معرفی فیلم ساز - استنلی‌ کوبریک - راه های افتخار (1/3)
استنلی‌ کوبریک‌ در 26 جولای‌ِ 1928 در نیویورک‌ متولد شد، و در هفتم مارس‌ 1999 در خانه‌اش چشم‌ از جهان ‌فروبست‌
. او مدت نیم‌ قرن‌ در سینما فعال‌ بود، و فیلم‌های‌ مهمی‌ همچون‌ راه‌های‌ افتخار (محصول‌ 1957)، اسپارتاکوس‌ (محصول‌ 1959)، لولیتا (محصول‌ 1962)، دکتر استرنج‌لاو یا چه‌گونه ‌یادگرفتم‌ از نگرانی‌ دست‌ بردارم‌ و بمب‌ را دوست‌ داشته‌ باشم‌ (محصول‌ 1964)، 2001: یک‌ اودیسة‌ فضایی‌ (محصول‌ 1968)، پرتقال‌ کوکی‌ (محصول‌ 1971)، باری‌ لیندون‌ (محصول‌ 1975)، تلألو یا درخشش‌ (محصول‌ 1980)، غلاف‌ تمام‌ فلزی‌ (محصول‌ 1987) و چشمان‌ تمام‌ بسته‌ (محصول‌ 1999) را ساخت‌. فیلم‌های‌ یادشده‌ اکثر قریب‌ به‌اتفاق‌ِ فیلم‌های‌ کوبریک‌ هستند، بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ کوبریک‌ فیلم‌سازی‌ است‌ که‌ هرگز فیلم‌ِ بد نساخت‌، و همة‌ فلیم‌هایش ‌در سال‌هایی‌ که‌ به‌نمایش‌ درآمدند و در دوره‌های‌ طولانی‌ِ پس‌ از آن‌، قابل‌ بحث‌ و بررسی‌ بوده‌اند؛ اگر چه‌ اغلب‌ آثار او، به‌جز اسپارتاکوس‌، پرتقال‌ کوکی‌ و تلألو، فیلم‌هایی‌ نبودند که‌ با اقبال‌ عمومی‌ مواجه‌ بشوند. کوبریک‌ در همة‌ این‌ فیلم‌ها نشان‌ داد که‌ یک‌ کارگردان‌ِ واقعی‌ِ سینما مجموعة‌ پیچیده‌ای‌ است‌ که‌ برای‌ هماهنگی‌ و ترکیب‌ِ ایده‌های‌ متنوع‌ تلاش‌ می‌کند، وحاصل کارِ او چیزی‌ جز هماهنگ‌ درآوردن‌ِ افکارِ خلاقانه‌ و ایده‌های‌ بدیع‌ِ صناعتی‌ نیست‌.

استنلی‌ کوبریک‌ تحصیل‌کردة‌ دانشگاه‌ نیویورک بود‌، و پس‌ از تحصیل‌ مدت‌ چهار سال ‌برای‌ نشریة‌ «لوک‌» (Look) عکاسی کرد، و در 1951 دو فیلمِ مستند 16 میلی‌متریِ روز مسابقه و کشیش پرنده را ساخت. روز مسابقه مستندِ کوتاهی‌ با زمانِ 16 دقیقه‌ دربارة‌ یک‌ مشت‌زن‌ِ میان‌وزن‌ به‌نام ‌ِوالتر کارتی‌یر (Walter Cartier) است‌ که‌ کوبریک‌ با یک‌ دوربین‌ِ کوچک‌ِ «آیمو» با 3900 دلار بودجه‌ ساخت‌، و سپس‌ به‌ کمپانی‌ِ «آ. ک‌. او» فروخت‌، که‌ در نیویورک‌ به‌نمایش‌ درآمد. فیلبمردار، تدوین‌گر، و صدابردارِ روز نبرد خود کوبریک‌ بود، و گفتارِ متن‌ِ فیلم‌ را داگلاس‌ ادواردز می‌خواند. کوبریک‌ در موقع‌ ساختن‌ِ روز نبرد و کشیش‌ پرنده‌ 21 سال‌ داشت‌. کوبریک‌ در سال‌ِ 1953 نخستین‌ فیلم‌ِ بلندش‌ را با نام‌ِ ترس‌ و هوس‌ با سرمایة‌ مشترک ‌دوستانش‌ تهیه‌ کرد. فیلم‌نامة‌ ترس‌ و هوس‌ را یکی‌ از دوستان‌ِ کوبریک‌ به‌نام‌ِ هوارد ساکلر(Howard Sackler) نوشته‌ بود، که‌ به‌ ماجراهای‌ چهار سرباز می‌پرداخت‌ که‌ در جنگی‌ بی‌نام‌ و نشان‌ حضور داشتند، و درصدد بودند بفهمند چه‌ کسی‌ و کجا هستند. کوبریک‌ بعدها این‌ فیلم‌ را «غیرنمایشی‌ و متکلفانه‌» ارزیابی‌ کرد، و گفت‌: «فکرهایی‌ که‌ می‌خواستیم‌ منتقل‌ کنیم ‌خوب‌ بودند، اما تجربه‌اش‌ را نداشتیم‌ تا آن‌ها را به‌طرزی‌ نمایشی‌ تجسم‌ بخشیم‌.»

کوبریک‌ پس‌ از ترس‌ و هوس‌ فیلم‌های‌ بوسة‌ قاتل‌ (محصول‌ 1955) و قتل‌ (محصول‌ 1956) را ساخت‌. در نزد منتقدان‌ و تماشاگران‌ِ جدی‌ و پیگیرِ سینما، سازندة‌ جوان‌ِ فیلم‌ِ بوسة‌ قاتل‌ چنان ‌استعداد و اصالت‌ِ خود را نشان‌ داده‌ بود که‌ می‌توانست‌ در اندک‌ زمانی‌ جزییات‌ و عناصرِ تازه‌تری‌ به‌ «نوع‌» فیلم‌های‌ جنایی‌ بیفزاید. او در این فیلم توانایی شگفت‌انگیزِ خود را در استفاده از نور آشکار ساخت.

ادامه دارد.