نقد دموکراسی از دیدگاه یک ذهن خطرناک دیشب سیب خورده

  

جعفر خان از فرنگ برگشته

خدا بیامرزه علی حاتمی رو اسم یکی از فیلم هاش بود

نه کسی خودشو شناخت نه فیلماشو ... بمیرم.  

 

دیشب که نشد بخوابیم آخر یه فیلم دیگه از جعفر پناهی دیدم ... فیلم آفساید.

نگید مکس از دایره فیلم دیدن عقبه ... من تو آرشیوم فیلم هایی دارم و ندیدم که اگه به کسی بگم باورش نمیشه مثل فیلم راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی ... من عقیدم اینه هر فیلمی رو باید تو زمان خودش دید تا بیشترین تاثیر رو داشته باشه ... هنوز زمان دیدن راننده تاکسی برام نرسیده.

 

فیلم آفساید هم از این قائده مستثنا نبود(آخ جون فچ کنم درست نوشتم شراره جون؟ مستثنا ... راستی امروز اینجا ابریه از اون ابر های کلفت که من خیلی دوست دارم و خورشید نمیتونه عرض اندام کنه ... هوراااا)

آفساید رو من همون اوایل از دست فروش های کنار خیابون میدون انقلاب گرفتم ... چند هفته پیش هم که آقا مصطفی ویدیو کلوپ دی وی دی اونو بهم داد ولی هنوز تو مودش نبودم که ببینم ... هرکی میرسید میگفت آفسایدو ندیدی؟ زکی بابا خیلی عقبی ... بزا بگند ... هرچی میخواند ... دیشب مودش بود ... مود آفساید و بلاخره دیدمش.

 

اینقده از دستش عصبانیم که نگو

بابا جعفر جون عزیزم ... معلومه با این سبک فیلم ساختنت باید گوشه نشین بشی ... آخه اینقده تابلو که به زمین و زمون گیر نمیدند ... معلومه فیلم هات سانسور میشه ... آخه عزیز چرا اینقده تابلو نقد نظام می کنی ... مگه تو طرف دار دموکراسی نیستی؟ ولی خودت با تیغ تیز هنر میوفتی به جون سیاست بی پدر و مادر ... قبلش باید بگم من دموکراسی رو قبول ندارم حتی بهترین و پیشترفته ترینش که اصلا وجود نداره ... دموکراسی اصن وجود نداره چون اگه وجود داشت اسمش دموکراسی نبود ... بیخی حالا دوباره حرف های بی سر و ته من شروع میشه.

عزیزم کسی نمیتونه سیاست رو نقد کنه ... چرا نمیفهمی جعفر چون اگه میشد سیاست رو نقد کنی که دیگه اسمش سیاست نبود ... اگه میتونستی که قبل از اکران فیلمت کنار خیابون سی دی های فیلمت پهن نبود و با 600 تومان دست خلق الله نبود ... چی فکر کردی همین 600 تومان رو حساب کن ... کی میاد اینقیمت فیلم بفروشه؟ ... 600 تومان پول سی دی خامش هم نمیشه ... تابلو بود دارند فیلمت رو سلاخی میکنند ... تابلو بود چرا نمیفهمی ... 600 تومان تازه سود هم داشته واسه طرف ... مگه ندیدی امیر نادری رو چیکارش کردند ... مگه ندیدی با کیارستمی چیکار کردند ... نمیگم آدم باید محافظه کار باشه ولی یجوری آدم باید حرف بزنه که بالاتر از حد فکر کردن بالایی ها باشه تا حد اقل نتونند نقدش کنند ... من نه طرفدار نظام هستم نه مخالف نظام ... من طرفدار مدینه فاظله هستم که تاحالا هیچ جا ندیدم که اگه دیده بودم هزار باره وطنم رو میفروختم و میرفتم اونجا ... نه تو آمریکا دیدم نه تو گینه بی سا او نه تو ایران ... که اگه یروزی پیدا کنم ثانیه ای صبر نمی کنم ... جعفر جون اگه فهمیدند چی میگی یه پتک اندازه فکرت برات درست می کنند و همچین میزنند تو سرت که پانشی ... سیاست کیارستمی رو ببین چون نمی فهمند چی میگه اینه که خیلی کاری به کارش ندارم وگرنه اون هم حرف میزنه حتی خطرناک تر از تو ولی زیبا حرف میزنه ...

 

این پست ادامه دارد ...

 

وقت هایی که چک دست مردم داشته باشم دلشوره دارم ... چک خودم نیست ... چک متفرقه دست مردمه میترسم یکی دیگه بد حسابی کنه پا من حساب بشه ... برم برسم به کسب وکار تا بینیم بعد چی میشه ... یک بار دیگه فیلمو می بینم بعد بیشتر راجع بهش مینویسم.

 

 

 

تو یک شهری یک چشمه آب بوده که هرکی ازش میخورده دیوانه میشده ... همه میخورند و دیوانه میشند بغیر از یک نفر ... اون یکنفر رو هم مردم به زور بهش می خورونند ... از فردا صبح که همه بیدار میشند دیگه هیچ دیوونه ای تو شهر نبوده ... همه عاقل بودند.

 

ارادتمند:

MAX PAYNE

 


 

ادامه پست بعد از چند روز که دیگه از دستش عصبانی نبودم:

 

تکیه بر جای بزرگان

 

یجوری نوشتم که انگار ادامه پست نیست ... یجورایی نوشتم که انگار دارم تو دفتر خاطرات چیز مینویسم ... انگار دارم واسه یکی تعریف میکنم ... قلمش زیبا نیست ولی قابل فهمه برا اونایی که میشناسند منو.

 

 

یکار خوبی که کرد این بود که در اول فیلم شخصیت های داخل ماشین  که به پیرمرد کمک میکردند رو نشون نداد

البته آدم یاد فیلم 10 کیارستمی میوفتاد.

 

یکار خوب دیگه که تو فیلمنامه بود اینبود که خیلی بدون اصطکاک پیر مرد وارد اتوبوس شد و رفت به طرف استادیوم که علتش قال گذاشتن پیرمرد توسط همون ماشینی بود که رسوندش به اتوبوس.

 

البته دیالوگ های داخل اتوبوس خیلی مصنوئی از دهن افراد درمیومد ... خوب نابازیگر بودند ولی حس میکنم ضعف دیالوگ برجسته تر کرد اونو.

 

تو فیلم به دخترا تاکید بیخودی میکردند که اگه بگیرنتون میدونی چیکار باهاتون میکنند؟ ... بیخودی مسئله رو بزرگش میکرد ... یجوری میگفت انگار آدم رو میبرند تو ساواک ... خوب اون دختری که این ریسک رو میکنه پیه منکرات رو هم بخودش میماله ... نهایت منکرات اینه که یه تلفن می زنند به خونه طرف ... اما جوری بزرگش میکرد که مثلا ...

من خودم منکرات رفتم ... میدونم محیط خشک و بی احساسیه و توش بی عدالتی و ظلم به آدم میشه ... آدم وقتی از اونجا داره خلاص میشه وقتی به روشنایی بیرون نزدیک میشه همینطور که داری از در بیرون میری ... ناخدا گاه تو دلت داری فوهش خواهر و مادر به همشون میدی بدت میاد داری رها میشی دلت میخواد برگردی و توف بندازی تو صورت همشون ... من بودم رفتم حس کردم ولی اینجور که تو فیلم تعریف میکرد انگار ساواکه ... تازه تو منکرات اصن کاری به دخترها ندارند چند تا صندلی ردیف شده توی یک اطاق و همشون رو دعوت میکنند که بشینند و معمولا توهین کلامی هم بهشون نمیشه اونم تازه واسه جرمی که هیج جا ثبت نشده حتی ورودی استادیوم ها هم ننوشته که ورود خانوم ها ممنوع ... جالبیش همینه که قانونی واسه اینکار وجود نداره که بخواد جرمی وجود داشته باشه ... یک تلفن به خانواده یک تعهد نامه صوری و بعد خدا حافظ ... نمیدونم چرا اینجوری زوم میکرد روی اماکن ... انگا غرض شخصی داشت.

 

بعد آرایش دختره (نقش اصلی) تو چشم بود ... رژ لب داشت ... دختری که میخواد بصورت پسر وارد استادیوم بشه که رژ نمیزنه.

 

اون سربازی که دختر رو داشت میبرد بطرف به اصطلاح بازداشت گاه توی راه پله ... چه دلیلی داشت طرف به دوست دخترش زنگ بزنه یا از کلام سرباز نشون بده در آن واحد با چند دختر رفیقه ... بنظر من میخواست اضمحلال روابط اجتماعی رو نشون بده وتاکید کنه ... شاید ... اما خوب یه نکته قرینه بود چون دختر مبایلش رو داد که سرباز زنگ بزنه ولی سرباز اجازه نداد دختر زنگ بزنه ... این حرکت قرینه معکوس اون صحنه ایه که اون دختر وقتی تو دست شویی از دست سرباز فرار کرد بخاطر گاو گوسفندای سرباز و اضافه خدمت خوردن سرباز به اصطلاح خانومی کرد و برگشت ... این قرینه سازی قشنگی بود ولی میتونست اون سرباز به مادرش زنگ بزنه تو یه شهر دیگه که خبر سلامتیش رو به اون بده.

 

اون دختر که واقعا شکل پسر ها بود و مثل اونها حرف میزد و اون سرباز ترک خیلی خوب ازشون بازی گرفته شده بود ولی آرایش دختر ها اذیت میکرد ... مگه همشون نمیخواستند قاچاقی و بصورت پسر وارد بشند پس چرا همشون یه نمه آرایش داشتند؟.

 

میومد مثل کیارستمی سوال طرح کنه و یک مسئله رو به چالش بکشه و با سوال و جواب های افراد به نتیجه برسه ولی به هیچ نتیجه ای نمیرسیدیم ... اون میگفت چرا ما نباید وارد استادیوم بشیم ولی در جواب یک حرف های نامربوط میشنیدیم ... خود پناهی هم نفهمید چرا نباید خانوم ها وارد استادیوم بشند ... اگه سوال طرح میکنی باید یه جوابی هم داشته باشی یا حداقل جوابی ندی که خود بیننده به جواب برسه ... میگه چرا خانوم ها نباید وارد استادیوم بشند ولی درجواب میشنویم که رو دیوارهای سرویس های بهداشتی مثلا فوهش نوشه ... آیا این جواب یک چالش بزرگه ... چون رو دیوارهای استادیوم فوهش نوشتند یا حرف های رکیک زده میشه ؟ ... خوب این مسائل واسه یه پسربچه 10 ساله هم خوب نیست و دور از اخلاقه پس چرا فقط زوم میکنه روی خانوما ... خوب پسربچه ها هم درست نیست که بیاند استادیوم ... سوال طرح میکنه ولی تو جوابش میمونه.

 

خودشو قاطی مسائل حاشیه ای فوتبال میکنه که جو رو بهم بریزه و از آب گل آلود ماهی بگیره که چرا خانوما نمیتونند وارد استادیوم بشند ... مثلا میگه خداداد عزیزی خودش به تیم ملی نیومد یا حقش رو خوردند ... خوب این چه ربطی به فیلم ما داره ... یا زوم میکنه روی خانم هایی که دم در استادیوم تجمع کردند با روسری سفید ... اینا دردی رو دوا نمیکنه که چرا خانوم ها  نمیتونند وارد استادیوم بشند ... پناهی اگه سوال و چالش طرح میکنه باید یه جوابی هم تو آستین داشته باشه یا حد اقل جوابی نده که خودمون به جواب برسیم ولی با هوچی بازی خودش رو از مسئولیت جواب دادن به سوال اصلی پنهان میکنه ... بنظر من این مرام یک هنرمند نیست ... این مرام یک آدم فرحیخته نیست .. نباید هنر رو با سیاست و هوچی بازی قاطی کرد ... اگه سوال طرح میکنی پای جواب دادنش هم باش ... تو فیلم های کیارستمی اگه سوالی طرح میشه یا یک جوابی بهش داده میشه یا اینکه سوال بی جواب میمونه که خودمون فکر کنیم ... یا اگه جواب شخصی داده میشه میدونیم که کیارستمی پشت دوربینه ... اگه جواب غلط هم میده خودش تمام مسئولیت رو قبول می کنه ... نه اینکه با هوشی بازی و داستان های حاشیه ای خودمون رو مخفی کنیم.

من پیشاپیش میگم که از سیاست بدم میاد و پیشاپیش توف تو صورت بعضی ها میندازم و از کسی یا ارگانی دفاع نمیکنم ولی این نوع پرخاش کردن توی فیلم خیلی گل درشت بود انگار داشت یک وظیفه ادیانی رو انجام میداد که بر خلاف گروه یا ارگان یا مثلا نظام صحبت کنه ... این براش خیلی مهم بود و فک میکنم که پناهی جو گیر شده بود.

با اون سرود ای ایران آخر فیلم انگار اون دختر قله اورست رو فتح کرده بود ... آدم یاد ترانه های قدیمی داریوش میوفتاد که دم از آزادی و بپاخیزید میزد ... ای برادر بپاخیز ... آدم فک میکرد اگه بره در خونه رو باز کنه همین جمعیت رو میبینه ... یجورایی خوشی بعد از فوتبال رو به یک تجمع شورشی ضد نظام تبدیل کرده بود.

مردم از سرباز ها دعوت کردند که بیاند وسط خیابون برقصند ... دعوت نبود بلکه یجور اعمال زور بود ... سرباز هارو بزور پایین کشیدند تا برقصند که این مطمئنا معنی رقصیدن نمیداد بلکه یکجور خلع صلاح کردن سربازها بود که درنتیجه افراد داخل ماشین فرار کردند.

من کاری به درست یا غلط بودنش ندارم ... من میگم این رسالت یک هنرمند نیست که با نازل ترین ابزار به نازل ترین اهداف برسه ... خودشو از مقام یک دایرکتور اینقدر پایین بیاره و برسه به یک جوان دانشجوی خام جو گیر شده که دم از اعتلای جامعه میزنه.

وقتی اون صحنه های پایانی رو میدیدم یاد فیلم دیوار افتادم که تلفیقی بود از مستند و فیلم و کلیپ و ترانه های پینک فلوید ...

WE DON’T NEED NO EDUCATION

WE DON’T NEED NO CONTROL

یاد اینها میوفتادم

کلا حس خوبی بهم دست نداد

بیشتر حس کردم این جایزه هایی که در خارج میگیره بیشتر جنبه سیاسی داره و بخاطر همین سیاه نمایی هاست که از جامعه نشون میده

دلیل دارم

مثلا وان کار وی که یک کارگردان آسیایی هست انقدر با سبک و تکنیک فیلم میسازه و جامعه اطرافش رو مترقی و اجتماعی نشون میده که کسی در آمریکا و جشنواره ها بهش محل نمیدند و گرنه این معروفیت اخیرش در آمریکا بخاطر این بود که تارنتینو از سبک فیلمسازیش خوشش اومد و کار وی رو با نفوذی که داشت به آمریکا شناسوند.

 

بگذریم

 

یه نکته خوبی که فیلمنامه داشت این بود که فکر میکردیم شخصیت دختر اصلی فیلم با اون پیر مرد نسبتی داره مثلا باباشه ولی معلوم شد نسبتی نداشته و دخترش کسه دیگه ایه که خوب شد که نشون داده نشد.

 

کار خوب دیگه ای که کرد ولی ناپیدا بود این بود که بنظر من این فیلم چند فیلمنامه زنده داشت که کارگردان خودش رو آماده کرده بود نسبت به شرایط بازی و نتیجه بازی اون رو اعمال کنه ... مثلا اگه ایران تو اون مسابقه میباخت مطمئنا روند فیلمسازی تعطیل نمیشد بلکه کار گردان روی میا ورد به فیلم نامه دیگه ایکه برای اون موقعیت نوشته شده بود.

این هنر فیلم بود که نادیده گرفته شده بود و بعضی ها فیلم رو پشت صحنه فوتبال نامیدند ... اگه نتیجه بازی عوض میشد مطمئنا کارگردان اینقدر پیشبینی لازم رو کرده بود که بخوبی و سلامت نتیجه فیلم رو به یک چیز دیگه تبدیل کنه.

 

انشاالله موفق باشه.

 

ارادتمند:

MAX PAYNE