خانه دل

 

شرط می بندم اگه بهشت هم بودیم بازم دلمون هوای اینجا رو می کرد.

تا وقتی که نرفتی خوب ، هیچی ... اصلا نمی دونی چه خبره ... اما وقتی رفتی ... آخ

عاقل میری ... عاقل برمی گردی ... اما کافیه یک ماه از اومدنت بگذره اونوقته که دیگه دل تو دلت نیست ... دیونه میشی.

 

هرچی پول در میاریم یه کمیشو میزاریم کنار تا وقتی جمع شد دوباره نام نویسی کنییم

اما از این نکته قافلیم که اگه بتونیم یه بار دیگه هم بریم ، دیگه اون حالی که بهت دادند رو ایندفه بهت نمی دند.

دل آدم فقط یکبار خانه دل میشه.

 

میری ایشالا صدبار هم میری ولی این 99 بار دیگه فقط جسمت میره ، روحت داره با خاطره اون دفعه اول حال میکنه.

باید حواست رو همون دفعه اول جمع می کردی.

دل آدم فقط یه بار خانه دل میشه.

قانون اونجا اینطوریه.

 

منظورم حاجت روا شدن و این چیزا نیست ... صدبار هم که بری همه حاجت هاتو خدا میده ... مطمئن باش.

 

منظورم اون حس دفعه اوله ... خیلی مهمه ... آدم واقعا وارد بهشت میشه.

اونایی که نرفتید ... حواستون رو جمع کنید ... این حسی که میگم فقط همون دفعه اوله.

من سه دفعه مشرف شدم ... دفعه اول انگار از مادر دوباره متولد شدم.

دو دفعه دیگه هم خیلی خیلی عالی بود ... هر دفعه یجور دیگه خدارو احساس کردم ولی اون حسی که آدم دفعه اول داره مثل اینه که خدا داره تو تموم رگو ریشت حرکت میکنه ... وقتی عرق می کنی دلت نمیاد اونو پاک کنی میزاری خودش خشک بشه ... حس می کنی انگار لباس نپوشیدی ... اصن یه حالیه که فقط باید احساس کرد و بس ... عجیب عجیب ... خداااااااااااا

 

باورتون میشه او دو دفعه بعد که مشرف شدم فقط شبانه روزی یکی دوساعت می خوابیدم ... می خواستم بیدار باشم تا اون حس شاید یه بار دیگه هم پیشم بیاد ... بارها اون حس اومد ولی با طمع ومزه های دیگه.

 

وقتی برگشتی حالت یجوری میشه که دیگه طاقت نداری از تلویزیون اونجا رو نگاه کنی ... دلت واقعا می سوزه ... من که نمی تونم نگاه کنم میزنم یه کانال دیگه.

 

خدا قسمت همه بکنه.

MAX PAYNE