MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

سکانس برتر - غمناک‌ترین اسلوموشن تاریخ

  

 

تیتراژ:

کیست مرا یاری کند؟.

 

سکانس برتر:

چگونه من آب روان بنوشم ، صدای العطش رسد بگوشم.

 

دیزالو همراه با والس:

آب میگفت از لب خود آب بده

موج میگفت با تب خود تاب بده

مشک میگفت بتاز ، به ارباب آب بده.

 

صدای ذهنی:

با افتخار ، سردار او شدم من

سقای کاروان او شدم من

یارب مکن خجل مرا در این ره

دستان و چشمانم فدای این شه

 

اسلوموشن:

به روی اسب قیام ، به روی خاک سجود ، این نماز ره عشق است ز آداب تهی.

 

صدای ذهنی:

عباسم و فرزند شیر خدا

دستم به راه حق ، چو گشته جدا

زین ره ندارم غم ، که راه خداست

به راه حق ، جانم همیشه فداست

 

ای مشک مریز آب رویم را.

 

سکانس آخر(آره آخر):

عمر سعد به لشگریانش گفت:

شهادت دهید که اولین تیر را من پرتاب کردم.

ای لشگریان خدا برخیزید ، وعده ما بهشت ، حمله کنید.

حضرت زینب فرمود: وای برتو ...

عمر سعد: از شرم گریه میکرد و صورت خود را برگرداند.

 

سکانس اول: [مکان خارجی - گودال قطلگاه – سکوت – زمان امروز ظهر]

الشمرو جالسو الا صدر حسین

امام حسین فرمود: عجب جایی زانو زده‌ای ای شمر!!! ، اینجا بوسه‌گاه پیامبر خداست.

 

تیتراژ:

کیست مرا یاری کند؟.

 

http://maxpaynethefall.persiangig.com/image/blog_AbbasSlomotion/abbas1024768.jpg

http://maxpaynethefall.persiangig.com/image/blog_AbbasSlomotion/abbas1024768red.jpg

 

 

ارادتمند:

MAX PAYNE

نظرات 40 + ارسال نظر
شهرام سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:27 ب.ظ http://werwer.blogsky.com

سلام داداش ...

چند تا سکانس دیگه رو هم کاش اضافه میکردی ....

تیر در گلوی علی اصغر ...

عباس با دستان بریده مشک بر دندان ...

یا حسین ....

کربلا سراسر غم بود و حماسه ..

سلام داداش

چشم روچشم

شهرام سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:18 ب.ظ

چی میخوای از خدا داداش ؟؟

یه چیزی بخواه از خدا ....این سکانس برترین سکانس شناخته شده ....میدونم که سیمرغ بلورین نمیخوای ...امشب یه حاجتی بخواه از خدا ....میدونم مستجاب میشه ...

شب شام غریبانه امشب ....دنبال چی میگردن این جماعت ؟؟؟

ژان وال ژان نیستم ولی واسه خودم هیچی بخدا

نمیدونم چرا به دلم انداختی که مستجاب میشه حتما ... باشه خواستم ... همون دونفر که میدونی.
کامنت رو پیدا کردم ... خوندم ... دلم ریش ریش شد ... ولی عجب روحیه ای داره ولله.

با این پسره هم کل کل نکن داداشی ... من میشناسمشون کاملا ... باور کن که اون به اعتقاد غلطش پایبند تره نسبت به اعتقاد صحصیح من و تو ... من کاملا میشناسمشون ... البت نظر هرکی محترمه ... ومن هم با اینکه به کارشون اصلا اعتقادی ندارم ولی میدونم که اونها هم تو اون حالات خودشون به یه نتایجی میرسند و رسیدند حالا هرچی ... پس نظرشون برای خودشون محترمه ولی دلیل نمیشه که به تو بی احترامی کنه ... خوب کاری کردی سنگین جوابش رو دادی ... من حدس میزنم عکس الاعمل این شخص بیشتر بخاطر یک عکس باشه نه چند عکس ... همون عکسی که بصورت سگ دارند وارد حرم میشند و اون عکس بچه... من اعتقاداتشون رو میشناسم ولی مشکل اینجاست که با همین روش و منششون به یه حالات و نتایجی هرچند غلط رسیدن برای همین بخاطر اینکه همگی منتسب میشیم به عزادارهای امام حسین پس بهتره احترام همدیگه رو نگه داریم ... مثل همیشه اگه اون نگه نمیداره شما نگه دار.

جماعت؟؟؟ ... خورش قیمه؟ ... درظاهر شاید
مست اند و عاشق و دیوانه ولی خودشون خبر ندارند ... باور کن
فقط مثل داستان مولوی از بس بوی عفن به مشامشون خورده وقتی بوی گلاب به بینیشون میخوره پس می افتند.
به شرافتم قسم همینیه که میگم.

ممنون سرمیزنی داداش
مخلصیم.

محمد رضا - تاریخ سینما سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:17 ب.ظ http://www.reviews.persianblog.com/

سلام. چطوری ؟
در مورد جکی براون زیاد معتقد نیستم یک فیلم تمام تارانتینویی است ولی بر حال تارانتینو اون رو ساخته. فکر کنم هنوز تمام تارانتینو رو ندیدیم ... یعنی امیدوارم ندیده باشیم .. چون دوست دارم چیز هایی از تارانتینو ببینم که مثل پالپ فیکشن تاثیر گذار باشه (منظورم تاثیر روی تاریخ سینماست ) طوری که باز هم این جمله تکرار شه که (( تاریخ سینما به دو بخش تقسیم میشه: قبل از تارانتینو و بعد از تارانتینو))
ولی روی هم رفته یه چیزی خیلی ناراحتم میکنه چرا که تو ایران فیلمهای تارانتینو شدن معیار سینمای پست مدرن. که البته که تارانتینو فیلمسازی پست مدرن هستش ولی این روش باعث میشه همه برداشتشون از پشت مدرن فقط ، سبک تارانتینویی باشه.
اینطوری میشه که مثلا وقتی حرف از تارانتینو میشه همه شروع میکنن به نطق در مورد پست مدرنیسم ولی وقتی مثلا فیلم کوهستان بروک بک٬ تاریخه خوشونت و ... میشه همه عاجز میشن یا دو به شکا(منظورم قشر هم سطح خودمون بود ها کاری با گنده ها ندارم)
هر چند که این گنده هاشم بعضی وقت ها خراب کاری می کنن. مثلا نمونش سینما ۴ و فیلم Snatch که آقای داوودی منتقد اون شد و کارگردان تقاطع با کمال تعجب این فیلم رو جزو فیلمهای مدرن طبقه بندی کرد. واقعا آدم تاسف میخوره که یه آدمی داره فیلم میسازه که اینقدر درکش از فیلم پائینه. اونم فیلم تابلوئی مثل اسنچ که هرکی که حتی تو مجالس خاله زنکی هم مختصری در برای پست مدرنیسم فال گوش وایساده باشه میتونی تشخیص بده ک اساسا گای ریچی فیلمساز پست مدرنیه حتی زنی که انتخاب کرده (مدونا) هم از روی اتفاق پست مدرنه. جنبش پسا فمینسم و اسن حرف ها ....
خیلی حرف زدم ببخشید. حالم گرفتس. دوستان وبلاگ نویس و حتی تعداد یادی از اهالی اهل فن زحمت خوندا چند تا کتاب و تعداد زیادی فیلم در سال رو بخودشون نمیدن بعد دائما سینما سینما میکنن. نمیونم چطوری یه آدم میتونه عاشق سینما باشه ولی فیلم های سال رو درو نکرده باشه. به خدا من حاضرم قسم بخورم خیلی از این دوستان سالی یه کتاب بیشتر نمیخونن. هرچی هم میدونن از همین محافل خاله زنکیه. یا از یکی پرسیدن و حالا به اسمه نظرات خودشون بیان میکنن. تازه ادعاهاشون هم که تا سر دماوند میره.
تصمیم گرفتم کار خودم رو بکنم. حال حرف زدن با یه سری ادم که بیشتر عاشق سینمای خودشونن تا هنر سینما نیستم.
دیگه میخوام بیشتر از این که بنویسم، بسازم.
واسم دعا کن
یا حق

سلام خوبم ممنون

امیدوارم ... کاش بازهم بتونه رکورد خودش رو بشکونه ... کاشکی

در مورد تارانتینو و پست مدرنیسم:
خوب یکم هم عوام حق دارند یا من و امثالهم حق داریم چون سینماش هم به سینمای داستان سرا نزدیکه وهم فاکتور های پست مدرنیسم رو داره
مثلا یکی از فاکتور های سینمای پست مدرنیسم پایان باز یک اثره که باعث میشه اینچنین فیلمها پایان مشخصی نداشته باشه و تغریبا هر شخصی بعد از پایان فیلم برای خودش یک پایان مستقل بسازه مثل کارهای دیوید لینچ
فک کنم واسه همینه که عوام تارنتینو رو بیشتر میپسندند.
باید قبول کرد که درک فیلمهای تارانتینو آسون تره نسبت به فیلمهای مثلا لینچ یا کیارستمی چون ببین مثلا طعم گیلاس که یک فیلم فارسی زبانه رو شما نمیتونی نقد کامل و خوبی ازش پیدا کنی بخاطر چی؟ بخاطر همین پایان بازش ... پس طبیعیه که گرایش عوام به تارانتینو بیشتر باشه تا کارگردانهای دیگه
این نظر منه البته
خوشحال میشم که نظرت رو راجع به این برداشت من بگی
برام مهمه که نظرت رو بدونم

یک حرف خوبی زدی که به دل من نشست ... منظورم جمله ایه که گفتی عاشق سینمای خودشون هستند تا هنر سینما

قبول دارم که بعضی هامون یک پیله ای بدور خودمون پیچیدیم و نمیخوایم ازش بیرون بیایم.
البت اون رو هم حق داریم که اینطور باشیم ... بیاد بزرگان نقد سینمای کشور خودمون بیفتیم که اکثرا عاشق فیلم های وسترن خوب بودند یا عاشق فیلم هایی مثل دکتر ژیواگو و غیره و نمیتونستند قبول کنند که ماها چجوری عاشق ادوارد دست قیچی هستیم و یا براشون تعجب انگیز بود که ماها چجوری پالپ فیکشن رو اینقدر دیدیم که رکوردمون دو رقمی شده.

اما حرفت رو قبول دارم نباید عاشق خودمون باشیم بلکه باید همه فیلم هارو دوست داشته باشیم ... مثلا من سینمای کیشلوفسکس رو نمیشناختم تا اینکه فیلم سه رنگ استاد رو دیدم و لذت وشیرینی ای رو زیر دندونم هنوز حس میکنم که نگو.

درمورد بزرگان و برنامه های سینمایی سیما:
وقتی فیلم هامون رو به اینصورت مثله میکنند و نمایش میدند دیگه عذری باقی نمیمونه
پس باید خودمون شروع کنیم
خودمون که همین نسل جوون هستیم
مثلا من تحصیلات سینمایی ندارم ... رشته تحصیلی ام کامپیوتر بوده که ترک تحصیل کردم و الان شغلم آزاده و متاهل ولی با اینکه فردا صبح باید پاشم برم سر کار میام میشینم فیلم میبینم و جواب کامنت میدم و توی وبلاگ های سینمایی تاب میزنم ... خوب این هم یکجور عشق فیلمه ... من خودم رو مدیون دکتر عالمی میدونم که تو برنامه هنر هفتم فیلم دکتر استرنج لاو استنلی کوبریک رو نشونمون داد .. اون روز من کوچولو بودم و با یه تلویزیون سیاه سفید برفکی دوزانو مینشستیم و تا دمدمای صبح فیلم هارو تماشا میکردیم ... دوزانو مینشستیم جلوی تلویزیونی که رو در چرخ خیاطی گذاشته شده بود و مجبور بودیم ابنقدر بهش نزدیک باشیم که بتونیم آنتنش رو تو دستمون نگه داریم تا دیگه برفک نداشته باشه ... الان روی یک مبل چرمی اختصاصی با یک تلویزیون وگا و یه دستگاه دی وی دی مجهز به پخش دیو ایکس نمیتونم لذت دیدن اون دکتر استرنج لاو رو داشته باشم چون اون دکتر استرنج لاو یه چیزی توش بود که الان دیگه نیست اون چیز لذت خوابیدن خونه پدر بزرگم بود که فقط اون اجازه میداد تا دیروقت بیدار بمونیم برای همین شبای جمعه با اینکه بچه بودم میرفتم خونشون تا بی دردسر فیلم ببینم ... البت هم به نفع خودم بود هم به نفع بقای نسل خانوادمون که البت اثری نداشت :)) ... درسته هنوز نتونستم فیلم بابل ایناریتو یا فیلم مچ پوینت وودی آلن و فیلم آخر اسکورسیزی رو ببینم ولی باز هم خودم رو عشق فیلم میدونم ... چرا چون من فیلم سگانه پدرخوانده رو توی زونکن و قسمت مارلون براندو نگهداری میکنم نه تو قسمت آل پاچینو ... مارلون براندو فقط تو قسمت اول پدرخوانده بود و قسمت های دو و سه پاچینو بود و پاچینو و فقط پاچینو ولی من اون دو قسمت دیگه رو هم توی زنکن براندو قرار دادم با اینکه عاشق پاچینو هستم ... درسته که از سینمای روز عقب هستم ولی گذشته رو از دست ندادم ... فیلم های روز دنیا میرند و میاند ولی از هر دویست تا شاید یکیشون حداقل اسمشون پابرجا بمونه ... اینم یکجور عشق فیلمه ... میدونم موافقی باهام.

منو پرت کردی به گذشته با اینکه دل خوشی از گذشته ندارم ولی این قسمتش رو یادش بخیر.

ما هم التماس دعا داریم ... خیلی ممنون سر زدی ... یا حق

شراره مامان بردیا چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:10 ق.ظ

سلام داداشی
عاشورای حسینی رو تسلیت میگم
از صمیم قلب
به امام زمان و خاتم الانبیاء هم همینطور
خوش بحال ملکوتیان
فکر کن الان تو آسمون هفتم چه خبرهخوش بحال بابایی من که اون بالا پیش امام حسین و ابی جونه(استغفرالله)
داداشی
ممنونم ازت
میدونم چی میگی
میدونم شکر یعنی چی
مرسی عزیز که به فکر من بودی و به نام من نیت کردی
یه دنیا ممنون
یه دنیا صادقانه ممنون ----هاها سروش---
حالا
مرسی الهامی
مرسی خواهری
ممنون که تو مهدیه یاد من بودی
به خدا این روزا برای هممون دعا میکنم
برا کنکور الهامی
برا تو
برا اون
برا نونیم لیدی
ای داد بیداد
سیاتیک؟
آخی الهی
سرماخوردگی؟
نوچ نوچ
موک چندی؟
فیش وصولی؟
رهگیری مرسوله اونم اینترنتی یادته؟
چقدر خندیدیما ولی
ببخشین هی پخش و پلا شده
چیکار کنم دیگه
شروره و آی کیو در حد هویج.ج.ج.ج.ج.ج.ج.ج.ج.ج
مرسی دلیوری از اونجا به اینجا طول میکشه
سربالاییه :))
یادته؟:))
اهه دختر بد توی عاشورا نمیخندن وگرنه سوسک میشی ها
امروز بردیا با باباش رفته بود کرج خونه مامان بزرگش
لباس سقایی تنش کردن
لباسه کوچیک بوده
فقط چفیه سرش کردن
خیلی ناناز شده بود
بعدا لینک عکسشو میذارم
مکسی چه میکنه با این پرشین گیگ :))
بازم مرسی از الهامی و تو داداشی
چرا پس به جی میلم میل نداده بودی؟
آخه منتظر بودم برام بگی چرا
دانی که
مواظب نونیم لیدی باش
خانومی نباید زیاد دل نگرون بشه
نیکی ها رو ببوس
نیکیار شطوره؟
پسمل کوشولو
الهی خواهری
هیچی هوریجوری
ابتیاع میشود مگه نه؟
آفرین
چرت اند پرت شد؟ نه؟
عیب نداره
همینه که هست
مهم اینه که چار تا خواهربرادریم همو اینطوری قبول داریم
اینگوری
آخی جودی
راستی بابا دیکشنری نارسیس
بابا ابداع و نوآوری
بابا خلاقیت
باباااااااااا
راستی مبارکه اون لودینگ اول صفحه
آفنر
شاید جدید نباشه ولی تبریک رو از من میپذیری عین همیشه با تآخیر
مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
الهامی دوستت دارم خیلی زیاد....یه عالمه بوس برای الهام
داداشی؟ داداشی؟ نه نه با بردیا بودم بدو بیا بدو بدو
یادته؟
:))
چه دوره زمونه ای شده
چه سریع
چه سریع
چه زود
نوستالژی گرفتم
میدونی که

بعضی کامنت ها اینقدر برام عزیزند و دلچسب که دلم نمیاد جوابش رو بدم ... فقط هی میام از اول سر دوباره میخونمشون و باهاش حس میگیرم.
دانی

پاستیلی چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:54 ب.ظ

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام از خواهری دلنتگ اما پر انرژی
خوبی داداشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟/کجایی؟من خوبم

الان رسیدم.فقط با سر خودمو رسوندم دیدم چه قشنگ شده اینجا.........عاشورایی هم که هست

آخ.................دیگه اشکم تموم شده.دیشب حسابی حال کردم الان حس زندگیه دوباره دارم
میخوام برم کربلا.الان خطر ناکه میگن

به هر حال خوبم.تو خوبی؟زندگی چطو میگذره؟؟؟؟؟؟؟

خوش؟شیرین؟خودت خوبی؟سرحال؟ماالشعیر میوه ای؟

منتظرم بشنوم از خودتو احوالات
ههههه

منم خوبم...بدون یک دونه اتوبوس جهانگردا گذشت این مدت.الان ذهنم آرومه چون با یه دوست خوب صحبت کردم.بیترم

دلم تنگیده برات
دووووووووووووووووووووووووووووووووووووهزارتا


پ.ن:بووووووووووووووووووووووس برا نیکا و نیکیار(بزرگ شده؟)

پ.ن:۲ فردا به همه سر میزنم.فقط فهلا سلام

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خواهری
کجایی شما؟ ... معلوم هست؟

معلومه خوش گذشته ... خوشحالم انرژی داری

دوروزه که داشتم کم کم نگران میشدم که کجایی؟
خوش وقت رسیدی
خوش اومدی

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

پ.ن:
مرسی
یکوشولو ... اینقدر خوشخوابه که نگو ... یکوشولو مه مه میخوره فرتی خوابش میبره دوباره نیم ساعت بعد بیدار میشه و مه مه و دوباره خوابش میبره ... خلاصه بیچاره کرده خواهری رو

پ.ن۲:
فعلا یکم بخواب ... دیر نمیشه ... ما هستیم :)

شراره مامان بردیا چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:02 ب.ظ

مخلصیم دررررررببسسسسسسسسسست

ارادت داریم شدددددددددددییییییییییییییییییید

حسین یوسفی پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:46 ق.ظ http://hossein-ussefi.blogfa.com

سلام احسان جان
با قسمت دوم نقد سینمای اکسپرسیونیسم به روز هستم با مروری بر فیلمهای:
DAS CABINET DES D.R CALIGARI
NOSFERATU (EINE SYMPHONIE DES GRAUENS
DER MUDE TOD
DIE NIBELUNGEN
DER LETZE MANN
مایل هستم نظر شما رو بدونم
موفق باشید

پاستیلی پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:21 ب.ظ

سلااااام وای که اگه جوابتو نمیدیدم دق مینمودم.آخه باز نمیشه یهویی دیدم ااااااااااااااا اومد

خوبی؟دلم خیلی تنگ بود

نگفتی چطورایی؟شراره خانوم از سیاتیک میگفت.آره؟بازم؟

خانوم خوشگلت رو هم که نگران کرده بودی؟من نبودم دیگه چی کارا کردی؟هههه

مثه ناظم مدرسه سوال کردم!خوب نگران بودم.دلم هم تنگ

گفتم ببینم چطوری خوبی؟سرحال؟آره؟

اوکی

جووووووووووووووون نی نی خوش خواب.میخوام بخورمش!
هان؟آدم خور؟نه نی نی خور

ههه
خوبم.سرحال...........فهلا باید خونه رو رسیدگی کنم.اما دلم برا یه صحبت تنگه.......بگو از خودت.منم مرتب میکنم ذهنمو میگم برات

خوبم.همین

دو.ووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووتا

الهام پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:39 ب.ظ


سلام داداشی
خوبی
بهتر شدی یا نه ؟حسابی مراقب خودت باش
.....................................................................
این روزا دوباره افتادم تو خط کنکور ببخش اگه دیر به دیر میام
می دونم آقایی می کنی و می بخشی همه اش یک ماه مونده بعدش از هفت دولت آزادم
هرچند که می خوام بعدش برم سر کار
بد دردیه خونه نشینی
.....................................................................
مراقب خودت ونو نیم لیدی باش
هوارتا
بای

پاستیلی پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:47 ب.ظ

سلام داداشی بازم من

خوبی؟یه چیز میگم بخندیا...............بخندی اوکی؟

امشب چون من از مسافرت !برگشتم شام رفتیم پیتزایی جدید و خفن!

حالا من چی سفارش دادم؟؟معلومه پپرونی..خوب جای قبلی پپرونیش زیاد تند نیست
منم ساده!!!!!!!!!!!!!!

حالا مگه میشد بخوری.....................هر هر میخندیدم چون نمدونستم چیکار کنم!دوغ که نداشت منم شدم جوک اون وسط!

خلاصه با غذای مامان طفلکی سیر شدم.حالا کی رسید؟نه حدس بزن

آره خودشه.همون که چند وقت پیش اصفهان اومده بود.گفتم برات

وای برا خود شیرینی!!!!اومد از پیتزای من خورد.خوب یکم راحت شدیم باهم

اما خوب.........این همون پپرونی معروف بود!!!!!!!!!!

دیگه نمدونستم کجا رو نگا کنم.حرف نمیزد.فقط یه ۲۰ لیتری آب خورد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

جدی میگم.....ترکیدیم همه...........وای که جات خالی بود

گفتم بخندیا...خوبی؟خوبم

خندیدم کلی..منتظرم از تو بشنوم..چطورایی؟

شب خوش............................من رفتم بخوابم!یعنی تا ۴ ساعتی دیگه!

دوووووووووووووووووووووتااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

مریم جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:55 ق.ظ http://maryamu.blogfa.com

سلام
مطلب عالی پر احساس و سراسر غم بود.البته به قول حضرت زینب(س) چیزی جز زیبایی نبود.
من هم آپ هستم.
در ضمن من با اجازه شما را لینک کردم.

شراره مامان بردیا جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:05 ب.ظ

خووووووووبه
دوباره جمعمون اینجا جمع شد
ترنجبین بانو هم اومد
الهامی هم که کنکور داره
ما هم که هی ویراژ میدیم
داداشی شهرام هم که جای خود دارن البت
خوووووووووووووووووووووووبه

پاستیلی جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:10 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااام

کجای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا که من دل تنگم تو نیستی؟

پاستیلی جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ

من آدم متوقعی نیستم

تو این ۱۳ روز نبود من حتما پیش اومده که تو فک کرد ی

ایییییییییییییییییییش این کجاس من یخورده خودمو خالی کنم؟
حالا اینجام
تو خوبی؟سرحال؟اره؟

MAX PAYNE شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ق.ظ

حسین یوسفی عزیز:
چشم حتما خدمت میرسیم ... ممنون اومدی

ترنجبین بانو:
سلام خواهری مهربون ... کجایی ... خیلی دلم تنگیده بود
آپ میکنم چشم ولی چند روز دیگه ... علتش رو در پاراگراف اخر میگم البته هنوز تو حال و هوای محرم هستم هنوز بک گراند ویندوزم همین عکسیه که خودم تو خلوتم درست کردم و براتون لینکش رو تو پستم گذاشتم ... پپرونییییییییییییییییییییییییییییییییییی جالب بود ۲۱ لیتر
پرتوقعی تو علتش محبت خواهرونه ایه که به من دارید و من افتخار میکنم.

الهام خانمی:
هوارتا ممنون اومدی
واسه امتحانات دعا میکنم
چشم مواظبم ... خیلی لطف داری
مواظب خودت باش خواهری

شراره جون عشق مادر:
مخلصیماااااااا ... شدید
شما ویراژ نمیدید ... شما برکت این وبلاگ و این جمع هستید.
هیچ وقت محبتی که درمورد من و شهرام داداشی کردید رو فراموش نمیکنم ... میدونی چرا حرفت رومون اثر کرد چون واقعا به عنوان یه خواهر بزرگتر واقعی قبولت داریم ... استحکام این ارتباط برادرانه رو مدیون شما هستیم.
از طرف خودم و شهرام داداشی

مریم جان:
چشم حتما میام ... ممنون سرزدید ... قابلی نداشت.

MAX PAYNE:
مکس بخاطر یک سفر کاری مجبوره چند روزی غیبت کنه
خیلی طول نمیکشه ... نهایت سه چهار روز
امروز صبح ساعت ۵نج و شیش حرکت میکنم
اونجا دسترسی به اینترنت دارم ... بی خبر نمیگذارمتون
خیلی محبت دارید و بازهم ممنونم

تورو خدا پانشید
بفرمایید تورو خدا
شرمنده نکنید
یا الله
زود برمیگردم
.
.
.
.
دو روز بعد
.
سلام مخلصیم ... نه برنگشتم فقط یچیزی جاگذاشته بودم برم بردارم
بفرمایید
.
.
خوب دیگه با اجازه
من دیگه برم
دارم میرما
با شماهام !!!
رفتمااا
نمیشنوبد؟
من دارم میرم ... گریه :((
یکی به من محبت کنه

خدافس

محمد شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 ق.ظ http://www.reviews.persianblog.com/

دوباره سلام. از این که سر زدی و نظرات واقعا ممنون.
در مورد تارانتینو نظرت رو قبول دارم ولی خوب جسارتا با یکم ملاحظات. البته این نظر شخصی منه و صد البته که ممکنه صحیح نباشه.
این وجه عامه پسند بودن فیلمهای تارانتینو رو قبول دارم و خودت بهتر از من میدونی که kill Bill هاشو از وی یک سری Bmovie های دهه ۸۰ ساخته بود. ولی یکی از نکته هایی که تارانتینو رو خاصتر میکنه اینکه فیلمهای اون همیشه داری زیر متن های بسیار قوی هستش. و حالا اینجاست که خصوصیت پست مدرن بودن فیلمهای تارانتینو خودش رو نشون میده. میدونی که پست مدرن ها برخلاف مدرنیست ها که شعار هنر برای هنر رو میدادند نظر دیگه ای دارند. اونها این نظر رو دارند که فیلمشون باید برای همه قشر ها قابل فهم باشه و اگه در اثر فرامتنی وجود داره و قابل درک برای عامه مردم نیست این باعث نمیشه نتونن از فیلم برداشت داشته باشن. حالا کسی اهل سینما و اهل دانش ببینن خوب بیشتر از فیلم متمجه میشن.برای اینکه منظورم رو بهتر بونم یه مثال میزنم. مثلا همین فیلم بهار تابستان پائیز ... که یک فیلم مدرن است و چنند وقت پیش هم یکی از دوستان در وبلاگش بهش اشاره ای کرده بود. ببین مثلا من،تو یا هر ایرانی دیگه ای که این فیلم رو ببینه تا از فرهنگ و آداب و رسوم بودا اطلاعات نداشته باشه و با فلسفه اونها آشنا نباشه مطمعنا نمیتونه درک کاملی از فیلم داشته باشه برای درک فیلم حتما باید سراغ فرامتن ها بره و از همه مهمتر اینکه با این فرامتن ها آشنایی داشته باشه.
حالا فیلم پالپ فیکشن خودمون. هر آدمی از هر قشری این فیلم رو ببینه هم داستان رو میفهمه و با شخصیت های درام سمپاتی برقرار میکنه و در کل مفهوم داستان دستش میاد بدون اینکه بخواد پیش زمینه ای از زیر متن داستان داشته باشه. حالا مثلا خوده تو فیلم رو میبینی چون تارانتینو رو میشناسی و کلا حرفهای تر به فیلم نگاه میکنی ۱۰۰٪ ریزه کاری های تارانتینو و ارجاعاتش و .. رو متوجه میش و لذت (( بیشتری)) میبری. خوب حالا برخی فیلمهای پست مدرن فقط جبه عامه پسند دارند واسه همین کارگردانهاش و کلا فیلمهاشون زیاد سر و صدا نمیکنند ولی تارانتینو بخاطر زیر متن قوی فیلمهاش هم توجه عوام رو جلب میکنه و هم قشر خاص رو. حالا این اتفاق اگه تو سینمای مدرن میخواست بافته این وسط فقط یه قشر مورد توجه فیلمساز بود اونم قشر خاص بود.چون همونطور که میدونی اونها خاستار جدایی بین هنر والا و هنر پَست(عامه پسند) بودند.
ببین همن رویه مدرنیست ها بود که باعث شد سینما تو حدودای دهه ۶۰ - ۷۰ نزول پیدا کنه و مخاطبش کمتر شن. و همین قضیه باعث شد در دهه ۸۰ فیلمسازانی با رویه متفاوت ظهور کنند.فیلمسازانی مانند اسپیلبرگ- اسکورسیزی - مایکل مان و ... کسانی که رو به سینمای نئوکلاسیک داشتند و باعث شدن مخاطب دوباره با سینما آشتی کنه. که بعدا از دهه ۹۰ به بعد با وودی آلن، تیم برتون، برادران کوئن و بالاخره تارانتینو سینمای شکل گرفت به اسم سینمای پست مدرن.
چا راه دور برین همین خودامون چند درصد از ما فیلمهای دهه ۶۰-۷۰ رو به خوبی فیلمهای دهه ۸۰-۹۰ میشناسه. حتی خیلی هامون نوستالژی سینماییمون از فیلمهای دهه ۸۰ به بعد شکل گرفته.
میدونی منظور من این بود که ما وقتی به عنوان یع منتقد یا در کل یه اهل فن میاییم در مورد تارانتینو یا هر فیلمساز پست مدرن دیگه ای صحبت میکنیم فقط به جنبه عامه پسند فیلم می پردازیم و کم کم برداشت خیلی هامون از سینمای پست مدرن فقط همین عامه پسند بودنشه.)البته بگذریم از بعضی از دوستان که از بس میزنن تو خط فلسفه و عرفان از اون ور بوم پرت میشن)
راستی در مورد لینچم باید بگم که لینچ چون فیلمهایش سورئالیستیه خوب کاملا بحثش متفاوت میشه. ولی همین سورئالیست پست مدرنی که لینچ نشونش میده تصور کن اگه در شکل مدرنش میخواست مطرح شه من و تو اصلا تحمل دیدن یک فریم از فیلمهاش رو داشتیم؟!
به نظر من لینچ اگه به خواد یه داستان رو یه صورت معمولیش تعریف کنه به بهترین شکل ممکن تعریفش میکنه. همین جاده مالهالند رو ببین چه داستان پر تنشی داره تا لحظهای که وارد فضای سورئالیستیش نشده. این نشون میده لینچم همچین بی سر و ته فکر نمیکنه اون درام و داستان رو بیشتر از هر فیلمسازه کلاسیکی میدونه و همونطورم که میبینی تو اکثر فیلمهاش تا اونجایی که روایت داره به شکل متعارف نمایش داده میشه واقعا جذابیت خاصی داره. حالا اینکه چه ظرز تفکری داره و چرا فیلمهاش همه یه دنیای ذهن و روان آدمی میرن خودش جای بحث داره. ولی من خودمم با همه اثر های لینچ حال نمیکنم چون برای فهمیدن زیر متنش باید از روانشناسی دانش کافی داشته باشی تا خوب فیلم برات جا بافته. لینچم یه کم مدرن میزنه :D
راستی میدونی بنظر من شاید بعضی فیلمها از لحاظ قواعد بصری یه فیلم پست مدرن بحساب بیان ولی خیلی هاشون تفکر پست مدرنی پشتشون نیست و واسه همین من به این ها نمیگم فیلم پست مدرن. بر عکسشم هست. مثالشم همین فیلم دیگران Others ببین از لحاظ بصری انگار داری یه فیلم کلاسیک میبینی ولی تفکر فیلم کاملا پست مدرنه : اینکه ممکنه مرده ها زنده باشن و زنده ها مرده،خودش یعنی شک در حقیقت و خیلی چیزهای دیگه که میدونم دیگه حوصله خوندنشون رو نداری.
ببخشید واقعا این دفعه بشدت پرحرفی کردم. معذرت.
درضمن متن بالا به اندازه همه پرحرفیهام غلط تایپی داره. بخشید دیگه فرصتش نیست که بخوام غلط گیری کنم. چون جایی هم که هستم تاریکه به سختی کیبورد رو میبینم.
خلاصه بخشش از بزرگان است.
منتظر نظرات ارزشمندت هستم.
به امید دیدار ...

شراره مامان بردیا شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:52 ق.ظ

یاالله

یاالله

ای بابا مخلصیم دربست
چاکریم شدید
حالا بودی داش مکسی
یه چایی دیگه
بریزم؟
قند پهلو ها
چای محسن
سری آرامش
مید این اصفهان
:))
هرجا هستی
خوب
سلامت
خوش
دوباره این پسره یه ریزه ها فقط یه ریزه حالش خوب شد پاشد بدوبدو اینور اونور
مواظب کمرت و سرما باش
پسری
عسلی
یه چیزی دور کمرت بپیچ
روی پات حتما یه شالی مالی چیزی بنداز
اصلا کجا میری
نونیم لیدی رو هم میبری
یا سفر مردونس
نکنه داری میری پیش خاله
بهههههههههههههههه
بابا آی کیو هویج.ج.ج.ج.ج.ج.ج.ج.جججججججج
گاو صندوق یادته؟
نوستالژی گرفتم من
اه اه اه اه
نه بابا
شما لطف داری
برکت؟؟؟؟؟؟
ها ها ها
بابا خیلی دست بالا گرفتی
یهو نکوبونی ما رو از عرش به فرش
ارادتمند:
خواهری
شددددددددییییییییییییید

وحید یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:12 ق.ظ http://pichesh.blogfa.com

ادای احترام زیبایی بود به بی دست کربلا .

شراره مامان بردیا یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:23 ق.ظ

منم دلم میخواست اطلاعات وسیع سینمایی داشتم کلی نقد و بررسی مینوشتم برات
ولی ببخشین دیگه
یوخده دیرتر دنیا میومدم شاید میشد
آره اینطوریاس
اینگوری
وااااااااااای جوووووووووووووووودی
دلم براش تنگ شد
بهش زنگ میزنم
قول میدم
حکمنت
آفنر
آفنر
سرما نخوریا
نبینم بیای افتان و خیزان و نالان و فین فین کنان
اونوخ کلامون میرهههههههه تووووو هم
مواظب همتون باشین
:))
چه جمله قصار پارسی شد
همتون یعنی مامان مهری.بابایی-خواهری ل-نونیم لیدی-نیکی ها-دکتر درندشت-عمو امین نیکی ها با فکش
آره اینطوریه

پاستیلی یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:11 ب.ظ

سلاااااااااااااااااام داداشی گلم

خوبی؟خوشی؟خوبم من

مهمون داشتیم.....مهمونی بودیم....دارم میرم مهمونی........

اینا!

کلا تریپ مهمونی!هههه خوبی تو؟
در مسافرت؟کجا؟یه حدسایی زدم.گفته بودی از کدوم شهر بیشتر جنس میارین رفتی سفارشات بدی؟

اوهو بابا اطلاعات.بیخی دلم تنگ بید

خوبم.....وای چند بار میگی پر حرف؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

اوکی.............شاید وبلاگ بزنم
یه نمونه نوشته رو همین روزا میزنم اینجا!انگار مغازه اس!


حالا شاید..............ااااااااااااااااااااااااگه حسش بود
روزززززززززز خوش

دووووووووووووووووتاااااااااااااااااااااااااااااا

شراره مامان بردیا یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ب.ظ

هوووووووو هوووووووو
ترنجبین گفت اونجا رفتی؟
آره؟
آخ جون من از سوغاتیای خوشمزش دوست میدارم فراوان
از اونها که قرار بود بسته خوگشلشو بدم جودی....خوب؟
ولی بدون چاکلیت کاور
لای نون
به بــــــــــــــــــــــــــــــه
مواظب خودت باش
دلت برای نونیم لیدی میس شده نه؟
سیروس هم ما رو میس کرده
آره
اینگوریه
امروز با جودی حرف زدم
داره میره آرارات
هاااااااااااااااااااا هااااااااااااااا
تمرین صعور برای تیم ملی
تمرین برای هیمالیا
نصیحتاتو بهش گفتم
بودای کوچیک!!!!!!!!!!!!!۱
:))

شراره مامان بردیا دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ق.ظ

نچای یه وخ
کمرتو گرم نگه دار
چیکار کنم
میدونم از نصیحت خوشت نمیاد
ولی دیگه خواهر بزرگه. همینی که هست
میخوای بخواه نمیخوای بخواه :))
سی مای هلو تو یور نو نیم لیدی
داااااااااااااانی
نیکی ها رو ببوس
کی برمیگردی؟

پاستیلی دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ

سللوم

خوبی؟هه
من یه حدسی زدم شراره خانوم جدی گرفته!خوب یا تایید کن یا تکذیب!ساواک که نیست...مجبور به اعتراف باشی.ههههه

اصن خنده نداشت

داداشی یه چیزی
اگه اون هفته غیبت کبری!!!داشتم
حالا باید برم غیبت صغری!!!!!!!!!

خوب حالا اگه قطعی شد مفصل میگم برات
طوری نشده جوش نیار

اوکی؟۴..........۵ روزی شاید برم.آخر هفته.فهلا هستیم

روووووووووز خوش
دوووووووووووووووووووووووتااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پ.ن:کی برمیگردی؟؟؟؟؟؟؟

محمد دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.bestfilms.blogfa.com

salam
mibakhshin ke natonestam ke biya bheton sar bezanam sharmande weblogeton khili matalebesh az gabl farg karde bayad beshinam sare forsat bekonam

baz ham mazerat mikham
man ap kardam bazam biya onvara

montazeret hastambabay

نهال دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:29 ب.ظ

سلاممم
خوبی ؟؟
جشنوارتون مبارک ..... چه خبرا؟؟ یه آپی هم برا جشنواره بزار

امین تو پرانتز اونسنس دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:50 ب.ظ http://amina.blogsky.com

نوشتت یه طوریم کرد.... جدی میگم
وبلاگت خیلی طو میکشه لود شه گلم.... درستش کن....

شراره مامان بردیا دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:20 ب.ظ

سلام داداشی
چطططططورررررررییییییی؟
دهه
راستی میگه
یا تکذیب کن یا تایید
نشد که ملتو میذاری سرکار
ترنجبین بانوی گلم
چرا ناراحت شدی خانومی؟
من چیز بدی گفتم؟؟؟؟؟؟
چرا عصبانی شدی خاااانوم؟
ای بابا تو هم غیبت صغری میری؟
من دوباره تنها میشم خواهری گلم
بوووووووووووس برای ترنجبین

شهرام دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ب.ظ

سلام داداش ...

عرض ادب .....خسته نباشی ..

حسین یوسفی سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:05 ق.ظ http://hossein-ussefi.blogfa.com/

سلام
۱-با تبادل لینک با شما موافق هستم
۲-منظور شما رو متوجه نشدم از اینکه گفتید فیلمهای اکسپرسیونیسمی زمان حال رو معرفی کنم!چون بر این عقیده هستم که در زمان حال فیلمی که کاملا اکسپرسیونیسمی و مشخصه این مکتب را در سینمای حال داشته باشه رو شخصا ندیدم!اما اگر منظور شما مشابه فیلمهای اکسپرسیونیسمی است چند تا فیلم شبیه به این نوع سینما رو مد نظر دارم و با توجه به خصوصیات اکسپرسیونیسم و خصوصا فیلمهای فریتز لانگ چند تا فیلم رو در قسمت سوم معرفی میکنم ...پیشنهاد شما جالب بود و حتما این کار رو میکنم تا دوستان کمی اشنا بشوند ...
موفق باشی

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:15 ق.ظ

:((
امروز جودی صبح زود ساعت ۷ اومده هممممه کارهاشو کرره رفته
یه نوت گذاشته روی میز من به این مضمون:
سلااااام
خوبی عزیز دل مانا !
دوست داشتم ببینمت ولی متاسفانه می بینم که نتونستی از خواب پاشی! :((
لطف کن و این کتاب رو به خانم فلانی برسون.
به همه همکاران و عزیز دلم سلام برسون
قربان تو: تیتاپه ( ـه تانیث)
میبخشی زود باید برم شرکت
میبوسمت
:((
من جودی میخوام
اون تیتاپه هم فچ کنم قبلا میدونی
اگه هم نه بعدا برات میگم
:((
منننننننننن جــــــــــــــــــــودی میخوووووووووام
ساعت هشت براش اس ام اس زدم مجایی؟
جواب داده: تو شرکت پشت میزم
نوشتم براش: چه معنی داره؟
خلاصه اومدم توی شرکت و اومدم بیام بالا همون پایین یه کتاب بهم دادن گفتن خانوم جودی اینو داده
منم بهت زده و بر و بر .......
:((

پاستیلی سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ب.ظ

سلوم
خوشی؟خوبی؟
بدک نیستکم از حالا دل تنگم که باید تا یکی دوروز دیگه جمع کنم برا یه ۵ روزی برم

شراره خواهری من لحنم عصبانی بود؟ببخشین
منظورم این نبود.داشتم میخندیدم جون خودم

ههه

سو تفاهم بید.اوکی
دیگه...........خوبم

تا فردا هستم بعدشو نیدونم
بهرحال نگفتی کجایی ها

روزت خوش
دوووووووووووووووتاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:39 ب.ظ

نشد که بشه
جیم جیمو میگم
مصلحت بوده لابد
مث همیشه :)
ترنجبینک؟
نع بابا
اکی
موجلی نداره!!!!!!
مهم اینه من از اینور و تو از اونور و داداشامون از یه ور دیگه
هممون اینجا جمعیم
والله بخدا
حتی خواهربرادرهای همخون و تنی هم
اینطوری
حال و بال همو نمیپرسن
بخدااااااااااااااااااااااااااااااا
هــــــــــــــــــــــــی .......
جانم بنده من بگو به گوشم
داداش خان
یه چی میگم یهو عصبانی نشی ها
خوب؟
خوب؟
خوب؟
دادااااااااااااااااااشی خوب؟
خب.....
سرما نخوری
نچچچچای
کمرتو گرم نگه دار
روی اون پات شال بنداز
بغل باد اینا نشین
از لای درز و دورز بهت باد نخوره
اینگوری
:))

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:50 ب.ظ

نشد که بشه
جیم جیمو میگم
مصلحت بوده لابد
مث همیشه :)
ترنجبینک؟
نع بابا
اکی
موجلی نداره!!!!!!
مهم اینه من از اینور و تو از اونور و داداشامون از یه ور دیگه
هممون اینجا جمعیم
والله بخدا
حتی خواهربرادرهای همخون و تنی هم
اینطوری
حال و بال همو نمیپرسن
بخدااااااااااااااااااااااااااااااا
هــــــــــــــــــــــــی .......
جانم بنده من بگو به گوشم
داداش خان
یه چی میگم یهو عصبانی نشی ها
خوب؟
خوب؟
خوب؟
دادااااااااااااااااااشی خوب؟
خب.....
سرما نخوری
نچچچچای
کمرتو گرم نگه دار
روی اون پات شال بنداز
بغل باد اینا نشین
از لای درز و دورز بهت باد نخوره
اینگوری
:))

چاپاریست سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:06 ب.ظ http://zone.chaparist.com

سرویس سرگرمی چاپاریست

پاستیلی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام

شاید دیگه نتونم سر بزنم

بهرحال نمیخواستم برم
توفیق اجباری!!!

خوبم......................تو خوبی؟
خبری نیست ازت
خدا کنه شاد باشی و سرحال

دیگه اینکه سر میزنم باز
اما فردا شاید نیام دیگه

دوستان................خواهری و داداشای مهربون روزززززززززززززززززززززززززززز خوش

دووووووووووووووووووووتااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

شراره مامان بردیا چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ

غیبت صغی و کبی
غیبت کبری کوچیکه و صغری بزرگه
ای بابا
ای بابا

MAX PAYNE پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:42 ب.ظ

سلام
تازه رسیدم
یکوچولو چاییدم ... خیلی خب دعوا نکن ... بی احتیاطی کردم با یکی که خیلی وقت بود ندیده بودمش روبوسی کردم و ...

امشب شاید آپ کنم و یه دستی به قالب وبلاگم بکشم
مشکلش رو فهمیدم از چی بود که دیر لود میشد یا گیر میکرد ...

رنگش خوبه؟ ... عوض کنم؟ ... نکنم؟
موسیقی طولانی میگذارم آیا تو لود شدنش تاثیر داره آیا پخش میشه اصن؟
اصن ز کل دیلیتش کنم؟ (خیلی خوب لوس خودمم)

ممنون از کامنت هاتون
لطف دارید
ببخشید بی جواب موند

حسین پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:30 ب.ظ

سلام . چطوری احسان جان . رسیدی ؟ سعی کن آنلاین باشی یکم صحبت کنیم . از بابت اون فیلمها هم یه دنیا ممنون . ترکوندی . راستی چطور بود فیلمها ؟ سالم ؟ خراب ؟ خوب ؟ بد ؟ بیا بگو . منتظرتم . خداحافظ .

الهام پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:40 ب.ظ

سلام داداشی جون
بازم دارم خودمو امتحان می کنم
بازم زود دلزده شدم
بازم نتونستم با کس دیگه ای کنار بیام
بازم ...
بماند
.....................................................................
مراقب خودت باش
هوارتا
بای

شراره مامان بردیا جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:33 ق.ظ

می کشمت مکسی
نگفتم نیای اینجا بگی سرما خوردم و چایمون کردم
یادم باشه یه آیتم به نصایح گهربارم اضاف کنم
علاوه بر قبلی ها باید بگم یه وقت کسی رو مااااااچ نکنی
:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد