تحلیل فیلم - سوته دلان

 

 

یک دو سه چار آزمایش میکنم ماچتکنمماچتکنمماچتمیکنماااااااااااا

 

 

آخه مگه میشه راجع به فیلم های حاتمی چیز نوشت.

یچیزی گفتم و توش موندم.

گفتم راجع به سوته دلان مینویسم ولی هرچی میخوام شروع کنم نمیشه.

 

فیلم های حاتمی یه مدل هاییه که فقط باید دیدشون.

توی فیلم های حاتمی دوربین نقش مهمی داره و فیلم هاش جوری هستند که داستان خیلی متکی به تصویر پیش میره ، در عین حالی که تصویر های فیلم هاش خیلی عادی هستند ، یعنی تصویر های خیلی خاص و پیچیده ای نیستند که حرکت و زاویه و کادربندی دوربین به چشم بیاد ولی یک روح و گرمایی داره این تصویر ها جوری که انسان حظور حاتمی رو توی کادر دوربین حس میکنه.

 

تصویر های فیلم های حاتمی خیلی ساده و آروم هستند ولی یکجور حس و بوی غریب ایرانی بودن توی کارهاش به مشام میرسه ، شبیه فیلم های کار وی که فیلم های اون هم خیلی بوی وطن میده ولی البته تصویرها  توی فیلم های کار وی خیلی پیچیده تر هستند.

 

وقتی فیلم های حاتمی رو نگاه میکنیم حس میکنیم با یک فیلم معمولی داستانی سرگرم کننده طرف هستیم ولی معمولا پایان فیلم هاش روی آدم تاثیر زیادی میگذاره.

 

یک حس خوبی که فیلم های حاتمی داره اینه که آدم رو با داستانش درگیر می کنه ولی داستان فیلم هاش روی اعصاب آدم راه نمیره ، بقول کیارستمی فیلم خوب فیلمی هست که آدم رو میخکوب نکنه ، حتی بگذاره پای فیلم آدم خوابش ببره ولی وقتی چند روز بعد به فیلم فکر کنیم ، تازه فیلم تو ذهنمون شروع بشه ، چه بسا فیلم هایی هستند که توی سالن سینما آدم پای اون فیلم میخوابه ولی در آینده  برای چند شب خواب رو از سر آدم بیرون ببره ، بنظر من فیلم های حاتمی همینطوره ، آدم وقتی تو ذهنش فیلم های حاتمی رو مرور میکنه ، بیشتر دیالوگ ها از جلو ذهن آدم رد میشه تا تصویر هاش ، جدا بعضی از دیالوگ های فیلم های حاتمی هیچوقت از ذهن بیرون نمیرند.

 

حاتمی هم مرد بزرگی بود هم کارگردان بزرگی و هم فیلم های بزرگی داشت.

 

کسایی که فیلم سوته دلان رو دوست دارند و عاشقش هستند ، بنظر من اکثرا یجورایی ، خودشون در گذشته سوزیدند !

قبول ندارید؟

پس عشق است ، نوش نوش.

 

هرچی میخوام راجع به داستان فیلم مطلب بنویسم نمیدونم چرا نمیشه ، چندین بار میخواستم از خیر این پست بگذرم ولی نمیدونم چرا یکجور ادا دین میدونم نوشتن راجع این فیلم رو ، خوب نمیتونم دیگه ، دوس ندارم اصن ، نمیدونم نوشتنم نمیاد چرا ، اصن انگار بلند نیسم بنویسم ، نوشتنم خشک شده ، اصن اعتراف میکنم من هیچی راجع به سینما نمیدونم و نمیدونم چرا بیخودی درگیر نوشتن سینمایی شدم چون خودم رو حتی یک اپسیلون هم قادر به نوشتن و دارای دانش سینمایی نمیدونم ، اصن قهرم با خودم ولی یچیزی میگه ادامه بده و بنویس ، آهان این یادم اومد که من اصن بلد نیستم راجع به فیلم های ایرانی مطلب بنویسم ، تازه یادم اومد ، واسه خودم هم جالب بود که علت رو فهمیدم ، کلا توی ایران نقد کردن راجع به فیلم های ایرانی خیلی سخته ، یکجور حس به آدم دست میده که الان با نوشتن این نقد یک کسی اگه خوشش نیاد میاد و دودمانتو به باد میده ولی نقد کردن فیلم های خارجی اصن اینطور نیست ، همه راحت و در کنار هم میاند و حرف میزنند و همه نظر هاشونو میدند ولی فیلم های ایرانی اینطور نیست ، نمیترسم بخدا ولی نمیدونم چرا اینقدر نقد های فیلم های ایرانی ضد و نقیض داره ، حس میکنم نظرات شخسی بیشتر دخیل باشه تو نوشتنش ، اعتراف میکنم که نمیتونم راجع به فیلم های ایرانی مطلب بنویسم ، نمیدونم چرا ، امیدوارم کسی بهم نگه از بس وطن فروشی و فیلم های داخلی رو آدم نمیدونی اینجوری شدی ، آخه ببینید حقیقتی تلخ وجود داره که اکثر فیلم هایی که تو ایران تولید میشه از نظر فیلمنامه خیلی ضعیفه و اگر هم فیلمنامه خوبی باشه باید خیلی شانس داشته باشیم که یک کارگردان درست و حسابی اونو ساخته باشه ، فیلم های ایرانی که توی این چند ساله ساخته میشه اگثرا فیلم های چیپ و بی ارزشی هستند که احتیاجی به نقد ندارند و اگثر فیلم های خوبی هم که ساخته میشه بیشتر نون اسم کارگردانش رو میخوره تا باطن خود فیلم ، برای همین نقد کردن و آنالیز یک فیلم خوب واقعا دانش و آگاهی بالایی میخواد ولی برعکس برای تشخیص دادن یک فیلم خوب توی این آشفته بازار اتفاقا احتیاجی به دانش بالایی نداره و تقریبا همه میتونند این کار رو بکنند.

 

بنظر من توی این آشفته بازار که معمولا فیلم خوبی ساخته نمیشه یا اگه ساخته میشه بر اثر جریان های پشت پرده ناکام میمونه ، باید نقد نکنیم باید فقد تعریف کنیم ، سینمای ایران الان توی یک خواب زمستونیه ، باید مثل گذشته یک فیلم جریان ساز ساخته بشه تا حداقل برای تقلید کردن بقیه دست باز بشه.

گاو ، قیصر ، هامون ، و ... فیلم هایی بودند که مسیر و جریان فکری سینمای ایران رو تغیر دادند ، بقول امیر نادری فیلم گاو ، ستون فقرات سینمای ایرانه.

 

برای همین من خودم رو عددی نمیبینم که بتونم چیزی بنویسم راجع فیلم های ایرانی ، حتی اون چند خطی رو هم که اول پستم راجع به حاتمی نوشتم رو هم پس میگیرم ، در کل من این پست اخیرم رو اصن قبول ندارم و تکذیب میکنم و اگه دارم ادامه میدم و مینویسم بخاطر اینه که قبلش قول داده بودم که راجع به سوته دلان مینویسم.

 

 

 

ولی مگه میشه از سر دیالوگ های دلچسب این فیلم گذشت !!

 

داش حبیب: انشا الله به شادی ، کارت چاپ کردید؟

مشتری: یادم رفت تقدیم کنم ، بفرمایید

داش حبیب: مرحمتتون کم نشه ، والا من که گرفتارم واسه مجید میخوام ، تو هر مجلسی که ظرف میدیم باید بره ، خواه عذا خواه عروسی.

 

مجید: یک دو سه چار آزمایش میکنم ، ماچت کنم ماچت میکنماااااا

 

پسر: آقا حبیب مجید زیر پل گیر کرده ، با مجید رفته بودیم جوب گردی،  مجید سرش تو لجن ها گیر کرده

داش حبیب به مجید: باز زیره پل رفتی چیکار؟  پسر؟

مجید: جوب گردی !!!!

داش حبیب: خودتو شل کن

مجید: من که شل خدایی هستم، یه زنجیر جستم نیم زر ، حز کن ، آلمانیه

داش حبیب: چرا نیومدی در دکون؟

مجید: امروز جمعس تعطیلیه !!!

داش حبیب: امروز دوشنبس ، خیلی داریم تا جمعه

مجید: نخیییییییر ، تو اون تقویمه که آقام اونسال عید خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعس

داش حبیب: اون تقویم باطلست

مجید: واسه من جمعه جمعه آقامه شنبه شنبه آقامه ، خواه مرده خواه زنده ، جخ تقلید مرده جایزه ، آقا میگه بالا منبر.

 

مجید با خودش: چشم شیطون کر توپ توپم ، این مالو منال مفتی همچین هلو برو تو گلو گیر نیومد ، حاصل یک عمر جوب گردیه ، آقامون ظروفچی بود خودمون شدیم جوب چی ، آقا مجید ظروفچی جوب چی ، میخه زنگ زده ، زنجیره زنگ زده ، تارزانه زنگ زده ، ساعته زنگ زده ، حواستو جمع کن ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه چون زنگاشو زده.

 

مجید به خدا: چقدر دشمن داری ای خدااااااا ، دوستات هم که ماییم ، یه مشت عاجز الییل ناقص عقل که در حقشون دشمنی کردی.

 

مجید که سکه های کج و کوله کف جوب رو داره با چکش صافشون میکنه و میبوسه میزاره به چشمش: آهن هم برکت خداست ، مثل دونه گندم نعمته ، انار میوه بهشته خون رو صاف میکنه الا خون ناپاک.

 

مجید: یه نامسلمون نیست دست من الیل رو بگیره مثل تارزان بگه شززززززززززم ببره امامزاده داوود حالم رو خوش کنه ، تو سرم مثل بازار آهنگرا  صدا میکنه ، مثل پیت حلبی خورده ریزه هاش جابجا میشه.

 

مجید با خودش: التماس دعا ، خوش به سعادتون که میرید روزه ، جاتون وسط بهشته ، ماکه دنیامون شده آخرت یزید ، کیه ماهارو ببره روزه؟ ، مجید آقا تورو چه به روزه؟ روزه خودتی  گریه کن نداری والا خودت مصیبتی ، دلت کربلاست ، ماچت کنم؟ مااااااچت میکنما!!!!

 

 

 

 

من نوشت: هوا سرده یچیزی تنت کن

او نوشت: جونم از تو میلرزه حبیب دو عالم

 

ارادتمند:

MAX PAYNE

ماچت کنم

ماچت کنم؟

مااااچت میکنماااااااااااا !!!