فرانکنهایمر گفته است:
" اغلب فیلمهای من به موضوعِ تلاشِ فردی برای یافتنِ خود در جامعه و کوشش برای حفظ فردیت در یک جامعة ماشینی میپردازند. من خیال میکنم جامعه از همه میخواهد که یکسان باشند؛ چرا که یکسان بودن بهمراتب آسانتر است. فکر میکنم مضمونِ طغیانِ روحِ انسان و نبرد برضد دستهبندیها در فیلمهای من جلوة بارزی دارد."
فرانکنهایمر در این فیلمها (بهخصوص ترن، وحشیهای جوان، هفت روز در ماه مه و کاندیدای منچوری) نشان داد که هم استادِ درامهای داخلِ استودیو و «پلاتو» است و هم مهارت خیرهکنندهای در پرداخت صحنههای تکاندهندة بیرونی دارد. با توجه بهاین ویژگیها پالین کیل، منتقد نامآور امریکایی، دربارة سینمای فرانکنهایمر نوشته است:
" فرانکنهایمر جزو آن گروه از فیلمسازانی است که خیال میکنند با این تمهیدِ سهل و ساده که فیلمشان سرگرمکننده نیست، قادر خواهند بود خود را در زمرة کارگردانهای مهم و طراز اول سینما جا بزنند."
درواقع آنچه خانم پالین کیل میگوید اشاره به آن تعداد از فیلمهای متفکرانه و هنریِ فرانکنهایمر است، که، ظاهراً، بنیان آن نه بر حادثه و سرگرمی و تجارت، بلکه بر ارایة دیدگاههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، و معرفتشناختی، گذاشته شده، و قرار است هم مخاطبِ خاص را جلب و جذب کند، و هم مخاطب عام را. بهعبارت دیگر، مخاطبانِ خاص را با دیدگاههای پس پشت فیلم درگیر کند، و مخاطبان عام را با وجوه و جنبههای سرگرمکنندة آن.
فرانکنهایمر با ساختن فیلمهایی همچون وحشیهای جوان، پرندهباز آلکاتراز، کاندیدای منچوری، هفت روز در ماه مه و ترن نشان داد که میتوان ماجرایی سرد و کمتحرک را به فیلمی گرم و پّرالتهاب بدل ساخت، یا «به شیوة شخصی» صحنههای «اکشن» آفرید. او با ساختن این فیلمها خود را در مقام کارگردانی حرفهای و «اکشنساز» یافت که در دورهای طولانی برای ساختن بسیاری از فیلمهای پّرتعلیق و حادثهای، که قرار بود ساخته شود، تهیهکنندهها بهاو مراجعه میکردند.
" دوست دارم مرا بهعنوان یک حرفهای بشناسند. وقتی این حرف را میزنم منظورم این است که من تمامِ مبانیِ پایهای و تکالیفِ درسیِ سینما را مرحله بهمرحله آموختهام. هر فیلم تجاربِ مختلف و وجوه حرفهایِ متفاوتی دارد. هیچکدام از اینها آسان بهدست نمیآیند. من میداتم راههای تکنیکی و شیوههای حسیّ ساختِ هر فیلم شامل چه نکاتی است. بنابراین همة تلاشم را برای اینکه با عناصرِ مختلف سینما و ابزار آن (مثل دوربین، فیلمنامه، مونتاژ و مانند اینها) و مراحلِ تکمیلیِ فیلم آشنا شوم بهکار بردهام. این تعریف من از حرفهای بودن است. یک آماتور فقط کارهایی را که میخواهد انجام میدهد، اما یک حرفهای کارهایی را هم که نمیخواهد و با علایقاش سازگار نیست بهانجام میرساند."
ترن فیلمی بینقص و هوشمندانه و پّرحادثه است که در آن بر تمِ ارزشِ والایِ زندگیِ انسان، فراتر از هر اثر هنری دیگر تأکید شده است، و پرندهباز آلکاتراز واجد ارزشهای انکارناپذیری در تولید فیلمِ جنگیِ سیاه و سفید است، که بهرغم عدم تحرک و کُندیِ محسوسِ ماجراهایی که در فیلم رخ میدهد غلبه بر طبیعت سرد و پّرسکونِ داستان در آن نظرگیر است. بهجز اینها فرانکنهایمر فیلمهای دیگرش مثل دومیها، جایزة بزرگ، تعمیرکار، دریانوردِ استثنایی، سوارکاران، هدفِ دست نیافتنی، رابط فرانسوی، یکشنبة سیاه، پیشگویی، سال اسلحه و رونین را با بازیگرانی دیگر و در ژانرهای مختلف کمدی و درامِ اجتماعی و سرگرمکننده و حادثهای و دلهرهآور ساخته است.
فرانکن هایمر رونین را در سال 1998 ساخت و رابرت دنیرو و ژان رنو از بازیگران مطرحی هستند که در این فیلم بهایفای نقش پرداختهاند. در تاریخ ژاپن «رونین» به ساموراییهای بیاربابی گفته میشد که بهعنوان خدمه و ملازم در نظامِ فئودالیِ ژاپن بر طبقِ قواعد و الگوهای متداول از اقامت در محلِ خود محروم میشدند. این محرومیت ممکن بود به مرگِ آنان منجر شود، یا چنان به فقر و استیصال کشیده شوند که در نهایت سامورایی، ناگزیر به ترککردنِ اربابِ خود بگیرد. «رونین»ها به کشاورزی میپرداختند، راهب میشدند، در خدمتِ ثروتمندان قرار میگرفتند، یا حتی به سرقت و راهزنی رومیآوردند. آنها در هنگامة جنگها و مناقشهها مورد توجه واقع میشدند؛ اما در روزهای صلح و صفا باری بر دوشِ جامعه بودند. جان فرانکنهایمر فیلم رونین را با چنین رویکردی ساخت.