MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

تحلیل فیلم - THE GAME

د گیم ... پارت تو

 

http://www.fexon.com/movieinfo.php?mid=453

 

پیش نوشت:

میدونم طولانی شد فاصله بین مرحله قبل و بعد این پست.

شاید علتش این بود که ... هیچی ... خیلی وقت ها خیلی چیز هارو نمیدونم.

حدود ده پانزده صفحه ای نوشته بودم ولی حس کردم شاید زیاده گویی باشه و بی علت این پست طولانی بشه.

به همین خاطر سعی کردم بصورت مختصر تر به مواردی که برام جذاب تر بوده اشاره کنم.

 

کلید ها:

و حالا...

سکانس ها و صحنه هایی بود که برام جذاب بودند.

 

- بعنوان مثال اینکه نیکلاس ون اورتون چرا خودش رانندگی می کنه و راننده ای در خدمتش نیست یا چرا فقط یک خدمتکار مسن بصورت پاره وقت با اون زندگی می کنه یا چرا ایستاده صبحانه می خوره یا چرا نگاه اون خدمتکار به نیکلاس یک نگاه مادرانست یا کادر های ثابت دوربین که فقط بازیگران در اون کادر متحرک هستند. اینها همگی المان ها و اشاراتی هستند که باعث میشه ما به داخل شخصیت نیکلاس نفوظ کنیم. نکاتی بسیار ظریف که بعد از چند بار دیدن فیلم خیلی لذت بخش تر بنظر میاند.

 

-  خود تیتراژ آغازین فیلم خیلی مهمه ... پازلهایی که در هم میریزند. نوشته ها و اسامی بازیگرها خیلی معمولی میاند و محو میشند ولی در پشت این اسامی ، بک گراند بصورت یک پازل ، در هم ریخته میشه ... این مهمه.

 

- اولین تولدی که برای نیکلاس گرفته میشه بصورت یک سورپرایزه. سورپرایزی در یک رستوران گرون قیمت و خدمت کارهایی که همگی می ایستند و به نیکلاس هپی بیرت دی میگند.

نیکلاس میگه: من از سورپرایز متنفرم.

برادرش کندراد هم میگه: این شرکت تفریحی زندگی تورا عوض میکنه ... این یک تجربه عمیقه.

این مهمه.

 

- نیکلاس برای خودش در تنهایی خودش یک تولد گرفته ... خودش در تنهایی خودش در جلوی تلویزیونی که اخبار اقتصادی و گذارش سهام بورس رو میده. دومین تولد در فیلم و این خیلی مهمه.

 

- کلید بعدی اینکه:

تولد قبلی که ذکر شد ، تولد دوم فیلم نبود ، بلکه تولد سوم بود چرا چونکه تولد اول در خود عنوان بندی آغازی فیلم بصورت یک فلاش بک از دورن کودکی نیکلاس نشون داده شده. پس تولد قبلی تولد سوم بود.

 

- بعد از تماس نیکلاس با اون شرکت تفریحی ، نا خداگاه و بدون اختیار وارد یک بازی میشه که اصلا انتظارش رو نداره.

نیکلاس به مسئول شرکت میگه: این تشکیلات چیه؟ ... شما چی میفروشید؟

مسئول شرکت در جواب میگه: همه چیز ... این یک بازیه مثل مرخصی رفتن با این تفاوت که شما به مرخصی نمیرید بلکه اون میاد پیش شما.

این کلید مهمه ... خیلی مهم.

ومهم تر اینکه مسئول شرکت میگه: ما همه چیز میفروشیم.

دقیقا معضل جامعه مدرن در اینه که همه چیز هم خریدنیه هم فروشی و این نکته ایه که دیوید فینچر به اون اشاره می کنه این کلید هم مهم بود.

 

- نکته بالا خیلی مهم بود. دیالوگ زیبایی هم بود

مسئول شرکت میگه: این یک بازیه.

و دقیقا بعد از اون بازی هست که واقعا بازی شروع میشه ... حتی قبل از امضا کردن فرم های رضایت نامه که باید توسط متقاضی پر بشه و امضا بشه.

یا بقول مسئول شرکت که بصورت شوخی میگه: با خون خودتون امضا کنید.

یا بصورت یک اشتباه لپی میگه: تموم مشتریای ما ناراضی بودند ، ببخشید منظورم این بود که راضی بودند.

اینها خیلی مهمه ... دیالوگ های مهم و اساسی که تماشاگر عامی معمولا بهش توجه نمی کنه. اینها کلید های مهمی هستند که فینچر بصورت رایگان به ما میده.

مسئول شرکت میگه: این یک بازیه.

و درست بعد از این دیالوگ هست که مشکلات شروع میشه ... بله نوک مداد نیکلاس میشکنه ... این دقیقا اولین مشکله. بازی شروع میشه قبل از اینکه نیکلاس فرم نظر خواهی رو امضا کنه و رضایتش رو از حضور در این بازی اعلام کنه. این خیلی مهمه ... نکته ایکه معظل جامعه مدرنه ... مثال کوچیکش همین ای میل ها و کوکی های ناخواسته. خیلی مهمه.

 

- در صحنه ای نیکلاس مجبوره به درون یک سطل زباله بپره یا از دست یک سگ توی کوچه پس کوچه های شهر فرار کنه. کارهایی که قبلا تو زندگیش تجربه نکرده بوده. پرش در یک سطل زباله با کفش و کت و شلوار چند هزار دلاری.

 

- بازی به مرحله اوج خودش نزدیک میشه. بی اعتمادی ... ترس ... کنترل نامحسوس. اینها چیزهایی هستند که هر انسانی با هر اراده ای رو به مرز جنون می کشه. بیاد نظام کنترل نامحسوسی افتادم که جرج اورویل در سال 1945 برای انسان امروزی پیش بینی کرده بود. یک نظام امنیتی دقیق و غیر قابل فرار برای بشریت.

 

- دیوید فینچر پارو از این هم فراتر گذاشته و شخصیت فیلم رو از داخل شرکتش از اون جلال و جبروت به جایی می بره که حتی یک سکه هم در کف جیبش نیست. نیکلاس مجبور میشه گدایی کنه.

دقیقا همون کسی که در اول فیلم به منشی شرکت میگه: نمیدونی کم توجهی و بی محلی به دیگران چه لذتی میده.

این همه تناقض در رفتار و مکان برای چیست؟

 

- یک رستوران گران قیمت در اول فیلم ولی حالا یک پاتوق و محل ارزان قیمت؟ فینچر بدنبال چیست؟ این همه بلا بر سر نیکلاس برای چیست؟

 

-باز هم یک تناقض و قرینه معکوس دیگر:

کسی که درب منزلش با ریموت کنترل باز و بسته میشه حالا مجبوره بصورت مخفیانه و بصورت خیلی بی کلاس از نرده های خونه آویزون بشه تا بتونه وارد خونه خودش بشه. در یک لحظه انسان صاحب همه چیز هست و در لحظه دیگر با یک کاغذ ناقابل که به درب منزل نصب شده انسان صاحب هیچ چیز نیست.

ریموت کنترلی که در دست نیکلاس بوده و اختیار تام به اون میداده اکنون وجود ندارد و او مجبور است از درب خونه خودش بصورت دزدکی وارد بشود. این همه تناقض و قرینه معکوس برای چیست؟ فینچر بدنبال چیست؟

 

- به هیچ کس و به هیچ چیز اعتقاد و اعتماد ندارد ، فقط میداند که نفس می کشد و زنده است ، پس وجود دارد. مرزی بین عقل و جنون هم برای نیکلاس و هم برای تماشاگر فیلم. فینچر از تو متشکریم که لذت چشیدن این احساس را بما بخشیدی.

 

- الان نوبت همه ماست که از بالا ساختمان خودمان را به پایین پرتاب کنیم. در لحظه ای که فکر می کنیم همه چیز تمام شده، درست در همهن لحظه متوجه میشویم که این یک بازی بوده. بازی که فینچر میزبان آن است.

 

- الان نوبت میرسه به تعریف از فیلم (پس تاحالا چیکار می کردم؟):

دیالوگی بس حساب شده و حرفه ای. یک دیالوگ عمیق و حساس.

دیالوگی که با یک خط بار تمام فیلم رو بدوش میکشه:

آقای ون اورتون چشماتون رو باز نکنید ، شیشه ها پلاستیکی هستند اما باز هم ممکنه ایجاد بریدگی بکنه.

جدا زیبا نیست؟ ... خدایی؟ یک دیالوگ که به اندازه ساعت ها کلاس آموزشی بار و مطلب و اندیشه داره.

این یک کلید خیلی مهم دیگه بود.

 

- و یک تولد دیگر

جشن تولد چهارم که در پایان فیلم بود و کندراد به برادرش میگه:

تولدت مبارک نیکی ... این بازی هدیه تولد تو بود ... من باید یک کاری می کردم ... تو داشتی تبدیل به یک آدم عوضی می شدی.

دیگه آخه فینچر چجوری بما حالی کنه؟ با چه زبونی؟

یک تولد در آغاز فیلم و یک تولد در پایان فیلم. هر دو تولد بصورت سورپرایز برای نیکلاس برگذار میشه. دقت کنید به نحوه فیزیک بدنی نیکلاس در هر یک از این سورپرایز ها و تولد ها. در تولد اول در رستوران مجلل نیکلاس بصورت متکبرانه و مغرور نشسته ولی این تولد با اینکه در یک مکان و یک کاخ مجلل برگذار میشه ولی این بار چهره نیکلاس خیلی آرام و معصوم و بچه گانست. اون تغیر کرده. الان تازه متوجه میشیم که این همه فلاش بک به گذشته و دوران کودکی و تولدی که در کنار پدرش بوده بخاطر چی بود.

 

در روانشناسی بحثی وجود داره و اشاره به این نکته داره که شخص با تغیر ناگهانی مکان و محیط بصورتی که چیزی تحت قدرت و کنترلش نباشه ، با یک شوک عصبی روبرو میشه. این شوک باعث یک تحریک روحی و روانی میشه که میتونه تمام کسالت و افسردگی روح را به امید و طراوت تبدیل کنه یا حد اقل از عوارض و آثار بیماری بکاهه.

باز هم اشاره به این دیالوگ میکنم که کندراد میگه:

نیکی من مجبور بودم این کار رو انجام بدم ... تو داشتی به یک آدم عوضی تبدیل می شدی.

 

بله ، فینچر بقیقا بدنبل این ها بود. پس از اینهمه گرفتاری و مشکلات.

پس از این همه ... فینچر از زبان کندراد میگه: تو داشتی به یه آدم عوضی تبدیل می شدی ... من باید یک کاری می کردم.

بله ، بازی و شرکت سی آر اس یک نوع درمان بود.

 

 

.

.

.

.

.

.

 

 

نه هنوز تموم نشده

تازه رسیدیم به قسمت لذت بخشش

بله به سکانس برتر. سکانسی که برای من خیلی مهمه:

در صحنه ای نیکلاس مجبور میشه از خونه خودش دزدی کنه. اون از ذاخل آشپزخانه از داخل یک ظرف شیشه ای که مربوط به مستخدم میشه مقداری اسکناس و سکه برمیداره. درست در همین لحظه برداشتن پول ها ، تصویر کات میشه به نمایی که یک تاکسی متوقف میشه و نیکلاس از اون پیاده میشه و به راننده تاکسی پول میده و به راننده میگه باقی پول مال خودت. به نظر میاد این دو نما از دو سکانس متفاوت باشه ولی داریم اشتباه می کنیم ، این ها همگی نما هایی از یک سکانس هستند که با یک کات غیر منتظره از هم جدا شده اند. دزدی پول و پرداخت پول به راننده تاکسی همگی نماهایی از یک سکانس هستند که با یک کات غیر منتظره از یک کلوزاپ دست به یک مدیوم شات تاکسی از هم جدا شده.

 

به یاد یک سکانس از فیلم لورنس عربستان افتادم ، آنجایی که پیتر اوتول در داخل دفتر کارش به آتش یک کبریت فوت میکنه و درست در همون لحظه تصویر از یک کلوزاپ صورت کات میشه به کویر و به یک لانگ شات از کویر ... یک لانگ شات از طلوع آفتاب.

 

نوع تدوین فیلم لارنس عربستان در زمان خودش خیلی جالب و غیر منتظره بود و همگی این ایده رو تحسین کردند که چگونه یک کلوزاپ داخلی به یک لانگ شات خارجی کات شده. اما اکنون این نوع تدوین خیلی عادی شده. در خیلی از فیلم های امروزی میشه ردی ازش پیدا کرد. تدوین و فیلم برداری و امکانات همه متریال هستند ، فقط باید دید این متریال ها در دست یک حرفه‌ای صاحب سبک چجوری ازش استفاده میشه. درست است داریم از فینچر صحبت می کنیم.

 

.

.

.

.

.

.

 

دل نمیکنم این پست رو تموم کنم.

و حالا تحلیل سکانس برتر:

چرا وقتی نیکلاس پول رو به راننده تاکسی داد گفت: باقی پول مال خودت؟

در صورتی که در پلان قبل نیکلاس دزدی کرده بود و به این پول احتیاج داشت.

از دو زاویه میشه بررسی کرد این سکانس رو:

یک:

چون نیکلاس بر اثر بازی ایکه درونش گرفتار شده بود به مرحله ای رسید که مجبور شد گدایی کنه و از کف زمین سکه جمع کنه ، نیکلاس به یک شوک و بازگشت به خود دچار شده و حالا براش قدر و ارزش یک سکه بیشتر قابل درکه. درصورتی که اون یک بانکدار بود و قبلا هم قدر یک سکه رو بخوبی می دونست ولی اکنون جور دیگه. برای همین کسی که قبلا با حساب و کتاب خرج می کرد ، حالا به همنوعش کمک میکنه البته با پولی که خیلی بهش احتیاج داره.

دو:

طبق مسئله اثالت وجود در فلسفه ، هر شخصی ممکنه در طول زندگیش حرکات و رفتار مختلف داشته باشه ولی در نهایت اون ذات و منش اصلی نهفته خودش رو نمایان می کنه. نیکلاس با اینکه در پلان قبل دزدی کرد ولی اکنون مثل یک جنتل من باقی پول رو به راننده تاکسی بخشید. یک جنتل من با لباس های پاره

 

 

 

 

حرف و سخن بسیار است

ولی مطمئن هستم بیش از این زیاده گویی میشود

فینچر از تو متشکریم که لذت درمان پس از این دیوانگی را بما چشاندی.

ارادتمند:

MAX PAYNE

 

 

:پ.ن

آقا رسول رفتی

تلویزیون داره دیونمون می کنه

انگار تازه تورو کشف کردند

هر کانالی میزاری داره سفر به چزابه رو میزاره

امان از این قوم مرده پرست

وقتی زنده ای تا اونجایی که بتونند زیرابتو می زنند

حالا که رفتی و دستشون بهت نمیرسه واست اشک تمساح می ریزند

توف به غیرتتون

آدم خوبی بود؟

حالا دیگه !!!

حالا که رفت

فردا نوبت کیه؟

 

:پ.ن۲

خواهم زخدا بی ولایم نکند

غرق گنهم ولی رهایم نکند

یک خواسته دارم از خدای تو حسین

در هر دو جهان از تو جدایم نکند

 

:پ.ن۳

توی یه وبلاگ گروهی دعوت به همکاری شدم

یعنی خودم خودمو دعوت کردم

هم کتاب خارجی و ایرانی معرفی می کنه هم فیلم

http://book-forall.blogsky.com/

 

:پ.ن۴

(موسیقی وبلاگ: یکی از تم های فیلم لئون(حرفه ای

نظرات 32 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:11 ب.ظ http://shekoohi.blogsky.com

با سلام
وبلاگ راز و رمز کامپیوتر در نظر دارد از شما دوست عزیز و همکار گرامی که با نوشته های خرد ورزانه خود برای خود بازدیدکننده ای خاص را دارید درخواست می شود که بیاییم بازدیدکنندگان خود را با وبلاگ هایمان آشنا کنیم این کار میسر نیست مگر با تبادل لینک به همین دلیل از شما خواهشمند است ابتدا لینک ما را با عنوان راز و رمز کامپیوتر ثبت کنید و سپس به ما اطلاع دهید
با تشکر
مدیریت وبلاگ راز و رمز کامپیوتر
شایان ذکر است این کامنت به تمامی وبلاگ های با بازدیدکننده بالا و وبلاگ هایی که توانایی این کار رو از نگاه ما دارند و در ایتدای راه هستند ارسال خواهد شد

سلام
موجلی نیست
ممنون

zander شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:35 ب.ظ http://zagborz.blogfa.com

سلام دادا تر خدا اگه میتونی دعوت نامه پرشین گیگ رو برام بفرست همه کارام زمین خورده چند وقت پیش تو http://www.free-hoster.cc/ این سایت عضو شده بودم .
نمیدونستم موقته کلی وقتمو گزاشتم واسه آپلود فایل به قول معروف ییهووو همه پاک شد اگه برام دعوت نامه پرشین گیگ رو بفرستی خیلی دمت گرمه.

ارسال شد

ََAR3F یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ق.ظ http://zagborz.blogfa.com

سلام دادا خیلی خیلی دمت گرم !!!! خیلی حال دادی.
لینکتو گزاشتم تو وبم اگه تو هم اگه دوست داشتی بزار

قربانت

پاستیلی یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:55 ب.ظ

سلام
خوبی؟گفتی خوبی.خدا کنه
دو جمله حرف زدیم....بهترم الان
ممنون

سرت شلوغه؟ایشالله آخرش شااااااااااااااااادی بشه
زوووووووووووووووووود
با آرامش


اوکی.خوبم......................نمیترسم.
دلشوره
دانی

آپ کردی.............قشنگه
خوشم اومد

مهمونی دارم ۴شنبه
پس کمتر میام
اما کامنتو میدم حتمییییییییییییی

وای خدا کنه به مهمونا خوش بگذره
خدایا کمممممممممممممک

باید شیرینی بپزم
اوکی............................دعا کن

دانی


دوووووووووووووووووتااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

الهام یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:10 ب.ظ


سلام داداشی گلم چه طوری
خوش می گذره
بابا مردم این روزا از کار و خرید
یک روز با مریم باید برم خرید یک روز مامان یک روزم با ...
بعدا می گم (چشمک)

امروز تازه وقت کردم بیام نت
تو هم که از من گرفتار تری
...................................................................
سلااااااااااااااااااااااام شرور جون تو چطوری چه خبرا خوش می گذره ما رو نمی بینی
دلم برات حسابی تنگیده کلی هم حرف دارم که به زودی میام پیشت و میگم برات
.....................................................................

خلاصه که خیلی گرفتار بودم
از اون طرفم چون دو هفته کلاس نرفته بودم مجبور بودم عین بچه های سربراه سر کلاسام حاضر بشم تازه یکی از استادا هم به خاطر غیبتهای کنکور وخود کنکور کلی تحقیرم کرد منم کلی افسرده شدم
.....................................................................

واما کنکور از هر سال سخت تر بود
البته اساتید هم این رو تایید می کردن
قرار بوده ریاضیش برای اقتصاد باشه
کلان وخردشم سخت تر باشه که بچه های مهندسی شانسشون کمتر باشه
بدبختی اینه که سه تا طراح اصلی از اساتید مجنون دانشگاه خودمونن
تخصصشون هم پیچوندن سئوالس
خلاصه که تا اردیبهشت باید منتظر بمونم
.....................................................................

داداشی بین خودمون باشه به خاطر کنکور بی تحرک و پر خور شده بودم با اجازه تون ۵ کیلو اضافه وزن آوردم دوباره رفتم تو خط رژیم
خدایییییییییییییییییا به دادم برس
.....................................................................
خیلی دلم می خواد می شد یک وبلاگ خانوادگی راه می نداختیم من وتو و شراره و شهرام و پاستیلی کلی حال می داد
.....................................................................
مراقب خودت باش
هوار هوارتا
بای

شراره مامان بردیا دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:45 ب.ظ

سلالللللللللللللللللم
یه کمی حالم بهتره
ولی هنوز نمیتونم مثل میلک شیک قورتت بدم
حالم بدددددددددددده
الهامی اومدی؟
بابا چشممون به در سفید شد
که اینطور
داداشی رفتی توی وبلاگ گروهی گیلاسی؟
آفرین
آفرین
خیلی قشنگه
من که همیشه میخونمش
امروز اومدم سر کار
دیروزم خونه بودم
شهرضا خیلی توپش پره
خیلی تشر زد به من
گفت بعد از ممیزی دیگه من با شما توی کارگزینی کار نمیکنم
:(((((((((((((
گفت براتون متاسفم
شما با من و سیستم لج میکنین
بابا من مریضم بخدا
لج چی چی آخه؟
هیچی نگفتم
یعنی نمیگم
خودشم میدونه
خدایا عاقبت به خیر بشیم
داداشی دعا کن یهو نزنه به سرش منو کله کنه
تازه کارو یاد گرفتم یه ذره بابا
راستی زنگ زدم جودی
گفتدیگه اینجا نیست
برگشته اونجا
دیگه اینجا بی اینجا
آخر فروردین میاد دوستاشو ببینه تهران
آره
:(((((((((((
گفت اون شرکته براش زدن. همکاراش و اینا زیرآبی میرفتن براش
خودشم خیلی سختش بوده دیگه
مامیش گفته برگرد بیا اینجا پیش خودمون اقلا
فعلا بای
من برم بشینم پای سانترال
حالم بده
مواظب باش مریض نشی ها
مریز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مریزززززززززززز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:))))))))))))))))))

شراره مامان بردیا دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:14 ب.ظ

یوهاهاهاهاهاهاهاهاها
یوهاهاهااهاهاهاها
هولاهولاهولالالالالالایوهاهاهااهاهاا
آماده باش ای میلک شیک
ای میلک شیک با طعم زبون درازی
انقدر تکونت میدم تا کففففففففففففف کنی
عمرا بیام؟
دیدی که اومدم
هاهاهاههاهاههااهایوهاهاهاهاها
اول کامنتاتو یه نیگا بنداز بعدش تهدید کن
چه اعترافی کردی داداشی؟
هان؟
گیلاسی گفت اعتراف کردی
خودت بگو
پسرم حقیقتو بگو کمکت میکنم
یوهاهاهاهاهاها یوهاهاهاهاهاهاهاها

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:47 ق.ظ

سلاملکمتون باشه
چرا کامنت قبلیا رو تایید نمی نمایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببین الهامی برام یه کامنت گذاشته نعل به نعل :)))))))))) برات نقل قول میکنم:
این چند روز خیلی گرفتار بودم
هزار تا شرمنده که نشد جوابتو بدم
وبلاگ مکس رو هر چی می کنم باز نمی شه
اگه دیدیش بهش بگو یک وقت داداشی دلگیر نشه
هوارتا دلم برات تنگیده
*************************
البته خط آخرش برای منه هاااااااا
:))))))))))))))))
بیترم
ترنجبینکمون کوششششششششششش؟
مهمونداری این حرفا؟؟؟؟؟

MAX PAYNE سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:03 ب.ظ

بی خیال نیستم
فقط گرفتارم تا خرخره و شبانه روزی ۲ ساعت خواب

جواب کامنت هارو میدم ... زود

نهال سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 06:33 ب.ظ

سلام
خوبی ؟
جات خالی منم بلاخره یکی از فیلمهای جشنواررو دیدم ....روز سوم ...خیلی قشنگ بود .....خدایی روی بازیگراش خیلی کار شده بود .....بعد از اکران توی جشنواره توی حوزه ی هنری اکران فلمهی برتر جشنورا رو گذاشته بودن همه بلیطاشو داشتما اما وقت نداشتم جات خالی بود اگه تو اینجا بودی میدادم به تو ......آخی این آقای ملا قلی پورم که رفت خدا بیامرزتش .....اوصولا این ایرانیا مرده پرستن شدید ....نمیشه کاریشون کرد دیگه ....همینه که هست...تلوزون تشیع جنازشو نشون داد خیلی شلوغ بود .......بازم خدا بیمرزدش
موفق باشی داف

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:37 ب.ظ

رزرزرزرزرزرزرزرزرزرزرز

شراره مامان بردیا چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ق.ظ

خط به خط کامنتهای پستهای گیلاسی رو خوندم تا اعترافنامتو یافتمم
من ارشمیدس زمانم
من انیشتین تجریشم
ایناهاش اینم سندش:
********************
MAX PAYNE


اون یکی خیلی هندی شد
این یکی سعی می کنم آروم تر بشه

خووووووووووووووووووووب
شنیدم که میخایند انجمن دختران خفن راه بندازین؟
هان؟
به چه شخصیت های بارزی :)
شراره جون
گیلاس خانومی جون
شمسی خانوم
خدا رحم کنه
یاد فیلم فرشتگان چارلی افتادم
پیشاپیش به تمام دوستان و آشنایان و غریبه و خودی تسلیت میگم
یکی باید جلوی اون شراره خانوم رو بگیره تازه اومده عضو گیری میکنه
فقط تورو کم داشتند که این مشکل هم حل شد
خدارو شکر

نه خداییش میدونی از چی خندم گرفت اینکه آخر کامنتت نوشته بودی: واسه گروه دختران خفن اگه واقعا شما هستید منم پایه ام (نقل به مضمون)
خدا رحم کنه تو پایه نباشی چیکار نمیکنی تازه میگه پایه ام
بخدا ترس ورم داشت
پایست اساسی :)

جا داره اضافه کنم که باز هم تسلیت میگم به تمام جامعه هنری و غیر هنری مخصوصا جامعه لاک پشت های وارونه افتاده.

بابا بی خیال

باورت میشه من یک ماه پیش اومدم تهران ولی به شراره جون نگفتم
خونمون تجریش بود
۱۰۰ متر با محل کارش فاصله داشت ولی نگفتم
کافی بود بدونه اونوقت از سه روز قبلش وای میساد دمه عوارضی و تو ماشینارو سرک می کشید
یه همچین شخصیتیه این بشر اونوقت برام عضو گیری هم می کنه ... حالا اعضا کی هستند :) ... خدا رحم کنه
یکیشون همین گیلاس خانومی خودمون :))

موفق باشی
بدل نگیر
میخواستم یکم شاد بشی
******************************
وایسا فقط یذره تا بکشمت مکسی
همممممممممش ۱۰۰ متر؟
۱۰۰ متر؟
بخدا میام بازار اصفهان خودم میکشمت توی همون میدونه که خدا رو دیدی آویزونت میکنم اصلا میبرمت زیر اون کوزه توی الدهوم مدفونت میکنم ۵۰۰ سال دیگه در عهد پارینه سنگی جهان آتی پیدات کنن
اصلا نخیرم یه کار دیگه میکنم
اصلا ای بابا
آخه همش ۱۰۰ یعنی صصصصصصصصصصصددددددددددددددددددددددددددددددد مممممممممممممممممممممتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتترررررررررررر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الهی بگم که...................
دلت اومد؟
فهمیدم اومدی ولی نمیدونستم تا شعاع ۱۰۰ متری
ای......................
بذار فقط ببینمت بذااااااااااااااااار
که از سه روز پیش میرم .وای میسم سر عوارضی؟ آره؟
زررررررررشک
نخرم
از چهارراه کامرانیه تا خود خود تجریش و محله پست مدرنیسم برات مامور نیروی انتظامی سبز میکردم بجای سبزه هفت سین
در طرح جستجوی خانه به خانه مکس با ما باشیددددددددد

MAX PAYNE چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 04:39 ق.ظ

مکس خواب آلود چشماش باز نمیشه

ولی دلیل نمیشه کامنت هارو جواب ندی
همیشه تو زندگیت بهونه آوردی
مردم شخصیت دارند ... فک کردند تو هم شخصیت داری اینه که واست کامنت گذاشتند ... پس تو هم شخصیت داشته باش و جواب بده.

شراره مامان بردیا چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 05:06 ب.ظ

داداشی خودشو دعوائوند؟
آره؟
ملوس باش!!!!!

هوم
;-(

:)

مریم چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 05:58 ب.ظ http://maryamu.blogfa.com

سلام
جالب بود .ممنون به نظر فیلم جالب می آید.
موفق باشید

سلام

بیش از اونچه که بنظر میاد

مرسی اومدی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام
چطوری
چه خبرا
به به من چند روز نبودم چه کارا که نکردید
شرور جون کانون دختران رو پایه ام اساسی
تازه تو کانون دختران دانشکده مون هم عضوم
آخ که دیروز رفته بودم کفش بخرم چشمت روز بد نبینه
از ۹ صبح لغایت ۱۰ شب فقط یک ساعت ظهر برای نهار نشستم
هر جا که بگی گشتم تا آخر شب یک چیزکی گیرم اومد
سایز ۳۵ خیلی کمه منم هر وقت می خوام بخرم پدرم در می یاد
ساعت ۷ در کمال تعجب مغازه داران یک صندل نه چندان جالب خریدم حالا داشته باش که کفشم پاشنه ۷ سانت بود
البته برای من کفشهای عادیم همین مدله
ولی وجدانا دیروز زیادی راه رفتم
این که می گن عید مال بچه هاس واقعا راسته
.....................................................................
هوارتا
بای

سلام
مرسی
من کاری نکردم ... از شرور جون شرارت میباره :) (پیشاپیش تسلیت میگم بخودم)

۳۵؟؟؟؟؟؟؟؟
تو رو دست خاله منم زدی ... اون ۳۶
سایز جالبی داره خالم ... نه کوچیک و ریز اندامه و نه متوسط ... الان با دوتا بچه باورت میشه همین یکی دوسال پیش براش خواستگار اومد.
فک کککککککککککککن (سر و گردن باید یکم زاویه داشته باشه و بگی :) )

راست میگی ماله بچه هاس
...................................
منم هوارتا
خدافس

سیاوش یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:15 ب.ظ http://siahterminator.blogfa.com

سلامmaxpayne
فیلمو دیدم فیلم قشنگیه
مخصوصا اخرش
موفق باشی

سلام سیاوش جان

آره زیباست

ممنون اومدی ... مرسی

شراره مامان بردیا یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:16 ب.ظ

سلوم ملکم
حالات شوما شطوره؟
ما بگی نگی خوبیم
یه کمی توی سقفیم یه کمی روی پنجره یذره هم روی شیروونی
:)))))))))))))))))))))))
تسلیت میگی حالا داداشی؟
بابا دیگه عیده این حرفا چیه؟
بیخیال
باعشه
خواهری بزرگتر همیشه داداشی کولوشوها رو میبخشن
خوب الهامی رفته بوده خرید
اکی
۳۵؟
بابا کوچولوووووووووووو
بابا مینیاتوووووووووووورررررررررررررررررر
بابا ریییییز میبینمتتتتتتتتتتاااااااااااااااا
:))))))))))))))))))))))))))))))
نه که من خودم در ابعاد وسیعم
از داداشی بپرس بهت میگه:))))))))))))))))))
آقا بردوآ گربه بابا رو امروز برداشتم اوردم بذارم پیش مامی برم خونه با سیروس بشور بشور بساب بساب راه بندازیم
آق سیروس زنگونیده میگه من شب ساعت ۱۰ نزدیک شرکتتون (همونجا که اومده بودی در فاصله ۱۰۰متری هاااااا) جلسه دارم میام دنبالت میریم خونه ولی شب باید بیدار باشیم و تا صبح اقلا یه چیزایی رو بشوریم
من که میخوام اطاق بردوآ رو که همون طبقه بالا باشه فرششو با شامپو اینا بشورم کففففففففففففففففف کنه
دیگه نمیشه شستش وخ نمیشه تازه بارونی هم میشه میدونم بارون میاد
:)))))))))))))))))))))))
طفلی اونایی که شیشه میشه حسابی شوروندن
دیگه دیگه دیگه
مامی گفت بیا اینجا اومدی دستت میرسه درازی نردبون محلی این دوتا لوسترهای مارو یه دستی بکش
گفتم برو بابا من کمر دردیم چطوری؟
گفت خوبه خوبه پس پاشو بردیا رو ببر خونتون من فردا حسابی کار دارما
منم هررررررررررررررهرررررررررررررررررر هی هره رفتم کره اومدم آخرشم پاشدم رفتم دوتا لوسترو برق انداختم
الانم همساده مامی اینا اومده میگه چه برق و بورقی میزنه
مامی گفت شرور حوصله داره با آب و مخلفات یه دور کف میکنه یه دور آب میزنه یه دور خشک میکنه
خیلاصه
بردوآ خان هم زیر همون نردبونه که من بالاش بودم وایساده بود نانای میکرد
الههههههههههههههییییییییییییییییییییییی
از الان دارم واسه ۲ فروردین نانای نانای یادش میدم آخه تفلدشه بابا.
هر نوعی بگم ترقص کردم اونم کی؟ دیشب شب وفات واه واه استغفرالله خدا به دور
با آهنگ کردی جمشید یه دور براش کردی رقصیدم یه دورم با آچنگهای شیش و هشت واسش قر کمر ریختم
ماشالا مادر و پسر یه زوج هنری خواهند شد در آینده
واسه عروسی بچه هاتون دعوتمون کنین
سیروس که اهل نانای نیست
شب عقدمون هم به زور یه دستی تکون داد
ولی کردی رو خوب اومد
آخه کردن دانی که!!!!!!!!!!!!
ولی چه مدل کردی؟
چشمهای روشن و موهای روشن و پوست سفید
رفته دکتر یارو بهش گفته آقا پوستتون خیلی خوبه چیکار میکنین؟ گفته کرم خیار میزنم:)))))))))))))))))))))
داداش گلی فک نکنم فعلا بیام تو نت
آخه خیلی کار دارم
شاید فردا ظهری بیام یه سر و گوشی آب بدم ولی یحتملاتش خیلی کمه
آقا من خرید عید نکرده بیدم برای خودم
ازبس همه چیزم نوی نوست
راست میگم بخداااااااااااااااااااااا
عشقم اینه سه شنبه اگه بشه بردوآ رو با سیروس ببریم براش خرید مرید کنیم و از این صوبتا.
آقا گلی هر بدی و کوتاهی و قصوری دیدی ببخش و ما رو حلال کن
اگر یه موقع مورد ناخوشایندی از من سر زده بازم به بزرگی خودت ببخش
آرزوی یه سال خیلی خوب و پربار برای تو و خونواده و خواهری و نیکی ها و بابا و مامان نیکی ها و نونیم لیدی عزیز و عمو امین نیکی ها و آقا مصطفی ویدئو کلوپ و بوشوک حلوا و اون یکی که با گوش پاک کن دماغشو پاک میکنه و دوستت کاوه و خیلاصه همه و همه همه همه همه همتون دارم.
عیدت مبارک
مثل ماه رمضون موقع حلول سال نو که نیمه شبه به یاد همه هستم و برات دعا میکنم
موقع دعای یا محول الحول و الاحوال حسابی با خواوند و کهکشان درگیر هستم
الهایم جونم سال نو مبارک خانومی
خواهری پاستیلی ترنجبین بانو سال نو مبارک
داداشی شهرام سال نو مبارک
گیلاسی عزیزم سال نو مبارک
ایشالا سال ۸۶ جمع هممون جمع جمع جمع خواهد بود
یه عالمه بوس و گل و رنگین کمون برای همممممممممممونننننننن:)))))))))))))))))))))

سلام خواهری جون جون جونی
خوبی؟
خسته نباشی
مرسی کامنت گذاشتی
لطف کردی

منم برات دعا می کنم
دانی

انشاالله ... حتما

مرسی ... بودو بیا بودو بیا ... دلم خیلی برات تنگ شده

نریمان چهارشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:55 ب.ظ http://www.toxic2.mihanblog.com

سلام
وبه توپی دارید
با تبادل لینک موافق بودی به منم یه سری بزنید
من از وبلاگ مریم خانوم با شما آشنا شدم منتظرتم بای

الهام پنج‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
عید شما مبارک
شاه دوماد می دونم این روزا سرت خیلی شلوغه
مبارکا باشه هم ازدباج طولانی و هم سال نو
امیدوارم برای همه همه همه تون سال بسیار خوبی باشه هم خودت هم خانواده محترمت
سال دیگه هم همه مون به همین مهربونی کنار هم باشیم
پاستیلی جون عیدت مبارک
داداش شهرام عید شما هم مبارک
مامان مهربون و قشنگ عیدت مبارک تولد بردی خان هم مبارک ایشالله که دامادش کنی
مراقب خودتون باشید
سال خوبی پیش رو تون باشه
خدانگهدار

سلاااااااااام
قربون آدم چیز فهم
عید شما هم مبارک
خدافس
مرسی

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:34 ق.ظ

سلام عرض شدااااااااااااااااااااااااااااااااا شدیییییییییییییییییییییییییییدددددددددددددد

این چند روزه هیچکی بهم نسرونده بود(سر نزده بود) ... دلم تنگونده شده بود.

دلم برات تنگ شده شدیییییییییییییییییییییییید
خودت میدونی

سلام عرض شد ... ادب و احترام ... خواهری مهربونم ... استرس برداشته شده ... خانم همسر آروم شده ... کشتی طوفان زده به ساحل نشسته ... نقطه

الهام چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام عرض شد جناب داماد آروم
احوال شما
ما هر روز سر می زدیم
گفتیم گرفتاری مزاحم نشیم
ایشالله که همه چیز رو به راهه دیگه
امیدوارم بهتون خوش بگذره
راستی جای من و شورور جون و پاستیلیرو حسابی خالی کردی یا نه؟
هوارتا
بای

سلاااااااااااااااااااااام مخلصیم
مرسی خواهری

اختیار داری ... مراحمی شما
مرسی
مرسی

من به شخصه لذت مجلس دومادی خودمو نبردم چون از اونایی هستم که به فکر مهمونم هستم تا خودم
ولی بعد که همه چی تموم شد و مهمونا یکی یکی خداحافظی می کردند خیلی بهم حال داد ... لذت برده بودند از آرامش محفل ... واسه همین وقتی میرفتند و با آرامش خداحافظی می کردند تازه من اون لحظه لذت بردم و تو ذهنم خیلی جاگذاشته اون خداحافظی های با آرامش.

الان فقظ یه قصه دارم و اون اینه که دوستا و خواهر برادرای خوبم رو فلا نمی تونم به خانم همسر معرفی کنم ... دانی که؟ :)

منم هوارتا خواهری
خدافس

محمود از نگاه شخصی من چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 ب.ظ http://lordmehr.blogfa.com/

سلام ... سال نو مبارک ... اگه به وبم سر بزنی متوجه میشی چرا اینقدر دیر اومدم ...
در ضمن بروزم ... با 300
منتظرم

سلام ... سال نو شما هم مبارک

میام حتما
لطف کردی اومدی
میام مرسی

حسین یوسفی پنج‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام عیدت مبارک
من خیلی متاسفم که این فیلم رو ندیدم اما خوشحالم که با خوندن این نقد تمایلم به فیلم دیدن دوباره زنده شد فیلم رو هنوز گیر نیاوردم اما مطمئنا نظرم رو :)

سلام عید شما هم مبارک

:)
قربونت ... حتما ببینش ... تو کلوپ هم هست

ممنون اومدی

دیوید شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 05:22 ب.ظ http://critic.blogfa.com

فیلم زیباییست.کلا سه فیلم زیبا از فینچر دیدم.بازی.باشگاه مشت زنی.هفت.هر سه پایانی شوک اور دارند.
موسیقی روی وبلاگت هم بسیار زیباست.

سلام
آره زیباست
من هم همین سه تارو دیم ... امسال عید پانیک روم رو هم از تی وی داد ولی موفق نشدم ببینم

مرسی
ممنون اومدی

پاستیلی یکشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ب.ظ

سلام.......................آره خودمم
زندم.............خوبم
با کلی تحول

تو خوبی شادوماد؟وای اینقد دلتنگ اینجا بودم نمدونم چی بگم
خوبی؟۴ فروردین بخیر گذشت؟
دانم خوشگذشته حتتتتتما

آآآآآآآآآآآآآآاااااارومی؟من خوبم.........زندگی پراز غافلگیریه
کی فک میکرد
من
حالا
این آدم
سخته
تغیییرات
تفکررات
همه
متغیر میشن
سخته.............اما شیرین
دانی
میفمی

شب خوش

سلااااااااااااااااااام
خوش اومدی
خیلی خوبه

من خوبم ... خیالت راحت

دانم دانم ... اوهوم

شب خوش

پ.ن:
داداش شهرام سراغت رو می گرفت ... من فک کردم رفتی مشهد ... گفتم مشهده ... دلواپست بود ... یه سر بهش بزن.

پ.ن۲:
:) ... لبخند رضایت برای تو

الهام دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:05 ب.ظ

سلام علیکم داداشی گل
احوال شما
خوش می گذره
چشممون روشن پاستیلی متحول
امیدوارم که سال جدید برات خیلی شیرین و پر بار باشه
آخ که فردا ساعت ۸ صبح کلاس دارم
بد عادت شدم
نمی تونم صبح زود پاشم
.....................................................................
داداشی تو که روی منم سفید کردی نمی خوای آپ کنی
ای شاه دوماد تنبل
.....................................................................
هوارتا
بای

سلام علیکم خواهری گل گلاب
خوبم
مرسی
تو خوبی؟

آره متحول اومده ... خداروشکر
منم بدعادت شدم ... فردا صبححححححححح ... :(
....................................
چرا تو فکرشم ولی فرصت نکردم
فلا یه متنی هست دارم تایپ میکنم و میگذارم تا آپ اصلی
....................................
هوارتا
خدافس

پ.ن:
ممنون با اینکه من فرصت نمیکنم بیام پیشت شما همیشه منو شرمنده می کنی

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 ق.ظ

سلاملکم شادومادی
خوبی گلک؟
چه خبرااااااااااااا؟
بابا متحولات
بابا متغیرات
بابااااااااااااااااااااااااااااااا
خب نشد که بشه عوضش ما دوتا و نصفی آدم رفتیم کجا؟ اگه گفتی؟
بگو بگو آهان داری نزدیک میشی نخیرم اونور اصفهون نخیرم استار سیتی نبیده نخیرم از شیرازم رد میشه آباریکلا رفتوندیم کیش.
ججججججججججججااااااااااااای همممممگی خالی
چقدر دلم یه لپ تاپ با اینترنت وایرلسس هوس کرده بود. آره شرور خانوم به همین خیال باش یه کاسه آش.
آی انقدر هوا عالی و باحال بود که.........
خیلاصه
یه سفرنامه بهاری میخوام بنویسم با کلی عکس مکس.
خوب خوب خوب
شما منظورت از قصه همون غصه بوده دیگه؟ غصه یعنی ناراحتی و غم قصه هم با کسر قاف یعنی داستان و یکی بود یکی نبود زیر گبند کبود یه دونه مکسی نشسته بود از غلطاش ده بار مینوشت.
بابا سال جدید شده نو شده تو هم تروخدا سر جدت بیا و برو یه مکتبی اکابری چیزی بابااااااااا
:)))))))))))))))))))))))))))))
به دل نگیری ها
:))))))))))))))))))
به پاستیلی متحول و الهامی بدعادت شده که ساعت ۸ کلاس داره و همگی سلام میکنم و صبح بخیر میگم. فعلا.

سلام خواهری چطوری خوفی

خوش گذشته پس !!!
ما عکس میخوایم یالا

امسال سعی می کنم یکوشولو کمتر غقلتط ببینسم(ببینسم کپی رایتش ماله نیکاست)
غصه ... غصه ... غصه ... غصه ... غصه ... غصه ... غصه ... غصه ... غصه ... غصه

نچچچچ به دل نمیگیرم ... به معده می گیرم :))

ممنون اومدی خواهری

پ.ن:
ممنون بخاطر ...

پاستیلی چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ب.ظ

سلاااااااااام
خوبی؟آپ نمیکنی؟
سلام خواهرای گلم
سال نو تون مبارکا

آره متحول!!!!گشتیییم

کمترم سر میزنم ..ببخشین


خوبی؟کجایی؟خوبم.سرم شلووووق!
روز خوش

تو عریف نکردی چه خبرا بود.گفتی خوش گذشته به همه.این عاااااااالیه

دیگه؟


دوووووووووووووووتاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


پ.ن:یادم نرفته

سلام خواهری خوبی
چرا می آپم

خوشحالم
خواهش

:)

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

پ.ن:
دانم

وحید پنج‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:09 ق.ظ http://cinse7en.blogspot.com

بازی حرف نداره . تو هم که می دونی من یکی دیوونه فینچرم . متاسفانه بازی از اون دسته فیلمایی بوده که هم آکادمی ، هم منتقد و هم تماشاگر نفهمیدنش . راستی من به بلاگر منتقل شدم . اگه خواستی آدرس رو درست کن . به روزم .

سلام
اوهوم
اوهوم

حتما
میام پیشت
ممنون اومدی

کرگدن فهیم و بانو پنج‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:12 ق.ظ http://kargadanefahim.blogsky.com/

آره؟
شما هم بعله؟!
بابا مبروک الف مبروک
ایشاللا در پناه حق با هم تو خوشبختی غررررررق شین!!

سلام آقا
چگونه ای

مرسی
ممنون
شما هم همینطور ایشالا

ارادتمند: مکس پاین و خانم همسر

سیاوش دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:41 ب.ظ http://siahterminator.blogfa.com

با یک پست ویژه اپم لطفا سر بزنید

چشم
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد