش باش با خط من
********************
اااااااااااااااااااااه...... داداشی یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
***********************
خب.
اوه اوه الهام چه کرده
همه رو دیوونه کرده
بچه پاشدی با کفش هفت سانتی راه رفتی؟
ایول داره والله
من با دوسانت پاشنه باید نیم ساعت بعد سینه خیز برم تو خیابون
البت دیگه خواهر کمر ما ناسور شده
دیگه پیر شدیم رفتیم پی کارمون
********************************
یحتملات ازخونه یا شرکت بهت زنگ میزنم
بازم شمارت توی مموری گوشیمه که روی طاقچه جا مونده
یک ای میل ادرکنی پلیز
********************************
فلامینگو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :)))))))))))))))))))))))))))))))))
******************************
ببخشین دارم از خنده میمیرم
الهامی میدونه چی میگم
*****************************
زت زیات

شراره مامان بردیا به پاستیلی چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ق.ظ

الهی ناز بشی دختر
بالاخره عروسکاتو گذاشتی واسه ما
با یه عالمه خاطره های شیرین
اگه دخترم بودیا..................
راستی میخوام یه دختر بیارم اسمشو بذارم بوریا
بردیا و بوریا
بوریا هم که یعنی حصیر و زیلو
خوبه دیگه
خیییییییییییییلی تببریکات فائقه عرش میکنم شدیددددددددددد
البته با شششششششک فراواااااااااااااااااااان
خدایا دمت گرم

سیاوش پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:50 ق.ظ http://siahterminator.blogfa.com

سلام خوبی مکس پین
دیشب نمیدونی چقدر مورد حمله اتمی قرار گرفتم
خیلی ممنون که به وبلاگم سر زدی
داستان این فیلم رو هم خوندم .داستانش که خیلی قشنگه و فیلمشم صد در صد قشنگه چون اگه نبود تو معرفی نمیکردی
همیشه موفق و پر پست باشی

soushians پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:43 ب.ظ http://critics.ir

salam
in filmo nadidam.
vali az vaghty ke gozashty roo in film va kamelan bazehs kardi jaleb boood vasam.avale webloget ham kheili bahal bood ke mogheye bar gozari migoft chi allan to weblog hast.
kolan halidam.
tak ecare

MAX PAYNE پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:09 ب.ظ

خیلی ببخشید که نتونستم جواب کامنت هارو بدم

شراره جون - مامانی - درد می کنه
آره دوباره گرفته
نگران نشو رو به بهبودیه

سیاتیک هم عجب(هورا درست نوشتم) بهونه خوبیه

درحال راه اندازی وبلاگ جدید هستم

حامد پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ب.ظ http://www.film.2ir.ir

سلام
وبلاگه جالب داری !!!!! اپت قشنگ بود .. حال کردم <.!!


وبلاگه من در مورده فیلم حتما یه سر به مابزن خوشحال میشیم....
موفق باشی ..

بای

سلام

مرسی
لطف داری

میام حتما

خدافس

شهرام جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:42 ب.ظ

سلام داداش

دلم برای همتون تنگ شده ....پاستیلی هم که کم پیدا شده ...نگران اینم که نکنه دلخور باشه از من ...

شاد ببینمتون ..

سلام داداش مخلصیم

:)
نه اصلا ازین اخلاق ها نداره ... گرفتاره ... خیره ... نگران نباش

مرسی

ممنون اومدی

پ.ن:
مال خودت بود عزیزم ... نگهش دار ... سهم هرکی جداست ...
مرسی اومدی

شراره مامان بردیا شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 ق.ظ

سلااااااااااااااااااااااااام مکسی
هااااااااااااان؟
دوباره گرفته؟
عیبی نداره خوب میشی زودی زودی
آقاجان زیاد فشار مشار نیار به خودت
نازبشی مادر
آخه چرا اوخ شدی؟
الایی الایی
اوخ جیز شدی؟
ناسی
دههه بچه بد برو خونتون
مکسی رو اوف کردی
اینم یه نمونه عاریتی از مکالمات بردوآ و مامان شرور
خوب گلی
از ترنجبینک چه خبرا؟
بابا یه ندایی
یه هایی
یه هویی
آآآآآآآآآآآآهای آباجی ترنجبین کوجایین شوما پس؟

سلام

مرسی
دقیقا همینارو میخواستم بشنوم
مرسی
بعضی وقت ها آدم دلش میخواد یکی نازشو بکشه به روش بچه گانه
مرسی همینو میخواستم

جان خودم خبری ندارم ازش
فچ کنم باس خودمون با عروسکا برا همیشه تهنایی بازی کنیم

مخ الهام خانومی رو نخوری ها ;)

کوجاس ینی آیا (اینم به دیکشنری بابیلونت اضافه کن :))

الهام شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:47 ق.ظ

سلام داداشی
دیشب اومدم دیدم یک عکس توپ گذاشتی کلی ذوق کردم خواستم کامنت بذارم وقت نشد الان که اومدم کلی شوکه شدم
داداشی وسط قارچ بمب کجاست که پیدات کنیم آخه ...
.....................................................................
غوغا
زودی درستش کن تا بیشتر از این کسی ندیده
.....................................................................
منتظر اون پاتوق امنت هستم
مراقب خودت باش
هوارتا
بای

سلام

اینجا قاط زده
این تغیرات ماله وبلاگ جدیدمه ولی چون زیر مجموعه مکس پین بوده تغیراتش به اینجا هم اعمال شده
الان من همون عس قبلی رو می بینم
......................
حس کردم باید غوغا درست باشه ... غوغا بیات یه عکاسه شکل اسمش تو ذهنم بود
......................
راه افتاده
تو فکرم که پس وورد و یوزرش رو به شراره جون و شما بدم که شما هم اونجا چیز بنویسید(چیز یه متغیر از نوع کارنسی هستش که هر مقداری رو میتونه بگیره ... شراره جون شما که سی شارپ بلدی)
مرسی
هوارتا
خدافس

پ.ن:
edwardscissorhands

شراره مامان بردیا یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 ق.ظ

بهههههههههه مبارکات باشه
الان از اونجا میام
برو ببین چه کردم برات
هاهاهاهاهاهاهاها
به من میگن شرور نه بلگ چغندر
:)))))))))))))))))))))))))))))))
میکشمت
مگه تو نگفته بودی گوشیت N۸۰ بوده پس چرا ادوارد یا همون ادی خودمون N73 داره؟ هان؟هان؟هاااااااااااااان؟
میسی داداشی از اینکه قابل دونستی منو تا بذاری منم اون تو چیز بنویسم. آره دیگه سی شارپ و سی پلاس پلاس به درد همین جا و اماکن میخوره دیگه.
از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن
دیدی حالا باهوشممممممممممم؟
دیدی؟
**************************
ناسی داداسی آخه سرا اوخ سدی تو؟
هااان؟
واست یه شر بخونم اوف نباسی دیده؟
***************************
الهی خیلی مواظبت کن از خودت داداشی
بقول نونیم لیدی پس کی خوب میشین شماها؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:))))))))))))))

مییییسی
میدونم همیشه پر شور و پر انرژی مرسی
کی گفته بلگ چقندر هان؟
قربانت
*************************
میسی خوف سد دیجه
*************************
:)))))))))))))))

پ.ن:
بیا اونطرف جوابتو بگیر

پاستیلی یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام سلام صدتا سلام
من خوبم................خوب
معذرت فراووووووون از شراره خانوم..داداش شهرام و البته تو

خوبین؟خوشین؟گذشت.مرحله اول ازمون زندگی
استرسش بالا بود اما بخیر گذشت

وب شهرام دوباره ارور میده برام

آخه چرا فک کرده من ناراحتم خدا.......معذرت.اینا رو یکی بش بگه

خوب چه خبراس؟آپ نمیکنی؟

سیاتیک چرا؟چی شده؟

نیکیا خوبن؟خاله خائن!دیگه احوالی نمیپرسه!بوووووووووسشون کن

خانوم همسر چطوریاس؟اووو راستی عکس دیروزیتو دیدم.چرا عوضش کردی؟خیلییییی خوشتیپ و اینا بود:دی

از وب جدید چه خبراس؟به منم بگی ها

خلاصه ببخشین داداشا و خواهرای گل
رووووووووووووووووووووووز خوش

دوووووووووووووووووووووتا



سلام سلام صد تا سلام به عروس خانوم
لا لالا لالای لالا لالا لا لا لالای
قربانت

باشه بهش میگم نگران نباش

آپ فلا وقت ندارم ولی چرا تو فکرش هستم

هی همون طوری ... بهترم مرسی

اتفاقا سراغت رو می گرفت چند وقت پیش

بیا تازه امروز شروع به کار کرده ... بیا منتظرتم ... ببین میخوای مشترک بنویسیم یا نه ... تو جواب شراره جون توضیح دادم اونجا.
edwardscissorhands.blogsky.com

قربانت خواهش میدونم سرت چجوری شلوغه
بیا اونجا بنویس خودت رو خالی کن
روز تو هم خوش

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

پ.ن:
الی(الهام خانومی) کجایی؟

الهام یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:05 ب.ظ

سلام
با لحن جیغ بخوون
من یوزر و پسورد می خوام اصن چه کار کنم که سی شارپ بلد نیستم
بابا یکی به داد من برسه
من پس فردا امتحان پول و بانکداری دارم لای کتابم رو هم باز نکردم
بی معرفت از ۱۵۰ صفحه که درسم نداده می خواد امتحان بگیره فقطم ۵/۱ نمره از پایان ترمه
کلی باید بدرسم
برام دعا کنید
منتظر یوزر پسوردم
هوارتا
فعلا بای

سلام خوندم خیلی باحال بود

برات دعا می کنم حتما

من این یکی دو روزه سرم خیلی شلوغه ولی بهر حال انجامش میدم ... تو همین یکی دو روزه وبلاگ رو از نو طراحی می کنم و یوزر و پسوردش رو هم برات میل می کنم. فقط بزار ببینم کیا دیگه پایه هستند . ولی انجامش میدم. حتما

خدافس

یلدا یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:20 ب.ظ http://h2oo.blogsky.com

اول سلام
سرتون شلوغ شده و سایتون سنگین یه خبر هم که نمیگیرین

سلام
ببخشید

اومدم عرض ادب کردم
ممنون اومدی

شراره مامان بردیا دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ق.ظ

باباااااااااااا خوشششششششششششششششش تیییییپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ
بابا جییییییییییییگگگگگگگگگگگگگگگگگگرررررررررررررررر
ای داداشی خوش تیپ
اوووووووووووووووووووو چه ژستی گرفته مث این فشن ها شده
الهی
انقدر ذوق کردم
چه خوش اندام شدی
خوش هیکل شدی
اسپورت شدی
تیریپ والیبال ساحلی شدی
ببخشین خیلی ذوقیدم یی هو یییییی
:)))))))))))))))))))

قربونت
لطف داری

دانم
:))

پاستیلی دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:49 ب.ظ

سهلام
وب جدید ارور میده
کلا همه چی ارور میده.....................چرا آخه چرا؟

خوبی؟خوبم
چه خبرا؟اینجا مهمترین خبر قبض موبایل منه!۴ برابر همیشه
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااا

حالا چی؟خودم باید بدم
ماماااااااااااااااااااااااان فردا میرم دخمل فراری میشم
ووووووووی نه شوخی بود

ممنون.....خیلی........بوس برا نیکا
دیگه چی؟
تو بگو

رووووووووووووووووز خوش
دوتا

سهلام
نه هیچی ارور نمیده ... خودتی که ارور میدی یه بار دیگه چک کن شاید آدرس رو اشتباهی تایپ کردی ... هنوز تو هپروتی
الهی ... این خواهری ما هم رفت
:))

خوبم ... خوشحالم
از منو نگو ... طبیعیه ... اول ازدباج همچی میره بالا بعد کم کم میاد پایین
نگو دهه
:)

شکر خوبم
کامی رو درست کن بیا اونطرف

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

MAX PAYNE دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ

شراره جون
الهام خانومی
براتون دعوتنامه میل زدم
لطفا توی بلاگ اسکای ثبت نام کنید و بعد مراحلی که تو دعوتنامه هست رو دنبال کنید تا انشاالله وبلاگ گروهیمون فعال بشه

ممنون
ارادتمند:
مکس پاین

MAX PAYNE دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:37 ب.ظ

ترنجبین بانو
شما هم هستید ها

الهام دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:47 ب.ظ

سلام
اگه دوست داشتید به این وبلاگ هم سر بزنید
دعوت از همه هست ها
1ghadam.blogsky.com

سلام
چشم
ممنون

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ

هووووووووووووررررررررررااااااااا

پ.ن:abajikhanoom

:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))

:)
قربون ابراز شادیهات که مثل من بچه گونست

شراراه مامان بردیا چهارشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 ق.ظ

:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
بابا چشممون سفید شد به در
همون پ.ن دیگه!!!!!
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااا........................

خیلی ببخشید
اینروزه خیلی گرفتارم
شاید ده دقیقه فقط میام کامنت هامو چک می کنم
یکوشولو صبر کن میام بخدا
ممنون عزیز

شراره مامان بردیا چهارشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ق.ظ

کامنتینگم تاییدیه داره. همون پ.ن رو میگم

رو چشم

محمود از نگاه شخصی من چهارشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:15 ب.ظ http://lordmehr.blogfa.com/

ممنون که خبرم کردی ... دی وی دی اون تازه دستم اومده و هنوز ندیدمش ... ولی از چیزایی که تو گفتی به این نتیجه رسیدم که اشتباه کردم ندیدم !!!

سلام
خواهش
خوشحالم پیداش کردی

حسین یوسفی جمعه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:06 ق.ظ

سلام
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
وبلاگ فیلم کامنت (Film Comment) بازگشایی شد اعضا گروه معرفی شدند منتظر حضور گرمتان هستیم .
دوستان عزیز و گرامی لطفا نام موسیقی و فیلم را به نام فیلم کامنت وFilmComment تغییر بدید ممنونم
--------------------------------------------------------------------------------------------------------

سلام
خدمت می رسیم

محمد جمعه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:08 ب.ظ http://www.bestfilms.blogfa.com

سلام
ممنونم که خبرم کردی
میدونی چرا؟ چون من هیچ وقت از این فیلمهای شرقی دوست نداشتم نمیدونم چرا اما خوب دیگه یک فیلمی دیدم که نظرم تغییر کرد من فکر میکردم که توی فیلمهای شرقی فقط خشونت اون هم بی معنا و.... اما بعد از دیدن یه سری فیلمهای موفق که به نظرم قشنگترینشون ـ تابستان پاییز زمستان و باز بهار... بود نظرم تا حدودی برگشت
حالا با توضیحاتی که شما max عزیز در مورد این فیلم دادی حتما یدا میکنم و میبینم

ممنون
شاید به زودی اپ کنم با ـ اقتباس ـ


بابای

سلام
قربانت

منم اون اوایل همینطور فکر میکردم

خوشحالم تونستم کاری کرده باشم

منتظرم

خدافس

الهام شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ق.ظ

سلام داداشی
چطوری چه خبرا
ای آقا از وقتی ادوارد راه افتاده انگار کمتر همدیگه رو می بینیم .
دلم برات تنگیده بود اساسی
گفتم عرض ادبی بکنم
مراقب خودتن باش
هوارتا
بای

سلام خواهری

خوبم مرسی

چرا من که تو ادوارد آپیدم(زیر آپ شماست)

لطف کردی اومدی خواهری مهربون

چشم ممنون

هوارتا

خدافس

حامد شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.film.2ir.ir

سلام
اپم بیا جا نمونی !!!!

موفق باشی !!
بای

سلام
میام حتما

ممنون
خدافس

شهرام شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:23 ب.ظ http://zerzer.blogsky.com/

سلام داداش

من وبم فیلتر شده ...حالا به چه دلیل نمیدونم ...ادرسم رو برات اف گذاشته بودم حالا چرا نرسیده نمیدونم ..تو وب قدیم که فیلتر شده من دلم برای پست هام نمیسوخت بلکه برای کامنت هایی که یک دنیا خاطره بود میسوخت ..البته من خودم دسترسی دارم به وبلاگم و برای همه فیلتر نیست ..

عکس قشنگی گذاشتی اون گوشه ...وقتش بود ...بقول یه بنده خدایی توی یه فیلمی که نه اسم بنده خدا رو یادمه نه اسم فیلم رو ...زندگی جدید شکل و شمایل جدید طلب میکنه

ادرس وب رو گذاشتم برات ....جدیده رو

از کامنت ها هم فهمیدم دارین یه وبلاگ گروهی میزنین مبارک باشه ..

به همه سلام میرسونم ..

یا علی

سلام داداش

اونم چه کامنت هایی ... آدم دلش بیشتر واسه اونایی تنگ میشه که اول یا آخرش آسه نوشته بود لطفا تایید نشه
راس میگی دل آدم میسوزه

مرسی
منم همون دیالوگ رو شنیدم ولی نمیدونم کجا

مرسی

خبرت میکنم وقتی جا افتاد

قربونت ... ترنجبین خصوصا سلام رسوند بهت ... کامیش خراب بود نتونسته بود بیاد

یاعلی عزیزم

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ق.ظ

خیلی وقته این ورا نیومده بودم و یه نفسی از کوچه باغهای قدیم تازه نکرده بودم.
هییییییییییییییییییییییییییییییی
:))

خوش اومدی
منزل خودتونه

شهرام سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ

خدا قوت داداش ..

سلام داداش
دانم چی میگی
:)

مرسی

محمود از نگاه شخصی من سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:02 ب.ظ http://www.lordmehr.blogfa.com/

سلام ... بالاخره برزوم .. خوشحال میشم سر بزنی ...

سلام

حتما

ممنون

پاستیلی چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:58 ب.ظ

سلام خوبی؟
کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

سلام خوبم

زیر سایتون
بیا اونور

مرسی

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد