MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

تحلیل فیلم - مخمصه HEAT - مثل هر شب دیگر اتفاق افتاد

 

 

اسکوپ (پیش گفتار)

زیر نور لامپ های فلوئوروسنت

     این هم فیلمی دیگر از کارگردان حرفه ای سینما ، مایکل مان. فیلم های مایکل مان همیشه حال و هوای خاص خود را داشته است. از افه های بازیگرانش گرفته تا فیلمبرداری و فیلمنامه های آثارش همه و همه دوست داشتنی و خاص هستند. حتی نام هایی که مایکل مان برای فیلم هایش انتخاب می کند منحصربفرد هستند. مثل نام همین فیلم ، HEAT یاکه فیلم دیگرش INSIDER. اینها نام هایی هستند خاص که باطبع ترجمه خاص خودشان را (حداقل برای ترجمه به فارسی) می طلبند.

 

     باید چند فیلم از مایکل مان دیده باشیم تا حال و هوا و جو حاکم بر فیلم هایش دستمان بیاید. از گره گشایی فیلمنامه گرفته تا ادا اطوار بازیگرانش تا چشم انداز ها و کادر های معرکه اش. میگویم معرکه به این خاطر که حتی پیش آمده که فیلمبردار همیشگی آثار مایکل مان با او کار نکرده ولی ما بازهم همان قاب بندی ها و نماهای زنده را از او دیده ایم انگار که این تصاویر نوعی امضای نامرئی دارند. امضایی که مختص خود مایکل مان است. او یک حرفه ای است. به یاد حرفی از آل پاچینو افتادم که گفت: کافی است دو فیلم HEAT و INSIDER را از مایکل مان دیده باشیم تا متوجه شویم که او یک حرفه ای است. پس به این نکته پی می بریم که بودن یا نبودن فیلمبردار همیشگی مایکل مان در کنارش ، مانعی برای خلق قاببندی های ناب که ایده های ناب اورا به تصویر می کشند ایجاد نمی کند. همین ریزه کاری ها و لطافت های کارهایش است که مارا همیشه تشنه آثار او می کند و برای اثر بعدی اش لحظه شماری می کنیم.

 

 

 

!خطر لوث شدن داستان فیلم!

مدیوم شات(شرح فیلم)

کلوزاپی از آنچه هرشب اتفاق می‌افتد(کنایه از جمله معروف تبلیغاتی فیلم وثیقه: مثل هرشب دیگر اتفاق افتاد)

     داستان این فیلم در به تصویر کشیدن اعمال افراد یک گروه خلافکار حرفه ای سیر می کند. گروهی که با پشتوانه رئیس باهوش و حرفهای شان ، نیل مک کالی(رابرت دنیرو) تقریبا توانایی دستبرد به هر هدفی را انگار دارند. سرقت ها و خلاف های نیل روز به روز فزونی می گیرد و او و یارانش هر روز بدنبال هدفی بزرگتر هستند. اینگونه می شود که پلیس کهنه کاری بنام وینسنت هانا (آل پاچینو) به عنوان مامور بررسی پرونده سرقت های زنجیره ای گمارده می شود. وینسنت گرگ باران‌دیده است و در کارش دقیق و حرفه‌ای. بگونه ای که بسرعت به نیل دست پیدا می کند و به او هشدار می‌دهد که اگر بار دیگر در جلوی راهش سد شود ، در کشتنش تردید نخواهد کرد. باطبع نیل هم در جواب به وینسنت همین پیشنهاد را می‌دهد. آنها در یک نشست حرفهای حد و حدود خود را برای هم مشخص می کنند و به اصطلاح برای همدیگر خط و نشان می کشند. در نهایت در یک تعقیب و گریز نیل بدست  وینسنت کشته می‌شود. اما این فقط شرح ماجرا بود. چیزی که این فیلم را(با این داستان معمولی اش) با بقیه فیلم های هم موضوع و همرده خود متمایز میکند ، اول دید و روش حرفه ای کارگردان است و دوم نوع رابطه(کنش و واکنش) شخصیت های داستان است که از نظر ساختار فیلمنامهای در عین خاص بودن ، دلچسب و قابل قبول است.

 

-          پلیسی که در به در بدنبال مجرم است و سایه به سایه اورا تعقیب می کند ولی بعلت حرفهای بودن مجرم ، هیچ مدرک قابل قبولی برای دستگیری او ندارد.

-          مجرمی که میداند زیر چشمان تیز بین پلیس است ولی باز هم دل و جرات خطر را دارد و همچنان به اعمال خلاف قانون خود ادامه می دهد.

-          رابطه زیبای پلیس و مجرمی که همدیگر را بخاطر حرفهای بودنشان میستایند.

-          پلیسی که با استفاده از امکانات وسیع نیروی پلیس ، سپر به سپر به دنبال مجرم حرکت می کند و درنهایت بعد از قافل گیریکردنش اورا به رستورانی دعوت می کند تا با همدیگر گپی بزنند.

-          مجرمی که هیچ گاه به هیچ زنی عاشق نمی شود چونکه می داند شغل پر خطری دارد و هر لحظه بیم آن می رود که مجبور شود تمام پل های پشت سرش را خراب کند. ولی عشق چیزی نیست که کسی بتواند در برابرش دوام بیاورد؛ او نیز در نهایت عاشق می شود.

-          پلیسی که بخاطر جدیت در کار خود از وظیفه مهم ترش که سرپرستی یک خانواده است نا توان مانده و هر لحظه بیم فرو ریختن پایه های کانون خانواده اش می رود؛ او اکنون با همسر سومش زندگی می کند.

-          نوعی احساس برادری خاص یا شاید هم نوعی حس پیش کسوتی که میان مجرم و پلیس نقش بسته و احترامی که آن دو بهم دیگر می گذارند.

-          و از همه مهم تر ، وجود دو قول بزرگ بازیگری سینمای جهان که در این فیلم برای اولین بار در کنار هم و بر سر یک میز می نشینند و در فشانی می کنند ؛ آن دو حدود چهار دهه پیش در فیلم پدرخوانده حضور داشتند ولی در نماهای جداگانه.

 این ها و همه و همه ، نکات و نشانه های دلچسب سینمایی هستند که باعث می شود بارها و بارها به تماشای این فیلم بنشینیم.

داستان فیلم سرراست است ، پلیس حرفه ای ایکه بدنبال یک مجرم حرفه ای است و در نهایت او را به ضرب چند گلوله از پای در می آورد ، ولی چیزی که در این میان است نوع رفتار و رابطه افراد درون داستان است که پرکشش است. نکات ریز و هوشمندانه ای ، این ظاهر ساده را بگونه ای آراسته است که دلمان نمی آید چشم از این همه زرق و برق برداریم.

!پایان خطر لوث شدن داستان فیلم!

 

 

زوم‌این(تحلیل)

هیچ وابستگی‌ای نداشته باش/نزار تو زندگیت چیزی باشه که در صورت احساس خطر نتونی ظرف سی ثانیه خودت رو برسونی اون طرف خیابون.

     در این فیلم دیالوگی وجود دارد که دوبار از زبان نیل می‌شنویم. بار اول نیل این دیالوگ را برای دوست و همکارش کریس(وال کیلمر) می‌گوید. او به کریس می‌خواهد درس حرفه‌ای بودن بدهد. کریس آدم احساساتی ای است و نمی‌تواند از همسرش چشم بپوشد. با اینکه زندگی آنها درحال از هم پاشیدن است ولی کریس در جواب نیل می‌گوید:خورشید برای من با شارلین طلوع می کند.

 

     بار دوم نیل این دیالوگ را برای وینسنت می‌خواند. او به وینسنت حالی می کند که چقدر حرفه‌ای است. آنقدر حرفه ای که هیچ چیز نمی تواند سد راهش شود. وینسنت در جوابش می‌گوید مگر تو راحب هستی؟. و نیل در جواب می‌گوید: نه یکی رو دارم ولی در لحظه خطر می‌توانم ظرف سی ثانیه از اون دل بکنم.

 

     در سینما ، خصوصا هالیوود ، معمولا اهداف و نیت های کارگردان یا تهیه کننده یا کمپانی فیلمساز که نیت خاصی دارند(چه سیاسی/چه غیر سیاسی) ، بیشتر در لایه های زیرین فیلم مخفی شده و معمولا حرفشان را درست و روراست به بیننده نمی زنند. چه با غرض چه بی غزض. بیشتر سعی می کنند بعد از تماشای فیلم و با استفاده از شرایط و حال و هوای موجو آن زمان و بعد از مدت کوتاهی ، بطور غیر محسوس نیت و افکار خود را در ذهن تماشاگر جا بیندازند ، بطوری که خود تماشاگر حس کند که به نتیجه رسیده و به خود مغرور شود. معمولا خیلی بعید است که یک فیلم حرفش را خیلی صریح و بی واسطه به تماشاگر القا کند(حداقل در ژانر حادثه و با امکانات سینمای تجاری). وقتی دیالوگی دوبار عین هم از دهان بازیگر نقش اصلی فیلم خازج شود ، این یعنی گل‌درشت ، این یعنی نوعی آماتور بودن. ولی اینجا هرچه چشم به اطراف می اندازیم چیزی جز حرفه‌ای بودن به چشم نمیآید چه برسد به آماتور. نه کارگردان نه بازیگران نه فیلمنامه نه فیلمبردار هیچکدام آماتوری نیست. پس این یعنی یک نوع سبک. این یعنی لذت بردن از یک فیلم مایکل مانی. این یعنی لذت ماندن مزه یک فیلم به زیر دندانمان. این یعنی HEAT.

 

     لذت‌بخش تر اینکه تمام شخصیت های داستان ، تک بعدی هستند و به اهداف و ایدوئولوژی فکری خود پایبند. نه نیل  تغیر می کند نه  وینسنت نه  کریس.  نیل در پایان فیلم وقتی به خطر می‌افتد دوست خود را رها میکند.  کریس با اینکه میداند به زیر چشم های پلیس است و کاری که می‌کند خیلی خطرناک است ولی باز هم به خانه اش  بر می‌گردد.  کریس غافل است از اینکه پلیس در خانه اش نشسته و همسرش شارلین  را مجبور کرده که چیزی بروی خودش نیاورد تا کریس غافلگیر شود ولی شارلین با علامت خاصی  کریس را متوجه حضور پلیس ها می‌کند و اورا فراری می‌دهد. و در نهایت  وینسنت هم آنقدر دربه‌در در خیابان ها به دنبال مجرمین می‌گردد که خانواده اش تقریبا از هم پاشیده است. او به هدف خود یعنی نیل فکر می‌کند و در نهایت اورا دستگیر می‌کند.

 

     تمام شخصیت های این داستان ، چه زن و چه مرد ، اخلاق و منش مردانه دارند و به اهدافشان پایبند.  کریس احساساتیست و به خانواده اش دلبسته. این چیزیست که مخالف شغل پر خطرش است ولی می بینیم که همین دلبستگی اورا از مرگ یا از حبس رهاند.  نیل در موقع احساس خطر دوستش را رها کرد. ولی این رها کردن اینبار انگار جور دیگری بود. او اینبار انگار و اقعا عاشق شده بود و این رها کردن شاید بخاطر این بود که میدانست اینبار با پلیس گردن‌کلفتی روبروست که هیچ راه برگشتی برای او نگذاشته. او شاید نمی‌خواست در جلو چشمان محبوبش کشته شود. او فرار می کند و در نهایت به‌دست  وینسنت کشته می‌شود. هم وینسنت به قولش عمل کرد و هم  نیل.  نیل به  وینسنت گفته بود که دیگر به زندان بر نخواهد گشت و بر هم نگشت. وینسنت هم به نیل قول داده بود ، با اینکه از کشتنش ناراحت می‌شود ولی اگر بار دیگر جلوی راهش سبز شود اورا خواهد کشت. او به نیل شلیک کرد ، همانطور که قول داده بود. اما انگار او داشت به خودش ، به برادرش شلیک می‌کرد. او به نیل گفته بود که: از کشتنت ناراحت میشم ولی اگه بخوام بین تو و بین کسی که داری همسرش رو بیوه می‌کنی یکی رو انتخاب کنم ، برادر من تورو انتخاب می کنم. او اکنون به نیل شلیک کرده بود. او دست نیل را می‌گیرد و می‌فشارد و اشک در چشمانش جمع شده. گویی که برادر خودش را اجبارا کشته. سرش را از اندوه پایین می‌اندازد. و ... تصویر تاریک می‌شود. اینک فقط تیتراژ است که خودنمایی می‌کند و ما با وینسنت و  نیل همدردی می‌کنیم.

  

 

 

 

 

ارادتمند:

MAX PAYNE

 

نظرات 13 + ارسال نظر
رضا مشتاق پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:08 ب.ظ

گویا ما حاضر به یراق بودیم
باید سیو بشه و بخونم

این فیلمو دیدم خیلی عالی بود
راستیاتش من خیلی دست به نقد فیلم و تعریف فیلم نیستم
ولی یادم هست میخکوب شده بودم جلو تلوزیون

یه جوری این رییس خلاف کارا آزاد بود
همچی یه جورایی مثل خودم (:

اگه اشتباه نکنم دو یا سه سال پیش تلوزیون شبکه یک و در تعطیلات نوروزی نشون داد

مهمان اون برنامه مهدی فخیم زاده بود

خلاصه اینکه نمیدونم این آل پاچینو چی داره که ما از کاراش خیلی لذت میبریم .

به خصوص اون تیکه توی کافه که با اون رییس خلاف کارا مشغول صحبت کردن هستن .

* * *

گویا ما هم حاضر به یراق بودیم
آقا مارو اد کنید لطفا
ehsantahvilian@yahoo.com

ای ول گرفتم چی میگی
آزاد

آل پاچینو چی داره که همه میخکوبش هستند؟
میدونی؟
یه جفت چشم پر انرژی
حرکات کنترل شده بدن
آی کیو بالا
استعداد ذاتی بازیگری

اینها چیز هایی بودند که اکثر بازیگر ها ندارند :)

اون صحنه که گفتید خیلی معروفه ... بعد از سالها اون دوتا برای اولین بار کنار همدیگه توی یه کادر قرار می گیرند.

ممنون اومدی عزیز
سلام به رفیق مشترک هم برسونید.

مرجان جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:43 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام احسان جون

کار خوبی می کنی که فیلمها رو تحلیل می کنی . من وقتی مجله می خونم ، یه راست میرم سراغه صفحه های سینماییش و همه توضیحاته نویسنده اشو میخونم . و معمولا هم اسمه فیلمهایی رو که ندیدم توی دفترم یادداشت می کنم که گیرش بیارم بخونم ولی نه از ویدئو کلوپ ، آخه دلم نمی خواد فیلمهای سانسور شده ببینم بکشنم نگاه نمی کنم (نیشمولک) یکی از فیلمهایی که یادداشت کردم ببینم فیلمه « صورت زخمی » از آل پاچینوئه . اینو هم خیلی تعریفشو شنیدم .
میدونی احسان ؟ من از فیلمهای کاملا پلیسی و بزن بزن خوشم نمیاد . اول هم فکر کردم این فیلمه مخمصه باید اینجوری باشه ولی بعد که رابطه شخصیت ها رو که نوشته بودی خوندم ، مخصوصا همین شخصیته نیل ، این فیلم برام جذاب شد . حتما میبینم .

شاد باشی

سلام مرجانکی خانومی

مرسی که تشویق می کنی
میدونی یک ماهه رو این نوشته کار می کنم
باید فیلم رو دید باهاش حال کرد گریه کرد خندید و هر روز تو ذهنت مرور کرد وهر ازچندگاهی یکی دو خط نوشت وبعد مرحله مهم اینه که این خطوط رو سر هم کرد و از داخلش یه احساس بیرون کشید که بتونه با مخاطب ارتباط برقرار کنه.

میدونم چی میگی
من شاید از یک فیلم چند نسخه متفاوت تو آرشیوم دارم
زبان اصلی
زیر نویس
دوبله
بنظم بهترین گزینه زیر نویس باشه
چون حتما باید با صدای طرف مقابل ارتباط پیدا کنی و در عین حال معنی جمله رو خوب درک کنی
(البت واسه ما که زبون مادریمونو هم خوب حرف نمیزنیم)
مثلا فیلمی هست به نام سینما پارادیزو یا بهاصطلاح سینما پارادایز
این فیلم به گونه ایه که وقتی شما زیر نویس هاشو میخونی بعد از ده بیست دقیقه که از فیلم میگذره اصن فک نمی کنی که داری یه فیلم ایتالیایی میبینی
انگار ایتالیایی بلدی و داری با هر یک از کلمه ها که از دهنشون خارج میشه حال می کنی. اصن یجور استثتاییه.
ولی خوب اگه خسرو خسروشاهی هم جای پاچینو حرف بزنه مگه آدم خله که بره و نسخه زبان اصلی رو ببینه
اگه جلال مقامی جای رابین ویلیامز باشه
اگه جای رابرت دنیرو ...
اگه سلطان دوبله ایران یعنی چنگیز جلیلوند بجای رابرت ردفورد صحبت کنه یا جای مارلون براندو
اگه
...

میدونم چه سبکی حال می کنی
- مخمصه باب کارته ... به چشمان پاچینو تو نمای آخر و موسیقی که شنیده میشه خوب دقت کن ... دیگه همچین صحنه ای تو زندگیت نه میشنوی و نه میخونی.
- نفوضی(INSIDER) اون هم ماله مایکل مان هستش و پاچینو و راسل کرو توش بازی می کنند.
- وثیقه(COLLATERAL) اون هم ماله مایکل مان هستش و تام کروز توش بازی می کنه
- راه های کارلیتو(Karlito ways) پاچینو داخلش بازی می کنه...تو وبلاگم هستش حتما بخونش ... میدونم عاشقش میشی ولی اونجا داستان رو تعریف کردم پس مواظب باش تو ذوقت نخوره.
- سون(SE7EN) ماله دیوید فینچر هستش و براد پیت و مورگان فریمن داخلش بازی می کنند ... یکم سنگینه فیلمش از نظر محتوایی و باید بیشتر بهش توجه کرد ولی این فیلم هم استثتاییه ... تو کلوپ هستش با دوبله خوب ... سانسور نداره ... نسخه خوبیه


شخصیت نیل فوق‌الاده اس
آقا رضا گفت / یجورایی آزاده /
این فیلم رو همه به عنوان یکی از فیلم های پاچینو میشناسند ولی من اونو تو ذونکن فیلم های دنیرو گذاشتمش
گرفتی یعنی چی؟

ممنون اومدی.
خدافس

مطرود جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:05 ب.ظ http://matrood.blogsky.com

با سلام به آقای تحویلیان
بسیار زیبا بود وممنونم که من رو با این بلاگ آشنا کردید دوست عزیز
در مورد اون موسیقی فیلم که خواسته بودید حتما براتون پیگیری خواهم کرد.
در ضمن این تحلیل رو تقریبا خوندم و قلم توانایی دارید به اعتقاد من
باز هم به شما سر خواهم زد واگر اپ کردید ممنون میشم خبرم کنید
با سپاس .. مطرود ...

با سلام و عرض ادب خدمت جناب مطرود.

لطف دارید. خواهش می کنم. بزرگواری میکنید اگه این کار رو برای من بکنید.

بازهم ممنون.حتما خبرتون می کنم.

خواهش جنتل من
لطف حضرتعالی مستدام.

خدافس

مرجان جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ب.ظ http://anemone

سلام احسانی

یادته یه سریال توی ماهه رمضون میذاشت که طرف چشمه برزخی داشت ؟ سریاله مزخرفی بود که من نتونستم باورش کنم که چرا با پیونده گوش و پوست ، نیروی خارق العاده طرفه مرده هم به این مریض پیوند بخوره واسه همین دیگه دنبالشو نگرفتم . بعدها شنیدم از دوستام که این سریال یه کپی از فیلمه سون « SE7EN » هستش . همینطوره ؟
من عاشقه فیلمهای خارجیه ناب هستم . چه خوب شد که وبلاگتو پیدا کردم . آخه همچی یه نموره نقد و تجزیه تحلیله فیلمها هم علاقمندم .
البته توی این فیلمی که توی پستت نوشتی همین فیلمه مخمصه ، اون پلیسه هم شخصیته جالبیه (سه تا زن داره ! چشمولک . باحاله نه ؟)

شاد باشی

سلام مرجانکی خانومی.

آره درسته
فقط قسمت قتل هاش شباهتی با سون داشت. چون هر مقتول رو بخاطر یکی از هفت گناه کبیره می کشت.

SE7EN رو ببین مطمئنا نمی تونی پایانش رو حدس بزنی مثل خیلی خیلی های دیگه که نتونستن. فیلمبردارش داریوش خنجی هست که یک ایرانیه. یکی از بهترین فیلم هاییه که تو زندگیت می بینی.

خوشحالم.

چشمولک.

ممنون خدافس.

مریم شنبه 30 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:55 ب.ظ http://maryamu.blogfa.com

سلام

ممنون از حضورتون....
مطلب را خوندم هنوز فیلم را ندیدم اما شما اینقدر جالب و مو به مو نوشته اید که آدم وسوسه میشه هر چه زودتر فیلم رو ببینه آخه یه چند وقتی فیلم خوب ندیدم هر چی دیدم آشغال و به درد نخور بوده .....

خیلی خوبه که شما فیلم های خوب معرفی می کنید ممنون.

سلام

خواهش ... شما هم همینطور

لطف دارید ... خواهش ... تعریف های دوستان به من دلگرمی میده ... ممنون.

:)
منم مرسی

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ق.ظ

سلاااااااااااام دادا
یه چن روزی بیشتر به سالگرد نمونده ها....
میدونی کدوم سالگرد دیگه؟
دانی
دانم
دانیم
:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
یه نقطه عطف
هی دادا حال کردم از توصیف چشب و تینر:)))))))
اصلا امید نداشتم وثیقه رو اینطوری ببینم که درست نوسیدیش.
آره مث کف دسسسسسسسسسسسست.
نونیم لیدی رو ببوس.
نیکی ها و همچنین.
مامان مهری و بابایی رو هم همینطور.
دکی درندشتی و خواهری هویجوری رو هم ببوس:))))))
دیوووووونه
فقط تو میدونی من چی میگم.
فقط تو.

سلام مخلصسم اباجی

دانم پس چی؟

:))

:)) نوکرتم

:)) ای ول حال کردم از وثیقه :))


باشه چشم
حتما
وقت می بره ولی حتما
اونم وقت می بره ولی چشم

دانم پس چی؟

مرسی

خدافس

مرجان پنج‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:52 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام بر احسانکی جونه عزیز

اومدم سلامی عرض کنم و حالتو بپرسم همین . گفتم شاید آپ کرده باشی . ولی انگار خبری نیست .

منتظره آپ کردنت هستما ؟

شاد باشی

سلام بر مرجانکی خانومی

بزرگوارید شما خانم
ممنونم که ژی گیر هستید. حضورتون عارظم(شرور این تکیه کلام منو دوست داره) که دارم فلا رو فیلم لئون(حرفه‌ای) کار می کنم ... سعی می کنم بزودی آژ کنم ولی میدونم که یکی دو هفته طول می کشه ... میدونی که من هر ماه آژ می کنم ... یعنی سرعترش برام مقدور نیست.

خیلی لطف داری ... حتما ... این یکی رو دوست خواهی داشت ... مطمئنم.

لطف داری ... شما هم

مرجان جمعه 5 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:00 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام احسانکی جونم

ولادت امیر مومنان رو به همه مردای دنیا ، از جمله تو دوسته خوبم تبریک میگم

همیشه موفق باشی

سلام مرجانکی خانومی عزیز

ممنون ... به شما دوست خوبم هم تبریک عرض می کنم ... انشالا همیشه شاد باشی.

خدافس.

وحید شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:39 ق.ظ http://cinse7en.blogspot.com

هیچ وقت با این فیلم حال نکردم دلیلش رو هم نمی دونم . راستی قراره آل پاچینو و دنیرو سال بعد تو یه فیلم بازی کنند که بر خلاف فیلم مخمصه در کنار هم خواهند بود .

سلام .... :)

جالبه ... نمیدونستم


ممنون اومدی

شراره مامان بردیا یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ق.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بر داداشی خودم. خووووووووبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
******************************************
عرض کنم به حضورتون که عارضم یا عارظم؟ هااااااااااااااااان؟
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
بدون کپی پیست............صد در صد قول خالص شرورانه:))))
هی دادا هنور به لپتاپت عادت نکردی حرف (پ) رو هی (ژ) نوسیدی.:))))))))))))))))))))))))))
طفلی مرجانکی خانومکی......:)))))))))))))
*****************************************
وای لئون؟
عقش منه....................دوستش میدارم فراوان........فچ کنم دوباره قاطی کردمش با یه فیلم دیگه....نه نه شرور اینبار آی کیو در حد هویج ج ج ج ج نمیباشد
*******************************************
بازم به ایه روز تاخیر روز شنبه رو به تو و همه خوانندگان ذکور این محل آکادمیک علمی فرهنگی تبریک و تهنیت عرض میکنم.
*****************************************
داداشی بیا اینجا رو مثل ام آی تی کن یعنی مثل دانشگاه مجازی ماساچوست که برای بالابردن سطح علمی خوانندگانش راه اندازی شده و هرکسی دوست داره میره رشته موردنظر رو انتخاب میکنه امتحان اینا هم نیست مثل یه کتاب و دانشگاه اینترنتیه دیگه ولی آخرش مدرکی در کار نیست.
**************************************
میتونی اسم اینجا رو بذاری:
والله بذار فچ کنم بعدا طی عملیات سورپریزانه به سمع و نطر خواهیم رسانید.
*************************************
به مامانی+بابایی+خواهری+نیکی ها+نونیم لیدی گل+آق مصی ویدئو کلوپ+بوشوگ+عقشش+مهرداد+دکتر درندشتی نیا+عمو امین+یه کیلومتر آسمون!!!!!!!!!!!!!!! +تالاق تولوق فلاشر روی پل+و . . . . . سلام و ارادت و احترام خاص مارو برسون.

عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
عارض
صد درصد قول مکس ژینانه که بدون کژی و ژیست نوسیدمش

تازه برچسب چسبوندم ... دارم راه می افتم

**************

آره لئون (حرفه ای)
ایشالا بزودی

**************

بابا ام آی تی ... مرسی

**************

حتما منتظرم ببینم چی انتخاب می کنی

**************

حتما
مرسی
لطف داری

دوباره امروز آقا سیروس رو تو خیابون دیدم ... مثه همیشه خوش ژوش

**************

من هم ارادت شدید و اکید خدمت خواهری خودم دارم.

مرسی اومدی.

مرجان پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:25 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام بر احسانکی جونم
حالت خوبه ؟ پیدات نیست دلم هم برات تنگ شده بود دوسته گلم

احسانکی ! من تو رو به یه بازی دعوت کردم . اگه بیای وبلاگم و پست با عنوان « یه بازیه دیگه » رو ببینی متوجه میشی
خوشحال میشم این بازی رو انجام بدی

بابای

سلام بر مرجانکی خاومی

خوبم ... مرسی
یکم گرفتار بودم ... منم همینطور ... ممنونم.

میام حتما
ممنون اومدی.

kiarash چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:59 ب.ظ


به جای یک وبلاگ ساده
بیا پارسا بایت مطلب بنویس
هاستینگ مجانی بگیر ، سایت خودتو درست کن روی آن
http://forum.parsabyte.com/register.php


مرسی

فواد سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 ب.ظ

با سلام و خسته نباشید

توی سایت IMDb نوشته شده که فیلم جدید Heat با بازیگری رابرت دنیرو و الپاچینو در دست ساخته...
http://www.imdb.com/name/nm0000134/

خیلی بلاگ خوبی دارین

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد