MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

تحلیل فیلم - اصالت وجود

بسم الله الرحمن الرحیم


این مطلب یجورایی ادامه نوشته قبلی و مناسبتی هم با ماه محرم داره.



}
حر(حربن ریاحی ، همون که تو واقعه عاشورا بود) چرا یه مرتبه متحول شد؟
یا به قول خودمون ۱۸۰ درجه فرق کرد.

جداَ خیلی حرفه ها ، آدم تو تیم اونور کاپیتان و نوک حمله باشه یه هو بیاد اینور بشه توپ جمع کن.

البته این تشبیه من صحیح نیست، این تغیر آنی بستگی به نظر و دیدگاه شخص تو اون لحظه حساس داره (یادمون باشه این دیدگاه با دیدگاه ماتریالیست ها که میگن: هدف وسیله رو توجیه میکنه فرق میکنه).

جداَ چرا اینقدر تغیر کرد؟

آیا برای خود شیرینی پیش امام حسین(ص) بود؟
آیا جو گرفته بودش؟
آیا میخواست به یزید ضدحال بزنه؟
آیا اشتباه رفت؟
آیا درست رفت؟
آیا ...؟

هیچکدوم.
یعنی اگه کاری غیر از این رو انجام می داد جای تعجب داشت.

مسئله رو باید ریشه ای بررسی کنیم مثل مکانیک ها یا به قول برنامه نویس ها البته هکر هاشون، مهندسی معکوس یعنی برنامه رو از آخر به اول خط به خط اجرا کرد.
پس بریم سروقت یه چیزایی بنام اصالت وجود و اصالت ماهیت.

ببینیم اصالت وجود چیه و اصالت با ماهیت چه فرقی می کنه:
اصالت وجود به مفهومی که در فلسفه ملاصدرا مطرح است، به معنی این است که هر ممکن الوجودی مرکب از دو حیثیت است: حیثیت وجود، حیثیت ماهیت؛ و الزامآ یکی از ایندو بایدحقی و واقعی و منشآ آثار بوده باشد و دیگری اعتباری و انتزاعی ذهن؛ واز ایندو حیثیت آنچه اصیل است وجود است و ماهیت اعتباری است؛ از این دو حیثیت، حیثیت وجود، اصلی و حیثیت ماهیت اعتباری است.

یعنی هر چیزی همان چیزی هست که هست، ممکنه در موقع مختلف ظاهرش فرق بکنه اما در باطن نه
یا یه جور دیگه بگم
یک گل سرخ، یک گله سرخه نه یک چیز دیگه. مثلا یک درخت نیست ، یا یک گله یا یک درخت.
یا یک درخت زردآلو وقتی که به بار میشینه ومیوه میده زردآلو میده نه هلو (در صورتی که هسته زردآلو کاشته باشیم)

یا یکی دیگه از چیزایی که مشمول این فرمول میشه مسئله حق است.
حق؛ همون حق و باطل خدمون.

حق همیشه حق است هرجا که باشد؛ حق همیشه حق است هرکه بگوید.
یعنی حق در طول زمان، یا تغیر مکان، یا تعویض گوینده هیچ تغیری نمی کند.

هر کس حق روقبول کنه میاد تو سپاه حق تو سپاه امام حسین.
هر کس هم حق رو قبول نکنه میره تو لشگر باطل تو لشگر یزید.
این مسئله کاری به زمان و مکان نداره از حضرت آدم بوده تا حالا که ما هستیم و تا بعد ک روز قیامته.

حالا می فهمیم چرا میگن:
کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا.

حالا چرا حر(حربن ریاحی ، همون که تو واقعه عاشورا بود) حق رو دید و قبول کرد و بقیه نه اینکه ندیده باشن، دیدند ولی بی خیالی طی کردند؟
اون برمیگرده به پاسخ به زمزمه های درونی یا به قولی نفحات، همون چیزایی که خدا تو یه مواقعی به آدما می تابونه و آدم باید تو همون لحظه حواسش جمع باشه، که اگه به اون نفحات آدم عمل کنه میتونه خودشو از ته منجلاب فکری به اون سرشت نیکویی که خدا براش تو وجودش گذاشته برسونه.
برعکس این قضیه هم هست که چه کسانی در آخر عمرشون باوجود داشتن ظاهر نیکو ، شیطان درونشون رو نشون دادند.

از این دست فیلمها که در مورد تحول فکری آدما صحبت میکنند کم و بیش هستند ولی چتا نمونه که شهره خاص و عام باشه رو ذکرمی کنم:

1- فرانچسکو (البته نسخه دوم ۱۹۸۰ لیلیانا کاوانی) = فراچسکو، پسر پارچه فروش
۲- پالپ فیکشن (۱۹۹۴ کوئینتین تارانتینو) = بیشتر، شخصیت جولز و پامکین
۳- مارمولک خودمون (۱۳۸۳ کمال تبزیزی) = رضا مارمولک
۴- پدرخانده (فرانسیس فورد کاپولا) = شخسیت مایکل در طول هر سه فیلم

البته تغیر هدف حر(حربن ریاحی ، همون که تو واقعه عاشورا بود) با تغیر مایکل کورلئونه یا رضا مارمولک خیلی فرق داره شاید اصلا ربطی به هم نداشته باشه اما از نظر تغیر کلی یا بازگشت به اصل خود (اصالت وجود) از یک جنس هستند.
{
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد