سینما - وصیت نامه استاد

 

 

کسی نمی دونست حضرت نوح چرا کشتی ساخت ،
تا اینکه طوفان شد ، طوفان شد.

 

اولین تصویری که از سینما توی ذهنم مونده ، یک فیلم سیاه وسفید بود که چند تا
از تصویرهاش همیشه یادم هست.
- یک آدم عقب افتاده یا جلو افتاده که حرکات غیر ارادی داشت.
- یک سالن بزرگ با نورپردازی جالب.
- یک خلبان که به طرز جالبی می نشست روی صندلی هواپیما ، مثل نشستن کابوی ها روی اسب.
- و آخرین صحنه ، صحنه ای که در کودکی اشکم را در آورد آن بود که یک نفر با کلاه کابوی
با خوشحالی می نشست روی یک بمب و با بمب رها شده ، سقوط می کرد.

 

اینها رو توی یک برنامه که اسمش هنر هفتم بود و مجریش که بعد ها فهمیدم اسمش اکبر عالمی دیدم.
اکبر علمی همیشه برام محترم خواهد ماند چون مرا با دنیای کوبریک آشنا کرد.

استنلی کوبریک همیشه جلو تر از زمانه خودش فیلم ساخته و ارزش فیلمهاش در سالیان بعد مشخص شده.

همیشه می خواسته با فیلمهاش بشریت رو از یک چیزی که الان معلوم نیست چیه و بعد معلوم میشه آگاه کنه.

از خطر حمله اتمی گرفته
تا خود مختار شدن و سیطره کامپیوتر بر انسان (تکنو پلی)
و با آخرین فیلمش هم می خواسته این رسالت را کامل کنه.

 

 

سینما بدون کوبریک خیلی چیزها کم داره.
تو اون لحظه کسی نمی دونست کوبریک چرا اون فیلم هارو ساخته ، تا اینکه طوفان شد ، طوفان شد.

 MAX PAYNE