MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

سینما - آشوب در شهر (ویژه جشنواره بیست‌و‌پنجم)

 

هوالمصور

باز هم یک جشنواره دیگه رسید ، جشنواره بیست‌و‌پنجم

همیشه برام سخت بوده راجع به سینمای داخل مطلب بنویسم یا صحبت کنم چون علت های زیادی داشه

شاید یکی از علت هاش این باشه که بنظر من نوشتن واسه سینمای داخل یه مقداری دل و جرات میخواد ... نمیدونم شاید … شاید … ولی یک چیزی رو مطمئن هستم و اون اینه که دانش سینمایی من در مورد سینمای داخل خیلی کمه … یا شاید هم نمیتونم مقیاس های داخلی رو با مقیاس های خارجی تطبیق کنم … البته این نکته هم فراموش نشه که نوشته های من در مورد سینمای خارجی هم ارزش و معنای خاصی نداره و اگه چیزی هم نوشتم فقط مطالبی از روی احساس بوده نه دانش.

 

بگذریم … دوچیز منو جلب کرد که راجع به جشنواره  بنویسم … ببخشید سه چیز.

اول اینکه یه دوستی (نهال خوب fazmetr.blogsky.com) تشویقم کرد که راجع به جشنواره یچیزی بنویسم.

دوم، مجله فیلم رو داشتم میخوندم و شرح کاملی از فیلم ها نوشته شده بود که وقتی خوندم چیزهای جالبی نظرم رو جلب کرد … نکات ظریفی که یکم شور وهیجان جشنواره ای رو بر خلاف سالهای گذشته در من روشن کرد … مطالبی مثل نوع کارگردانی بعضی از کار گردانها که به سراغ سوژه های غیر منتظره رفتند یا بازی متفاوت بازیگر ها و این قبیل … کلا حس میکنم با اینکه سالهای گذشته جشنواره رو دنبال نمیکردم ولی امسال باید سال پرباری واسه سینمای ایران باشه.

و سومین نکته که منو وادار کرد یچیزایی بنویسم این جمله بود: نقل هرگونه مطالب مجله به هرشکل خصوصا برای سایتهای اینترنتی ممنوع است … این جمله منو جوری ناراحت کرد که حس کردم دارم توی یک کشور عقب افتاده زندگی میکنم … دنیای ارتباطاتی امروزی که دیگه بهش نمیگند دنیا بلکه دیگه شده دهکده جهانی ، اونوقت ما هنوز داریم مثل بچه ها که تو کلاس املا مینویسند دستمون رو گرفتیم جلو دفترمون تا کسی از رو دستمون تقلب نکنه … آره کسی نبینه چون چون …

 

با اینکه مجله فیلم رو بالاترین مرجع سینمایی مکتوب کشور میدونم و براش ارزش خاصی قائل هستم و خودم هم مشترک این مجله هستم و برای هرشمارش لحظه شماری میکنم ... دلم سوخت … بیخی.

اسم چند تا فیلم که شاید یک چیزیش برام جالب بود رو با شرح مختصری که از روی خود مجله برداشتم نقل میکنم: (به جهنم بزار ممنوع باشه … خداوند دوتا تستیکل به آدمیزاد داده اولیش واسه بقای نسل دومیش برای یه همچین وقت هایی)

 

 

 

- آن که دریا می‌رود

کارگردان و تدوینگر: آرش معیریان

"تقابل یک انسان در گذشته و حال و طی یک مسیر در دوجهت مخالف و از کنار هم گذشتن، و مقصد هرکدام مقصود دیگری است"

 

داستان انتزاعی سفر عینی یک رزمنده دفاع مقدس؛ عجیب ترین ماجرایی است که از سازنده آثاری مثل کما، چپ دست و شارلاتان میتوان انتظار داشت. آرش معیریان به قصد خروج از گیشه تثبیت شده ایکه در این سالها برای خود ساخته بود بطرف سینمای دفاع مقدس رفته است.

 

 

 

- اخراجی ها

فیلمنامه و کارگردانی از مسعود ده نمکی

بازیگران: اکبر عبدی، محمد رضا شریفی نیا

"مجید عاشق نرگس، اما عباس برادر نرگس بخاطر شخصیت جاهل مابانه مجید با ازدواج خواهرش مخالف است. پدر نرگس که روحیه ایی عارفانه دارد، بانگاه عمیق تری با این قضیه برخورد میکند."

 

قبل از اینکه مسعود ده نمکی با ساخت اخراجی ها به تسخیر صفحات خبری روزنامه ها بپردازد، با ساخت فقر و فحشا پیاده رو ها را فتح کرده بود.

نفس حضور ده نمکی در سینمای ایران  آنقدر جذاب هست که از همین الان منتظر دیدن این فیلم باشیم.

 

 

 

- اتوبوس شب

فیلمنامه و کارگردانی: کیومرث پوراحمد

بازیگران: خسرو شکیبایی، محمد رضا فروتن

"دو رزمنده مامور میشوند 38 اثیر جنگی را به پشت جبهه منتقل کنند و این آغاز ماجراهای بعدی اسنت"

 

خبر حیرت‌انگیزی بود، کیومرث پوراحمد فیلمی جنگی میسارد که 78 دقیقه‌اش در شب و در یک اتوبوس میگذرد. خسرو شکیبایی نقش تجربه نکرده ای را به کارنامه اش اظافه کرده. پور احمد در این باره میگوید: شکیبایی با بازی خود، چیز دیگری از یک راننده را آفرید. ودیگر اینکه اختلاف فروتن و پوراحمد باعث شده که پور احمد بگوید:فروتن نشان داد رفاقت و برادری بین ما برای او ذره ای عمق نداشته.

 

 

 

- پاداش سکوت

کارگردان: مازیار میری

بازیگران: پرویز پرستویی، آتیلا پسیانی، فرهاد اصلانی

"خیلی ها بخاطر ما شهید شدند تا ما زندگی کنیم. بغیر از اسم تابلوی کوچه تان چند تا دیگه اسم بخاطر دارید؟. یحیی یکی از آن اسم هاست."

 

 

 

- پارک‌ وی

نویسنده و کارگردان: فریدون جیرانی

بازیگران: نیما شاهرخی ، رعنا آزادی‌ور

"پارک وی تهران برای کامیار فقط یک بزرگراه نیست، بلکه پلی است کهفکر می کند با حرکت خلاف جهت روی آن به قصه عشق میرسد."

 

وقتی سال گذشته در جشنواره فجر فریدون جیرانی و گروه سازنده ستاره‌ها در برابر خبرنگاران قرار گرفتند، هیچ کس فکرش را نمیکرد که سال بعد هم در جشنواره از جیرانی و گروه دیگری در باره فیلم دیگری خواهند پرسید.

 

 

 

- رییس

نویسنده و کارگردان و تهیه کننده: مسعود کیمیایی

بازیگران: فرامرز قریبیان، لعیا زنگنه، امین تارخ، پولاد کیمیایی، مهناز افشار و با حضور خسرو شکیبایی

"سیامک جوانی که تا زباله شدن رفته است، لیست 25 جوان در جیب اوست که باید به آنها مواد مخدر برساند. رضا، پدر سیامک که بعد از چند سال دوری از وطن به ایران می‌آید، درصورتی که هنوز او یک فراری است."

 

حکم برای کیمیایی یک تیر با چند نشان بود. فیلمی که برای کیمیایی این سالها مثل آب زمزم بود. مجموعه  شرایط مساعد فیلم قبلی کیمیایی موجب شد که کیمیایی با اعتماد بنفس بیشتری به ساخت این فیلم اقدام کند. فیلم اخیر متکی به روایت سرراست و کلاسیک نیست، بلکه باشیوه ای مدرن و غیر خطی داستان فیلم درهم تنیده شده. و دیگر اینکه اختلاف سعید راد با کیمیایی بر سر فیلمنامه و انتخاب چندی از بازیگران باعث شد که امین تارخ بجای او بازی کند. و نکته دیگر اینکه مرگ سعید امیدی که قرار بود در این فیلم بازی کند وبخاطر بازی در فیلم گوش خود را به عمل جراحی زیبایی سپرد و منجر به مرگ این جوان شد. و نکته آخر اینکه فرامرز قریبیان که به دلایل مسائلی سالها با کیمیایی مراوده نداشت با وساطت دوستان مشترک این دو به فیلم رییس پیوست.

 

 

- سنتوری

نویسنده و کارگردان: داریوش مهرجویی

بازیگران: بهرام رادان، گلشیفته فراهانی،  مسعود رایگان

"علی، نوازنده چیره دست سنتور و خواننده محبوب جوان ها، ناگهان در اوج شهرت و موفقیت، به بیراهه میرود."

 

وقتی داریوش مهرجویی برای ساختن این فیلم این همه بازیگر را تست میکند و سرانجام به بهرام رادان میرسد، وقتی از خواننده هایی مثل محسن چاوشی دعوت به همکاری میکند، وقتی سراغ موضوعی میرود که تاحالا بصورت مستقیم بروی آن کار نکرده بوده و برای باورپذیر تر کردن قصه اش به نمونه های واقعی نزدیک میشو به این نتیجه میرسیم که: 66 سالگی استادی مثل او، زمان دیری برای تجربه گرایی نیست.

 

 

 

ارادتمند:

MAX PAYNE

 

 

 

پ.ن:

لفت تستیکل اند کپی رایت:

باید قبول کرد که رعایت کپی رایت مثل یک وظیفه شرعی امریست واجب.

بنده شخصا از کپی رایت خوشم میاد چون حداقل بصورت معنوی از یک اثر هنری یا هرچیز شخصی دیگه محافظت میکنه.

ایران جزو معدود کشورهایی است که سعی در انتشار و فرهنگ سازی کپی رایت دارد و فعلا در اول راه است ... ولی مطلبی راکه ما فراموش کرده ایم این است که فرهنگ سازی کپی رایت را نمیتوان با آگهی بازرگانی یا تحدید یا توصیه های سالک معابانه یا با تزریق به مردم اعمال کرد.

 

فرهنگ سازی کپی رایت فقط با یک چیز بصورت مستمر و دائمی محقق میشود و آن خود محصول یا خود کپی رایت است ... در جهان امروز مثالهای زیادی را میتوان ذکر کرد مثل بسته نرم افزاری آفیس که اگر شخصی بخواهد فقط دو یا سه محصولش را بخرد مجبور است تقریبا بهایی معادل کل بسته آفیس پرداخت کند که این امری غیرمعقولی است چرا چون در هنگام خرید بسته کامل آفیس به شما امکانات و خدماتی ارائه میشود که با خرید تکی امکان پذیر نیست و مسئله محم تر قیمت تمام شده محصول است که به این روش مقرون بصرفه تر است ... یا هنگامی که یک نرم افزار را بصورت تریال یا آزمایشی مصرف میکنید شما میزان و شمه ای از یک نرم افزار را بصورت رایگان تهیه میکنید و بعد از استفاده مکرر و دلبستن به نرم افزار شما حتما محصول رجیستر شده را خریداری میکنید ... در مورد کپی رایت های مطبوعاتی و انتشاراتی معمولا رسم بر این است که اگر شخصی مایل به استفاده از یک مطلب منتشر شده ای (که تحت حمایت قانون کپی رایت) بود میتواند  گزیده ای کوتاه از این مطلب را بدون کم و کاست و البته با ذکر دقیق منبع منتشر کند(تاکید میکنم قسمت کوتاهی از مطلب با قید آدرس دقیق منبع) ... خوب این یک بعد از قضیه بود ولی در عین حال میتوان هیچ گونه اجازه ای در مورد انتشار یک مطلبی بغیر خود ناشر صادر کرد که این هم یک امریست قانونی.

 

انتقاد من به این برمیگردد که این نوع سیاست کپی رایتی که مجله فیلم برای خود اتخاذ کرده بیشتر برمیگردد به کتابها و انتشارات ادبی و یا مطالب علمی تحقیقاتی که تحقیقا و عقلا باید صرفا در اختیار خود ناشر باشد ... اگر بیشتر به مجله های هم رده ماهنامه فیلم نگاه کنیم با تعجب میبینیم که تقریبا هیچ یک از آنها به این صراحت حق انتشار خود را محدود نکرده اند یا اگر محدود کرده اند بیشتر اشاره شان به عکس های داخل مجله است چون واقعا با زحمت زیادی تهیه شده است ... البته شکی نیست که ماهنامه سینمایی فیلم بهترین و پر مطلب ترین و آموزنده ترین در عین حال صحیح و دقیق ترین مجله در بین رقبای خود است که قبلا به آن اشاره کردم ... اگر ماهنامه محترم فیلم هم مثل دیگر مجله ها اجازه نشر مطالب خود را هرچند مختصر به دیگران میداد مطمئنا در قشر متمدن امروزی حتما نامی از ناشر آن بصور ذکر عبارت کپی رایت بچشم میخورد که این خود میتواند حکم تبلیغ و تشویقی برای خرید مجله به دیگران نیز باشد.

 

(لازم بذکر است که خرید ماهنامه سینمایی فیلم بغیر از طریق اشتراک منوط میشود به اینکه در اول ماه بصورت آن‌تایم به دکه روزنامه فروشی مراجعه گردد  که با داشتن اندکی شانس میتوان شماره این ماه را تهیه کرد البته اگه گوشه های مجله تا نخورده باشه یا پاره نشده باشه که معمولا همینطوره ... بخاطر همین اکثر دوست داران مجله فیلم این نشریه را بصورت اشتراک دریافت میکنند و برای آنها هر شماره از این مجله حکم یک قطعه با ارزش از یک کلکسیون را دارد ... اونایی که احلش باشند میدونند من چی میگم ... با اشاره به این مطلب میشود گفت که ۷۰ درصد از دوست دارهای واقعی این ماهنامه مشترکان آن میباشند هرچند که لذت خرید ماهنامه فیلم از دکه روزنامه فروشی چندین برابر نوع اشتراکی آن است ولی بخاطر مسائلی که عرض شد معمولا این ماهنامه بصورت اشتراک به دست مخاطبان خود میرسد)

 

توقع من به عنوان یک مشترک این است که چون دوام و انتشار یک مجله تحقیقا و با یک ربط مستقیم برمیگردد به بهایی که خریدار برای آن مجله پرداخت میکند ... پس حق یک خریدار (بهتر است بگوییم یک عاشق) بیشتر است از چندین ورق کاهی  همان مجله بدون اندکی از مطالب منتشر شده داخل آن.

 

خوب مارو همه میدونند

بدمون رو رفقا

خیط کاشتیم؟ ... باکی نیست! آدمیزاد کوته غلطه

مشق میکنند

مشقاشو نشون رفقاش میده

تا اونایی که اوسا ترند دور غلط اش خیط قرمز بکشند

آدم برفی - داوود میرباقری

 


 

به یاد یک دوست:

 

چند تا چشمه خشک بشه؟

چند تا پری جادو کنه؟

پلک من، برفای چند زمستونو پارو کنه؟

چند نفر تو خواب من آسه بیاند خسته برند؟، تا غروب خاطره عشق تو رو جارو کنه.

بیا این خط و نشون، این چشام اینم کمون، اگه دوسم نداری قدر عشقم رو بدون.

 

یروز سرد پاییزی که باز از غصه لبریزی، میای با کوله بار غم چه اشکا که نمیریزی.

برام با گریه میخونی پشیمونی پشیمونی، دلم می ریزه از حرفات تو چشمات میشه زندونی.

شاید جاروی پلک تو با اشکات شونه شه بازم، به پیچه عطر احساست دلم دیونه شه بازم.

دیگه طاقت نمیاره دل کوچیک داغونم، اگه برگردی از قهرت تورو می بخشه میدونم.

نظرات 22 + ارسال نظر
تاریخ سینما جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ب.ظ http://reviews.persianblog.com

سلام. چطوری کم پیدایی.
در باره جشنواره امسال که به نظر من فاجعه بود. حالمون تا همین امروز گرفته.
بنظرم علی سنتوری و اخراجی ها جا برای حرف زدن دارن . البته اگه نخوام بگیم که اخراجی ها مخلوطی از مارمولک و لیلی با من است، هست !
از فیلم معیریان هم من به شخصه بدم نیومد. ادای دینی بود ببرای خودش. بنظرم کارگردانی و مخصوصا تدوین خوبی داشت که هر جفتشم کار خودش بود. ضمن اینکه آرش معیریان یکی از تحصیل کرده های سینماست و به جرات میتونم بهت بگم که از لحاظ دانش سینمایی از اولین ها سینمای ماست. نگاه به ساخت فیلمهای آب و دوغ خیاریش نکن. با خودش که صحبت کنی میبینی چه آدم با سوادیه.
این اخراجی ها هم یه حارگیری داشت اونم اینکه ((کپی صفر))ش رو داده بوند جشنواره. واسه همین هنوز اتالوناژ نشوده. خودت دیگه حدس بزن چه بر سر بعضی از نامه های فیلم اومده . مخصوصا صحنه های خارجی جبهه.
امیدوارم تو این چند روز باقی مونده یه چند تا فیلم خوب گیرمون بیاد.
----------------
راستی جسارتا من حق رو به مجله فیلم میدم. کپی رایت تو همه جا رعایت میشه. حالا بگذر از ایران ما !!!
میدونی بروبچه های مجله فیلم و یا کلا هر مجله سینمایی دیگه کلی دم جشواره به تکاپو می افتند که از گوشه و کنار و حواشی فیلم ها مطلب گیرشون بیاد که مطالبشون نسبت به بقیه مجله ها نو باشه که این هم باعث فروش بالاشون میشه.
شب عید مجله ها هم همین جشنوارست که میتونن تیراژشون رو بالا ببرن. پس ناراحت نشو اگه این طوری تو مجله نوشته. همشون یه جمعی عاشق سینمام با حقوق های بخور نمیر. یه جشنواره و ۲ -۳ تا شماره بعدش رو دارن.
بنظرم تشویق کردن دوستان به اینکه بروند مجله رو بخرند بهتر از اینکه مطالب رو از مجله نقل کنی.
امیدوارم دلگیر نشده باشی. این فقط یه نظر شخصی بود.

پاستیلی جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:38 ب.ظ

سهلاااااااااااااااااااااااااااااااام داداشی گل کمی تا قسمتی چاییده!

هه خوبی حالا؟نذاری بدتر بشه.لفطا یه سر به دکتر بزن
اهه یادم اومد دومادتون دکتره دیگه؟نه؟دکتر چی هست نگفتی اما دیدی یادمه.........یه ویزیت بکنه سه سوته حله دیگه

اهم!بهله بنده کارشناس بیماری یابی هستم!
خوب خوبممم بدک نیستم یهنی

نرفتم جای البته یکشنبه قطعی میگم بهت که میرم یا نه
فهلا نمیرم
ووووووووی دلم تنگ بود برات

آپ جالبی کردی.اتوبوس شب و اخراجی ها فهلا از نظر تماشاگرها بهترین شدن

نظر اونا رو بیشتر اهمیت میدم من!!خوب زیادی روشنفکرانه و از این چرت و پرتا رو نمیپسنده مخاطب عام.یکی مثه من باید بدونه چی خواهد دید!هان؟چی میگم؟

بیخی

اگه مردم قاتلمو الان بهت معرفی میکنم
کو-آموکسی کلاو

حال نمودی؟مزخرفترین نوع آنتی بیوتیک
دارم میخورم.و شدیدا رو اعصاب تاثیر داره.دکتره هم گیر داده همینو بخورم

دعا کن زوووود خوب شم.منم دعا میکن تو زووووووووود خوب شی
اوکی روووووووووووز خوش


پ.ن:خوش اومدی.دلم تنگ بید

MAX PAYNE شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ق.ظ

محمد(تاریخ سینما):
سلام ممنونم ... کم سعادتیم ... لطف دارید
ممنون راجع به جشنواره واسم نوشتید ... تشکر
منم امیدوارم که چند تا فیلم خوب ببینید امسال

ممنون راجع به مطلبت راجع به کپی رایت
ناراحت نشدم ... خیلی ممنون که نظرت رو گفتی
تقریبا موافقم باهات

ممنون سر زدید:



ترنجبین بانو:
سلام خواهری
رفتم پیشش
آمپول دگزامتازون و قرص ترفنادین(مثل آنتی هیستامین و لی بدون عوارض خواب آلودگی)

کامل نگفتی میخوای چیکار کنی یا کجا بری ... دلواپسم

خدا نکنه بمیری ... گاز بگیر زبونو

دعا کن ... من هم دعل میکنم ... مرسی

ممنون سرزدی خواهری دلم تنگیده بود

وحید شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:31 ق.ظ http://sinse7en.blogfa.com

بشاش به این کپی رایت بره بابا . اینا محدودیتهایی که سیستم برای حذف اندیشه و نظام مند کردن انسان در سر دارند . این جمله معروف رو نشنیدی که مولف مرده است .

شراره مامان بردیا شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:51 ق.ظ

یکی به منم بگه اینا چی میگن
کی کجا میخواد بره
من و فضولی؟
استغفرالله
نــــــــــــــــــــــــــــه
ابــــــــــــــــــــــــــــــــــداااااااا
شرور خانوم و فضولی؟
اوا....اوا
به هرحال ماها که نی نی کوچکولو داریم اصلا وقت نداریم به مسائل اینچنینی و حاشیه اش توجه کنیم.
منظورم جشنواره فجره.
ولی بیشتر با فیلمهای زبان اصلی حال میکنم
مثلا کنترل فکتور یا.......... یااااا...................چییییییییییییز.....
:((
یادم رفت
بابا مگه یادتون رفته
آی کیو در حد هویج.ج.ج.ج.ج.ج.ج.ج.ج
نیکی رو بوس نکنی ها بچه سرما میخوره
دانی.
دانم
دانیم
:))
گاوصندوق.....
اینگوری
الان روی ارتفاعات آراراته
گفت براش دعا کنم تا بیاد
گفت اگه خبری نشد ازش یعنی مرده
:((
نوشته بود دیگه دوستم نداری؟
چرا نیستی
اگه دوستم نداشته باشی منم جوجو میشم میرم تو باغچه جیک جیک میکنم تا پیشی بیاد منو بخوره
یحتمل منظورش از پیشی تیتاپ بوده
:))
گفت اردوی هیمالیا هم رفته
اردوی آموزشی توی همین ایران
چهارشنبه داشت میرفت راه آهن که بره
گفت آرزوم برآورده شد با چهارتا تیتاپ هم کوپه شدم
:)) :))
گفت برگرده با من و سه تا از بچه های دیگه قرار مدار میذاره
یا این میاد اینجا
یا ما یه جا بریم ببینیمش
یحتمل میاد اینجا
تعالیم گوسفندیه بود؟ خوب؟
میگفت کتابی برای تعالیم پیشی ها نداریم؟
:))

پاستیلی شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:03 ب.ظ

سللام
خوبی داداشی؟نمیرم که فهلا
تو نگران نشو.خواهش

اصن مهم نیست اگه هم برم ۴ روز فوووقش

تو ۱۳ روز صبر نمودی دیگه ۴ روز مطلبی نیست
اصلاااااااااااااااااا نگران نشو
اوکی؟

خوبم.باید با یکی از دوستام صحبت کنم از حالا نگرانم که مثه همیشه نتونم منظورمو بهش بفهمونم بعد اون فکرای بد بکنه.خدااااااااااااااااااااا
نمیدونی چه قدر بده فک کنی ...نچ آخررررررررررر نشد بهش بفهمونم

نیدونم اینم استعداد ذاتی ماست!ههه

خوبی ؟آره آنتی هیستامین تو فامیل ما مثه آبننبات شده.
خیلیا آلرژیک هستن!

من که خوشحالم..........با کو آموکسی کلاو عشق!!!!!!!!!! میکنم

وووووووووووووی تموم شو جون من!

ههه

خوب رووووووووووووووز خوش
دوووووووووووووتااااااااااااااااااااااااااااااااا

نهال شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:53 ب.ظ

سلام
خوبی ؟؟
میبینم که همشو از مجله ی فیلم کپی کردی....چقدر خوبه که هنوز کسی هست که بدونه کپی رایت چیه و بهش اهمیت بده ..... من همیشه واسه جشنواره مجله ی فیلم میخرم ....اینقده که خوندمش حفظ شدم ..... از چند ماه پیش منتظر سنتوری بودم .....یادداشت سنتوری خیلی خوب بود...... شنیدم ۴۶ جای فیلم سانسور شده ..... دلم سوخت......داداچیم از اول جشنواره بهم قول داده برام بلیط بگیره و منو ببره اما تا حالا که پیچونده!......آخرین باری که بلیط گیرم اومد دوسال پیش بود رفتم فیلم مارمولکو تو جشنواره دیدم خیلی خوب بود .....اما امسال هم انگاری مثل سال قبله .......ببین من چه دوست خوبی هستم که تشویقت کردم.....:دی

شراره مامان بردیا شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:33 ب.ظ

وااااااااااای دوباره یاد تکنوپلی افتادم
حکمنت میرم سراغش

پاستیلی یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:50 ق.ظ

سللام خوبی داداشی؟
کجایی جواب نمیدی

من خوبم.نمیرم سفر
دیدی بهت گفتم
نگران نباش اوکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوبی تو؟تو بیشتر منو نگران میکنیا

کجایی؟نمیگی از خودت
وقتی هیچی نمیگی خوب ذهنم میره طرف شونصد جور فکر

دلم تنگیده.تهنا تو خونه ام

اما باید برم کیک شکلاتی بپزم....بفرما
نوش جون

نیکا خوبه؟داداشش چطور؟

اوکی...................فیلمای اسکاری رو دیدی؟منکه هیچی!

نیدونم منابع سی دی فروش محلمون کجان؟؟؟؟
بهرحال منتظرم یه چیز بگی
اوکی؟

دووووووووووووووووووووووووووووووووووتاااااااااااااااااااااااااااا

MAX PAYNE یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:11 ب.ظ

وحید:
اینقدر جیش کردم که حالا دیگه دارم خون ادرار میکنم ... وقتی واسه یچیزی جون میکنی و بهش نمیرسی وقتی تو یه زمان دیگه بهش میرسی دیگه برات لذت نداره ...
دهانت را میبوسند مبادا گفته باشی دوستت دارم
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ممنون سرزدی

...................................

شراره جون:
منم نمیدونستم کجا ولی ظاهرا نمیره
حرف رفتن منو دیونه میکنه حالا هرکی میخواد باشه دوستم یا دشمنم
چطوریایی؟
سلام بهش برسون
کسی که ارتفاع میگیره وقتی سطح ارتفاعش بیش از حد شد دیگه کسی نمیتونه شکارش کنه ... خودش هم شکاره هم شکارچی ... اون تو مرحله ایه که خودش باید یه پیشی شکار کنه نه پیشی اونو ... جوجو بیا منو بوخور :) ... بیچاره پیشیه :) ... سلام بهش برسون

رازی نیستم به زحمت بیوفتی ... تو این تهرون درندشت واسه هرقدمت باید برنامه ریزی کنی ... لطف بکنی و بیخیال شی من بیشتر خوشحال میشم ... ببین نقشه خونیم چجوریه؟ خوب شده؟
از تهران پارس که خواستی بیای تجریش از تو اون بزرگراهه میای از جلو شهرک امید رد میشی بعد میای میدون نوبنیاد بعد میای تو پاسداران بعد دمه ساختمون کوه نور می چپی میای لواسانی بعد میرسی میدون قدس چراغ قرمزش 160 ثانیست ...
خوب بود؟
نه ممنون باعث زحمته ... بینهایت ممنون
منم با فیلم زیر نویس فرسی حال میکنم چون ماکه زبونمون بپای شما نمیرسه فقط چارکلمه آی لاو یو هاشو میفهمم با هی دیزایر تو رونج(بر وزن برنج همون انتقام خودمون) :)
دوست دارمااا

...................................

ترنجبین بانو:
چگونه ای خواهری؟
تهنا چرا؟ ... کیک شکلاتی؟ ... مثل همیشه خوب میشه
مرسی نیکا خوبه با ماژیک کامی منو نقاشی کرده الان عصبانیم ازش پسورد کامی رو عوض کردم یکم اشکش دربیاد تا آدم بشه
نیک یار هم خوبه ... ممه خواب ممه خواب
نونایم لایدی هم خوبه مرسی
ماهم در حسرت جشنواره ایم فلا
دوتا فیلم خوب تو کلوپ اومده
اولیش هماسه ساز ... کارگردانش رابرت ردفورد عزیزم و بازیگراش ویل اسمیت (همون سیاهه) و اگه گفتی کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مت دامون b: فیلم خیلی قشنگی بود ببین و اونیکی فیلمه افسانه 1900 پریشب از تی وی پخش کرد آخرای شب ولی فیلمش بزودی میاد تو کلوپ پسترش که اومده بود ... داستان یه مردیه که توکشتی بدنیا میاد و تا آخر عمرش پاشو رو خشکی نمیزاره ... اینم فیلم ... ناشکری نکن فیلم خودش میاد ... فیلم هم مثل بقیه آثار هنری تا با مخاطبش ارتباط برقرار نکنه خودشو نشون نمیده فیلم رو اگه خواستی خودش میاد دمه خونه
خواهرمی
دادشتیم
منبیشترمنبیشترمنبیشتر

.......................................

نهال خوب:
سلام خوبی؟
بلیط جشنواره لامصب پارتی میخواد ... به این مفتیا نمیشه گرفت
کاشکی منم یه دادش اینجوری داشتم ... سلام بهش برسون
منم منتظرم ببینم سنتوری چی از آب دراومده
عاشق مهرجوییم
ممنون اومدی و نوشتی
بله اگه تو تشویق نکرده بودی حس و حال نوشتن واسه جشنواره رو نداشتم بعدش دلم از این جمله مجله خون بود دیگه سرباز کرد و نوشتم
ممنونم

پاستیلی یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:16 ب.ظ

سللام....آره کیکه خوب شد
فرستادم برا کسی

خوبی داداشی؟اهه این فیلم اولیه رو یادم میمونه
اگه دیدم میگم بهت.ممنون

خوبم.............خستم بسکه از صبح کاروبار داشتم.اینم از خوبیای این روز!!

اما کارا مثبت بودن شکر خدا.تو چیکارا میکنی؟نونیم لیدی
امتحاناشو خوب داده؟یا تو براش حوا مواس نذاشتی؟
هان؟خوب آخه دوستم گفت بعد نازمدی نمره هاش افت داشته!!گفتم میخواستی شوور خوشتیپ نکنی!

حالا خودت خوبی؟من فهلا سرم به کار خودمه.تا ببینم اتوبوسای متعدد!چه برنامه ای دارن

ووووووووای خوشم اومد از نیکا!
مامانی یه قصه گفت بگم برات بخندی

من بچه ۴ ساله بودم مداد برداشتم دراور سفید تو اتاقمو نقاشی کردم مفصل!!!!
مامانی میاد دعوام کنه میگه دختر بد کی این کارا رو کرده؟
منم شروع کردم به تنبیه مدادا
گفتم خودشون کردن.الان میزنمشون دیگه اینکارو نکنن!

خوشت اومد؟حالا نیکا یحتمل به من رفته باشه.کجای کامی رو نقاشی کشیده؟کیس؟
دستش طلا!!اهه شریک بچه هام من.البت با سیستم تربیتی تو مخالفتی ندارما

بهرحال ور زیاد زدیم!
شب خوش

دووووووووووووووووووتااااااااااااااااااااااااااااااااا

شراره مامان بردیا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:17 ق.ظ

سلام گل گلاب
چطوریایی؟
خوب مثل همیشه
ایشالا
هاهاهاهاهاهاها
:))
نقاشی کامی داداشی توسط خواهرزاده ای سهمگین؟
:؛))
تا باشه از این چیزا باشه
دایی ها جونشون در میره برای خواهرزاده هاشون
عین شاهین برای بردیا
تا بردیا نصفه شبی یه نقی بزنه شاهین عین سغول چراغ جادو بالا سرش حاضره و سیم ثانیه شیر درست میکنه براش
پسرم دیگه یه پا دانشمند زمان شده
چشم بسته شیر درست میکنه قشنگ ۱۵۰ میلی. نه یذره بالا نه یذره پایین با سیستم تمام استریلیزه با آب جوشیده و این صحبتا.
خوش بحال زنش
آره داداشی
نقشه خونیت بیسته والله
از ما که بهتره اقلا
ای..............................
دانی
<چشمک.ک.ک.کک.ک.ک.ک.کک.ک>

الهام دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:54 ق.ظ

سلام داداشی گلم
خوبی چه خبر خوش می گذره ما رو نمی بینی
ما هم بد نیستیم
آقا اگه شما جزوه های ما رو این روزا لاشو باز کرده باشی ما هم این کارو کردیم
اصلا حال و حوصله درسا مو ندارم
این ترم که از همیشه کمتر خواندم معدلم هفده و نیم شده ولی خوب کنکور کوفتی فرق داره
.....................................................................
نی نی کو چولو چطوره
وای که من عاشق اون صداهای نامفهومم که از ته گلو در میاره
خیلی از طرف من ببوسش
راستی نو نیم لیدی چطوره امتحاناشو خوب داده یا نه
گفته باشم ها اگه خراب کنه همه اش تقصیر تو
حالا درسته خواهرتم ولی آخه دم امتحانا...
......................................................................
حالت چطوره سرما خوردگیت بهتر شده یا نه
مراقب باش زود زود خوب شی
......................................................................
مراقب خودت خیلی خیلی باش
هوارتا و شایدم بیشتر
بای

شراره مامان بردیا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:07 ب.ظ

هلو الهامی
بابااااااااااااااااااا معدل
بابااااااااااااااااا درسخون
باباااااااااااااااااااااا کنکور
باباااااااااااااااااااااااااااااااااا...........
یادم باشه بردیا رو بفرستم پیشت دروس تخصصی رو خصوصی باهاش کار کنی
بیست بشه هااااااااااااااااااااااااا
دیدم خواهر وسطیه درس مرس نمیخونه مشق پشق هم که پشم
آآآآآآآآآآآآآآآآآرررررررررررررههههههه؟
اینطوریاس؟
واقعا که
میخوای تحریمت کنیم دیگه دوستت نداشته باشیم؟
از زن داداش نونیم لیدی یاد بگیر
ببیییییییییییییییییییییییین
همه درساش خوب شده
:))
طبق معمول جفنگیات و خزعبلات گفتم. نــــــــــــــــه؟؟؟؟؟؟
همینی که هست
از شکارچی شکارنما خبری نشده
نکنه گیر کرده لای بهمن ممهن
بابا آخه آرارات اونم این وخت سال؟
پیشی منو بهمن برده؟؟؟؟؟؟؟؟:((
نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!!
هی داداشی چایمونت در چه حال و خبره؟
اینبار آقا مصی ویدئو کلوپ رو ماچش کن
یه ماچ آبدارش کن

شراره مامان بردیا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:10 ب.ظ

هلو الهامی
بابااااااااااااااااااا معدل
بابااااااااااااااااا درسخون
باباااااااااااااااااااااا کنکور
باباااااااااااااااااااااااااااااااااا...........
یادم باشه بردیا رو بفرستم پیشت دروس تخصصی رو خصوصی باهاش کار کنی
بیست بشه هااااااااااااااااااااااااا
دیدم خواهر وسطیه درس مرس نمیخونه مشق پشق هم که پشم
آآآآآآآآآآآآآآآآآرررررررررررررههههههه؟
اینطوریاس؟
واقعا که
میخوای تحریمت کنیم دیگه دوستت نداشته باشیم؟
از زن داداش نونیم لیدی یاد بگیر
ببیییییییییییییییییییییییین
همه درساش خوب شده
:))
طبق معمول جفنگیات و خزعبلات گفتم. نــــــــــــــــه؟؟؟؟؟؟
همینی که هست
از شکارچی شکارنما خبری نشده
نکنه گیر کرده لای بهمن ممهن
بابا آخه آرارات اونم این وخت سال؟
پیشی منو بهمن برده؟؟؟؟؟؟؟؟:((
نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!!
هی داداشی چایمونت در چه حال و خبره؟
اینبار آقا مصی ویدئو کلوپ رو ماچش کن
یه ماچ آبدارش کن

نهال دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:16 ب.ظ

سلام
دیشب داداچیم گفت که سینما استقلال اکران فوق العاده ی سنتوری رو گذاشته بلیطشم خیلی توپ میریم از بلیط فروشی میخریم چون خلوته و اینا......من با خودم گفتم آخه سنتوری و بلیط فروشی؟؟ ما بعدشم گفتم که داداچیم میدونه چه خبره دیگه خلاصه ما هم خر شدیمو ساعت ۱۱ راه افتادیم که نیم ساعت قبل از اکران اونجا باشیم ..... رفتیم اونجا چشمت روز بد نبینه تا ته کوچه صف بسته بودن .....فکر کنم همه فکر میکردن که بلیط فروشی هست ...... منم اینقده اعصابم به هم ریخت که نگو......تا ساعت ۱۲/۳۰وایسادیمو بعدش برگشتیم .....ا خیلی ناراحت بودم یه سالم ما دلمون خوش بود به حرف این داداچی بامراممون گوش کردیم.... .مرسی شهرامی که خوندی باید به یکی میگفتم
مرسی چاک داف

شهرام دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام داداش ..

من خیلی دلم میخواد سنتوری رو ببینم و البته اخراجی ها و اتوبوس شب رو ....خون بازی رو هم ...

این تیکه اخر از ادم برفی رو هم خوب اومدی ...خوشم اومد ...

شاد باشی داداش و پر امید ..

الهام سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:06 ق.ظ


سلام داداشی گلم
آخ قربونت برم خواهری قشنگم
بخورم اون بردیا رو که از حالا به فکر آموزشش هستی
آخ مادر نگران و دلسوز
.....................................................................

خواهری اگه تو هم تو بارون ۴ شنبه از ۹ صبح تا ۸:۳۰ شب توی ساعی بودی و فقط به بهانه نهار ۲ ساعتی رو می رفتی قبیله و بر می گشتی او ضاع درس خوندنت دست کمی از من نداشت تازه من خیلی خوبم که حداقل سر کلاسام میرم
آقا که کلا کارای شرکتش رو کنسل کرده
دیروز امتحان نظام مهندسی داشت. خیلی زود برگشت .بچه ام حوصله نداشته سر جلسه بشینه .
حالا حق با من هست یا نه
.....................................................................

بد تر از تو مامان اینقدر ناراحته
میگه می ترسم کنکورتو بذاری سر این .
چه کار کنم
خوب درسم نمی یاد
قراره سال دیگه با هم کنکور بدیم .
چه شود اون کنکور
.....................................................................
همه تون رو هوارهوار هوارتا دوست دارم
مراقب خودتون باشید
بای

پاستیلی سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:03 ب.ظ

سلاااااااااااااااااام کجایی داداشی؟آپ نمیکنی؟

خوبم تو خوبی؟خبری نیست ازت
بابا نقشه خون................بابا دایی مثبت کجا رفتی؟بابا شوور خوشتیپ؟دادااشی مرهبون

کجایی؟

دیدی خسرو شکیبایی دیپلم افتخار!گرفت جایزه رو بهرام رادان؟
عجیب بودا

من اتوبوس شب رو میخوام...........شدید
آهان با مینای شهر خاموش! یا همچین چیزی

بهرحال یه چیزی بگو دیگه
رووووووووز خوش

دووووووووووووووووووووووووووتااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پاستیلی چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:30 ب.ظ

سللام
کجایی؟خوبی داداشی؟

خوبم.صد بار اومدم بگم این ساعته متحرک خیلی بامزست یادم رفته.حالا بگم بار اول ترسیدم هی میزدم صفحه بره پایین اینم میوفتاد!
بعد که فهمیدم کلی خندیدم

بهرحال.....خوبی؟کاش نهال بتونه باز مجبورت کنه اپ کنی

کجایی؟

دووووووووووووووووووووتاااااااااااااااااااااااااااااااااا

پاستیلی چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:04 ب.ظ

باز من
سلام

تو دیروز یه چیز گفتی من دقت نکردم
حالا ببین

گفتی فیلم خودش میاد..............گیر نده

حالا یه فیلم خوب دیدم.ترمینال
تام هنکس
دوسش دارم

خیلی خوشم اومد.البته اصلش از رو زندگی یه ایرانی در فرودگاه پاریسه
اما اینم خوب بید

حال کردم.............

از این به بعد دقیق تر حرفاتو گوش میدم...ممنون

شب خوش
دوووووووووووتااااااااااااااااااااااااااااا

پ.ن:کجایی؟

پاستیلی چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:07 ب.ظ

راستیییییییییییییییییی

تولد داداشم نزدیکه

دوستاننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن

کادو فراموش نشه

بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد