MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

N O N A M E L A D Y - من زرنگم

 

 

 

 

 

 

 

وقتی از تنهایی به عروسک هایم پناه می برم 

خرسی و سرمایی و ژوژو و ویکتوریا برایم زنده اند

من با اشیا زندگی می کنم

 

 

وقتی طاقت دیدن چکه کردن حوله خیس را ندارم

و لاغر شدن صابون دستشویی را

 

تا وقتی نیایی تمام اشیا برایم زنده اند ... همگی حکم عضوی از بدن تورا دارند

فقط پارچه کراوات من میتواند کفشهای تو را براق کند

 

در حیاهوی روزانه شاید برای لحظه ای این درد را فراموش کنم

ولی وااااااااااااااااااااای  .  .   .   .   .   .  از شب یلدا

 

اما من زرنگ تر از این حرف ها هستم

هر شب مسیر طولانی را می دوم که باعث تعریق بدنم می شود

آنقدر میدوم تا آبی در بدنم باقی نماند

آن موقع است که دیگر جایی برای گریه کردن باقی نمی ماند

 

 

 

 

دل نوشت :

خودت کردی پس بکش ... وقتی که موقع سکوت حرف زدی و هنگام حرف زدن سکوت ... 8 سال انفرادی آدمت می کنه ... کاری بغیر از گند زدن بلد نیستی ... بکش خودت کردی 

 

فیلم نوشت :

 انار از آسمون میوفته تو باغچه (انار نیست توپ بچه های توی کوچست) ...

 

 تلخی چای با قند شیرین نمیشه  شب رو بی چراغ باید روشن کرد ...

 تن کثیف مایش شستنه یه تشت آب کافیه دریاست که دلشوره داره از سیاهی دل ...

 خورشید دم غروب ، آفتاب صلات ظهر نمیشه مهتابی اظتراریه دو ساعتست ...

 

 باشه به خاطر ترنجبین بانو لوطی خورش میکنم(دیگه چیزی نمی گم)

 

 

 برام هندونه آورده خواهرمه دستشو رد نمی کنم ...

اون اینهمه به من لطف داره و درد و دل های منو گوش میده ولی من فقط شبها روشو می تونم مرتب کنم که سرما نخوره

 

 

حمار (ریشه عربی دارد ... حیوانی چهار پا که گوش هایی دراز دارد ... فرهنگ عمید جلد ۱۲ صفحه ۹۳ پاراگراف دوم خط سوم) نوشت :

 من زرنگم

 

 

 

 

 

در تاثیر چانگ کینگ اکسپرس(کار وی) ... مادر(حاتمی) ... و خواهرم

MAX PAYNE

نظرات 28 + ارسال نظر
پاستیلی جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:38 ب.ظ

سلااااام
قربون داداشی برم
اشکم در اومد
کی میگه تو برای خواهرت کاری نکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بگو خودم حالیش کنم

تو همه کسش هستی
خوب؟
خواستم بیام دیشب ولی ضد حال مامان.............هیچی
داداشی دعا میکنم آروم شی........اینقدر که این ۸ سال از صفحه ذهنت پاک شه
یا حداقل چیز خوشی جاشو پر کنه تا همیشه شاد باشی
قربون دویدنت......خسته نشی

عروسک داری؟

سلااام
خدا نکنه
میدونم من کاری دیگه بلد نیستم جز ناراحت کردن ترنجبین بانو

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟ نوکرتم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ارادت دارم

میدونم ... هیچی

ممنون منم برات دعا می کنم .... کاشکی

خدا نکنه ... تا وقتی گریه هست خسته نمی شم

آره بقول نیکا:
دووووووتاا

پاستیلی جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:16 ب.ظ

سلام داداشی
خوبی؟شرمنده..............اخلاق ندارم کامنت مهربون بدم
راست میگی اینجا بهتره
هیچ وقت ناراحتم نمیکنی
من بیشتر کردم
چه اسم قشنگی بهم دادی
شاد بنویس...خوب بخواب
شب بخیر

سلام خواهری

خوبم به لطف تو ... دشمنت شرمنده ... من همه جوره قبولت دارم

(:
(:
):

لطف داری باید ادا دین می کردم ... کاری نکردم

مشکله ولی چشم ... ولی امشب مجبورم بیدار باشم نصف شب باید برم جایی ... تا فردا شب میشه ۷۲ ساعت

شب توهم بخیر ... خوب بخوابی ... مواظب خودت باش

شهرام جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ب.ظ

سلام
کامنت خالیت هم عشقه داداشی ...

شهرام جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:22 ب.ظ

مگه تو با کپی رایت موافقی...
داداش این خرنوشت اختصاصیه ....

MISSION COMPLETED

گرماب گلستان میشه از صفای این تن پاک باطن
وقت رفتی نفهمیدم کی رفته حالا که فیلماتو میبینم میفهمم حرف حسابت چی بوده

شهرام شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ب.ظ

هنوز همه برگامو رو نکردم داداشی ...
فک کنم دستم بد نیست !!

سلام داداشی
میدونم داداشی ... حتما همین طوره ... تو دستت طلاست
دستت همیشه خوبه چون حداقل ۲ سال بیشتر از من بازی کردی.

آدم برهنه به دنیا میاد برهنه هم از دنیا میره
هرچه سبک بال تر بهتر
دنیا حکم دریا رو داره زندگی ذورق
آب در کشتی حلاک کشتی است
بحریه بی جامه امیدش بیشتره تا مسافر با اساس

خود نوشت: یکی از چیزایی که تجربه نکردم حکم زدنه


خیلی ممنون سرمیزنی ... خوشحال میشم ... داداشی

پاستیلی شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:02 ب.ظ

سلام داداشی
خوبی؟آپ شاد بکن
خواااااب خوب بکن
خواهری خوبه................تو اینهمه میدوی چطور لاغر نمیشی؟
شب خوش
دووووووووووووووتا

سلام خواهری
خوبم عزیزم

شاد؟ ... قبلا ها شاید می شد ولی جدیدا خیلی سخته ... مدیون یه داداش خوبم که یه لایه جدید از MAX رو کشف کرد ... یجورایی خودم رو دوباره پیدا کردم ... ولی چون ترنجبین بانو میگه چشم.

خواب !!! ... اگه خدا بخوا حالا ساعت نزدیک ۶ هه ... بعد از اونجا تازه رفتم بار بری جنس ترخیص کردم ... تا همین حالا دستم بند بود ... یه پیرهن سفید داشتم که حالا دیگه ندارم.
یه دوش گرفتم ... چای نبات ... بروفن ۴۰۰ ... مبایل خاموش ... تا ببینم چی میشه ... شد ۶۵ ساعت البته اگه خوابم ببره ... پوز آل پاچینو رو زدم تو بیخوابی

خوشحالم خوبی ... خیلی خوشحالم

مغزم لاغر شده ... از بس فکر کردم ... رطوبتش گرفته شده

عصر خوش

دوووووووووووووتا

پاستیلی شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:07 ب.ظ

سلام داداشی
منم خیلیییی دوست دارم واقعا
خوبی؟
خدا کنه امروز بخوابی اکانت ندارم شب نمیام
تو بخواب...............خوب؟

قربونت چاق نشدم چون از طرف تو خوردم<خنده>
دوووووووووووووتا دوست دارم

سلام خواهری ... عزیزم

(: من هم شدید

خوبم بقول اکبر عبدی تو فیلم مادر ... مادر مرد از بس که جان ندارد

حتما می خوابم ... قول دادم بهت ... سر حرفم هستم

می خوابم ... چشم عزیزم

مرسی منم پای سیب خیلی دوست دارم (:

بقول نیکا:
منبیشترمنبیشترمنبیشتر

------------------------------------

ویرایش دوم:
ساعت ۲۱:۲۵
بیدارم شدم ... خوبم الان خواهری ... مرسی
برای جبران یه دنیا بیخوابی احتیاج به یه دنیا خواب نیست

امشب تنهایی میرم اسکیت ... یکم تنهایی فکر کنم ... حالم جابیاد
مرسی بفکرمی خواهری

رویا شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ

سلام
ظاهرا علاقه زیادی به هنر هفتم دارید
پستهای مربوط به خانه دل و من زرنگم خیلی زیبا بودن
وبلاگ نویسی بهانهی خوبیه واسه حکایت حرفایی که در عالم واقعییت قادر به بیانش نیستیم
امیدورام موفق باشید
در پناه حق

سلام رویا خانم
همینطوره
ممنون ... لطف دارید ...
دقیقا همینطوره
خیلی ممنون
باز هم سر بزنید
خوشحال میشم

شهرام شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ب.ظ

سلام...
حکم رو تجربه کن ....حکم دل .....حکم عقل !!!

سلام
حکم کیمیایی رو تجربه کردم
اما اینایی که تو میگی کنار هم با همدیگه جمع نمیشن

اگه داداشمی تو باید یادم بدی ... تو دادشی

دوست دارم

گیلاسی یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:41 ق.ظ

ببین من هر چقدم دیگه خنگ باشم وگیج باشم و موقع پست خوندم سرم با همه جا بازی کنه ولی دیگه می فهمم تو ناراحتی؟
چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا !!!!
این عکسای که از خودت گذاشتی خیلی متفاوت بودنا...مخصوصا اونجا که شکل اکرم محمدی هستی!!!! من نمی دونستم اینهمه قابلیت داری (نیش)
خوب ناراحت نشو ...امدم از ناراحتی درت بیارم..فک کنم دیگه خیلی در امدی الان نشستی رو سقف از خوشحالی...من برم تا نکشتمت کلا...
ولی چرااااااااااااااااااااااااااا ایا؟

سلام گیلاس خانومی
آره میفهمید ... میدونم ... ولی منم خیلی تابو هستم
ناراحت نشدم ... خیلی هم خوشحال شدم ... شما انرژی جون من هستید ... گفنه بودم قبلا که وقتی میاید واقعا خوشحال می شم ... خیلی
... همیشه منتظرتون هستم ... خوب کاری کردید که نکشتید چون دیگه نمی تونستم بشینم روی سقف.

در زادگاهم
صبر از دل من رفته بود
و صف
تاب بر میداشت
به هنگام حرکت
(موسیو کیارستمی)

پاستیلی یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ق.ظ

سلاااااااام
خوبی داداشی؟

امروز دوستم از سفر اومد........میخوام برم ببینمش

خوشحالم خوابیدی...........بروفن ۴۰۰ اثر کرد؟خدا کنه
پیرهن سفید میخرم برات

شاااااااااااااد باشی
راستی فیلم بوسه فرانسوی چانگ کبنگه منه!

شادم میکنه...کلا مگ راین خوبه
زدم به فیلم باز...........دلم فیلم میخواد

سلام خواهری جونم
مرسی عزیز ... آره ولی معدم رو داغون کرد
از خرید شما متشکریم
مرسی
باید حدس می زدم France kiss
آره خوبه ... شاده ... ولی بیشتر بخاطر دوبله ایه کا روشه
چند وقته وقتی یکی یچیزی میخواد و میگه میخوام یاد ... ولش کن

شهرام یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:00 ب.ظ

سلام...

سلام عزیزم
همینکه بیادم هستی آروم میشم

شراره مامان بردیا یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.mamanighashang.blogfa.com

سلام داداش مکس.چطوری؟ چه خبر؟ حال و روزت؟ رو فرم نیستی نه؟ حرف بزن بابا کشتی منو.
این گل مال تو.خود خودت.داداش کوچیکه من ناراحته میدونم!!!!!!!


________@@@@@@@@
________@@@________@@_____@@@@@@@
________@@___________@@__@@@______@@
________@@____________@@@__________@@
__________@@________________________@@
____@@@@@@______@@@@@___________@@
__@@@@@@@@@__@@@@@@@_________@@
__@@____________@@@@@@@@@_______@@
_@@____________@@@@@@@@@@_____@@
_@@____________@@@@@@@@@___@@@
_@@@___________@@@@@@@______@@
__@@@@__________@@@@@________@@
____@@@@@@_______________________@@
_________@@_________________________@@
________@@___________@@___________@@
________@@@________@@@@@@@@@@@
_________@@@_____@@@_@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________@@@@@_@
____________________@
____________________@
_____________________@
______________________@
______________________@____@@@
______________@@@@__@__@_____@
_____________@_______@@@___@@
________________@@@____@__@@
_______________________@
______________________@
_____________________@

سلام خواهری ... جون جونشو تو دلم گفتم
جدی میگم وقتی این گل رو دیدم اشکم ریخت ... تو یه شرایتطی این گل رو دیدم که خلا سرتاپام رو گرفته بود.
کلا وقتی می بینم یکی مثل شما با مشغله های مخصوص به خدتون زحمت میکشه میاد اینجا ... شرمنده میشم ... گل که دیگه جای خود داره.

گاهی دلتنگ می شود
برای یک پس گردنی
شما باور نکنید

از درختی عکس گرفتم
سرخ شد
شما باور نکنید
(موسیو کیارستمی)

شهرام یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:37 ب.ظ

این عکسارو من نمیتونم ببینم .....چه خاکی تو سرم کنم..

در ول(وب) گردی های شبانه ام
شنیدم که یکی میگفت
عجب صبری داری
همانجا فهمیدم معنی برادری که در ذهنم موج میزد
و صداقت
و کپی رایت را

MAX PAYNE

پاستیلی یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:04 ب.ظ

سلام داداشی
امروز چرا جوابمو ندادی؟سرمو تکون میدو و هیچی نمیگم!

خوبی؟
منم میخوام برم مکه.................یکی منو در یابد
شب بخیر.........
دووووتا

سلام قربونت برم ... خواهری
داداشی زنده ست نگران نباش

I AM IN A WORL OF SHIT
علتش یه این بود که وقتی داشتم تو پارک اسکیت می کردم ... یه جانباز جنگی را دیدم که هر دوپا رو تقدیم کرده بود به ....
و داشت خودشو با سختی تمام از وبلچر بالا می کشید
با زن و بچه اش اومده بود تو پارک شام بخورند
همینطور که داشتم راک می زدم چشمم تو چشماش قفل شد
نمی تونم خودم رو ببخشم
7.62mm
Full Metal Jacket
I am in a world of shit

True lies is here
Damage is here
Shit is here
Between people
This is not a true story
This is a real

MAX PAYNE

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

شهرام دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:41 ب.ظ

کجایی پس..

سلام داداشی
من همینجام

در زادگاهم
سلمانی کودکیم
مرا نشناخت
و سرم را تراشید
سرسری
(موسیو کیارستمی)


من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانهء من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهء خوشبختی بنگرم
(فروغ)

پاستیلی دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ

سلام داداشی جونم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا کنه آروم شده باشی و شاد

آپ نمیکنی؟
باشه هر وقت آروم شدی آپ کن خوب؟
دلم برات تنگ شده بود....از غصه کامنت ندادم

حالا که میدونم خوبی دعا میکنم آروم شی
فیلم خوب سراغ نداری؟
من پاستیل........
بای بای

سلام خواهری

دیروز دل داداشی برات یه ذره شده بود
نمی خواستم ناراحتت کنم … برای همین جوابتو نمی دادم
منو عفو کن

چرا دارم
چانگ کینگ اکسپرس
در حال و هوای عشق
2046
سگدانی
پالپ
باد مارا خواهد برد
و بقیه اون هایی که ندیدم

خوش بحال مارتین اسکورسزی
اون ۹۰٪ فیلمهایی که تا پایان دهه ۷۰ ساخته شده را دیده
دیکاپریو میگفت باورت میشه
همونی که ننش اومده بود ایران تا یه بچه خوشگل بزاد

پاستیلی دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:56 ب.ظ

سلام داداشی

نمیدونم چی بگم................

برای معده دووووووتاییمون متاسفم
داداشی اذیت نکن خودتو..........اون میدونه هنوز آدمایی هستن که دلیل این فداکاریه اونا رو میفهمن
به همین دلش خوشه

با خاطراتش زنده اس..دعا کنیم که کمتر زجر بکشن.کاری میشه کرد مگه؟

داداشی دلم تنگه برات........
خدا کمکمون کنه
من دارم کم میارم
فقط به امید تو میام اینجا..............
دوست دارم
دووووووووووووووتا

سلام خواهری.

بعضی وقت ها سکوت بهترین مرهمه.

منم همینطور خواهری ... دل داداشی هم خیلی
میکنه ... خودش گفته میکنه.
خدا نکنه ... واسه چی ... نگو دیگه
منم به امید کامنت های تو زود میام خونه
دوست دارم خواهری ... خیلی

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

شهرام دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:47 ب.ظ

شعر میگی تو ...جوابمو بده ....اون راهها رو امتحان کردم نشد.....چه خاکی ؟؟؟زود باش متخصص نرم افزار ....
ایقدم ولگردی نرو....

سلام
برای گفتن من شعر هم به گل مانده نمانده عمری و صد ها سخن به دل مانده
صدا که مرهم فریاد بود .......

به ترتیب آدرس هاش اینه:
http://h1.ripway.com/ehsan1980/for%20blog/NONAMELADY/express/p01.jpg

http://h1.ripway.com/ehsan1980/for%20blog/NONAMELADY/express/p02.jpg

http://h1.ripway.com/ehsan1980/for%20blog/NONAMELADY/express/p03.jpg

http://h1.ripway.com/ehsan1980/for%20blog/NONAMELADY/express/p04.jpg

http://h1.ripway.com/ehsan1980/for%20blog/NONAMELADY/express/toranj.jpg

http://h1.ripway.com/ehsan1980/for%20blog/NONAMELADY/express/p05.jpg

http://h1.ripway.com/ehsan1980/for%20blog/NONAMELADY/express/p07.jpg

اگه باز نشد برات یه آدرس جدید میدم که باز بشه.
احتمالا security اکسپلورر تو بالا تنظیم شده
یا مدیریت کوکی ها حذف شده
شب دیر میام۲ ۱ به بعد ... اگه نشد تا قبلش خبر بده که وقتی از دویدن اومدم برات سری کنم.

پاستیلی دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 ب.ظ

سلام داداشی
خوشحالم داداشیم حرفمو میفهمه...امیدوارم درک کرده باشی
من بی احساس نیستم ولی باید خدا رو بخاطر تن سالم .......جوونیت و عقل سالمت شکر کنی

خوبی؟آف بده بازم..آفهای تورو دوست دارم خیلی.........

ممنون فهمیدی چی میگم.همیشه میفهمی...سعی کن ناراحتی ها رو تو یه صندوق حبس کنی
شادی به وقتش غم هم....

امروز عید بزرگی بود.............کربلا نرفتم...ولی یه حس عجیب این روز منو میگیره
حتی امروز که حالم تعریفی نبود

چانگ کینگ اکسپرس در مملکت نایاب میباشد!
گشتیم نبود نگرد نیست..........

فرنچ کیس........آب سیب.........ابی.بروفن
راستی در مورد یه روز در میون..........
کاری نمیتونم بکنم.......ولی همه سعیمو میکنم
بدون بهت فکر میکنم
شب خوش داداشی.....امشب میخوام بخوابم....تو هم سعی کن
اوکی؟

سلام خواهری.

معلومه میفهمم ... امید نداشته باش ... مطمئن باش.

همینطوره ... شکر می کنم.

منم آف های تورو دوست دارم ... خیلی .. من به آف های تو معتادم.

حبس می کنم چون تو میگی ... تو هم از دستم خسته شدی مثل خودم.

آره عیدش هم مثل خودش مظلومه ... روز ملی شدن نفت بیشتر سرو صدا داره.

کلا در ایران نایاب می باشد ... حق داری ... هنوز سر حرفم هستم

گفتم آقا آب سیب داری ... گفت آره ... گفتم تک دانه ... گفت نه ... گفتم نه.

میدونم سعی می کنی ولی نا امیدم نکن.

مطمئن هستم ... منم به تو ... خیلی ... نه تو وقت بی کاریم ... با محبت های خواهری زندم ... تو فیلم مرسدس گفت ... یه آبی به صورتت بزن ... تند هم نرو ... فکر هم نکن ... گفت میزنم ... تند هم نمی رم ... فکر هم کهههههه نمیشه نکرد.

تو هم همینطور ... بخواب عزیزم ... روتو بکش ... وقتی خوابت سنگین شد منم می خوابم ... هیچوقت خواهری رو از دست نمی دم

خاطر جمع

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

پاستیلی سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:38 ق.ظ

سلام داداشی
خوبی؟نمیدونم چی کار کنم دلم برات تنگ میشه
باید فرنچ کیس رو ببرم خونه مامان بزرگم دلم که گرفت یه ارامبخش داشته باشم
مامان اینا فردا میرن
خدا کنه خوب خوابیده باشی..............آاااااااااااروم

سلام خواهری
خوبم عزیزم
منم دلم تنگ میشه ... چیکار کنم
منم چانگ کینگ اکسپرس رو تو گوشیم دارم.
ایشالا به سلامتی ... سفرشون خوش و بی خطر.
بد نبود ۴ خابیدم تا ۸ ... خوب بود.
آره آروم بود.
خیلی خوشحالم ...
همه تو کار ما دوتا موندن ... بمونید

پاستیلی سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:51 ب.ظ

سلام داداشی
من الان خیلی بهترم...........مثل بچه ها دهویی خوب میشم
کاش بچه مونده بودیم

خوبی؟سیاتیک ول کرده؟
من بنام پدر میخوام اینجا نیومده هنوز

من باغهای کندلوس میخوام نبردن منو

وخ که مشکلات من چه بزرگه
داداشی گفتی روزا شخصیتت با شبها خیلیییی متفاوته
منم شخصیتی که اینجا دارم تو دنیای واقعی ندارم........

شااااااااااااااااااااااااد باشی

سلام خواهری
خوشحالم ... کاش ... خاک بازی و پس گردنی بعدش چه حالی میداد ... چقد عصا از بابا بزرگم خوردم که شیشه های گلخونه رو شیکوندم ... دوسم داشت ... هیچ وقت نمی زد ... اداشو در می آورد که میزنه ... همش عصاش می خورد به دیوار ... ما فکر می کردیم چقدر زرنگ بودیم که جا خالی میدادیم ... حالا می فهمیم که اون چقدر دلش نازک بوده <بقض> ...

گفته بودم منو یاد گذشته ننداز ... منتنفرم از گذشته ... حتی از یه لحظه پیش

سیاتیک ول کرد بعد از کامنت و آف های تو

نقد بنام پدر رو برات از تو مجله اسکن می کنم میگذارم حتما برات
باغ های کندلوس ...

بزرگه و کوچیک نداره مهم اینه که آدم رو از حالت طبیعی در میاره ... مشکل مشکله ...
ما بهش میگفتیم ERROR ... ارور ارور بود برامون کوچیک و بزرگ نداشت مهم این بود که نمی زاشت برنامه بره به خط بعد ... یه چیزی داشتیم به اسم CACHE ERROR که اون باعث میشد ارور به یه جای دیگه منحرف بشه.

میدونم

HAPPY TOGETHER

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:19 ب.ظ http://www.mamanighashang.blogfa.com

زیبا بود تا ۱۰ دقیقه زمزمه کردم.

گاهی دلتنگ می شود
برای یک پس گردنی
شما باور نکنید

از درختی عکس گرفتم
سرخ شد
شما باور نکنید
(موسیو کیارستمی)

داداش مکس چطوره؟

از خودت بگو چیه این روزها تو لبی؟ تو لکی؟ خوب میشی زود زود.قربونت.

سلام خواهری

خوبه ... شما هارو داره که دلتون براش تنگ میشه ... چی میخواد دیگه




در شب کوچک من ، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست

گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟

در شب اکنون چیزی می گذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظهء باریدن را گوئی منتظرند

لحظه ای
و پس از آن، هیچ.
پشت این پنجره شب دارد می لرزد
و زمین دارد
باز می ماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و تست

باد ما با خود خواهد برد
باد ما با خود خواهد برد
(فروغ)

قربانت ... شدید

شراره مامان بردیا سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:21 ب.ظ http://www.mamanighashang.blogfa.com

داداش مکس یه زحمت میکشی بهم کد جاوایی رو بدی که امکان رایت کلیک رو برمیداره؟ نمیذارمش توی وبلاگم چون مال دوستامه. فقط میخوام بدونم.مرسی.(گل)

حتما
جون بخواه
(گل رو گرفتم)

پاستیلی سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام داداشی
همه موندن؟بهتر
حسودیشون میشه نمیدونن چی رو نداشتیم که حالا داریم

خوبی؟خوشحالم...ممنون....فردا فرودگاهو این برنامه ها نمیدونم کی بیام
دلم برات تنگ میشه ولی میدونم بهم فکر میکنی
بهت فکر میکنم
شب خوش دووووووووووووووووتا

سلام خواهری

خوبم ... خوشحالم ... عیدت مبارک

منم دلم برات تنگ میشه خواهری ... مثل خواهر واقعی خودم دوست دارم ... شایدم بیشتر

شب تو هم خوش ... رو تو بپوشون
منبیشترمنبیشترمنبیشتر

پاستیلی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ب.ظ

سلام داداشی
فرار کردم اومدم اینا رو برات بنویسم برم

خوبی؟دل منبیشتر
آپ شاد بکن فردا بیام
جمعه نمیام باز شنبه میام
داداشی جونم دوست دارم
شبا خوابم نمیبره راست میگی میشمرم
دوووووووووووووتا

سلام خواهری جونم
لئونی ... بره کوچک خدا ... دوست دارم

خوبم ... میدونم ... دل منم تنگ شده

باشه عزیزم

لعنت بر جمعه

خواهری ... عزیزم ... ترنجبین بانوی من ... دوست دارم ... بی اندازه

امروز رفتم خواهرم رو از دم آموزشگاهش ببرم خونه برسونم ... بهش آدامس تعارف کردم ... گفت تو هنوز نمی دونی من دوست ندارم ... گفتم چرا میرونم ... گفت خوب ... گفتم خوب ... سکوت

منم میشمارم ... تو هم بشمار ... اون کوچیکه رو شموردی ... فرار کرد ... اوناهان ... زیره حصار دم پرچین ... رفت پیش مامانش ... اسمش لئونیه ...

منبیشترمنبیشترمنبیشتر

شراره مامان بردیا چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:42 ب.ظ http://www.mamanighashang.blogfa.com

داداش مکس خودمه. داداش خوب منه.مرسی داداشی خیلی لطف کردی...... شدید :))

قربونت خواهری ... کاری نکردم ... وظیفه بود ... اون شب اون گل دیجیتالی منو نجات داد ... مدیونم بهت

گیلاسی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ب.ظ

بین کامنتای من جای تبلیغات یه اقای کمه !!!
ببین اینبار میکشمتا !!! مکس افسرده شده !!!! اخه اصلا به هیکلت می خوره افسرده بشی؟؟؟
پاشو ...پاشو بیا از اون کارگردان ها و اون فیلمای که دوست داری بگو..بیا بگو برات اسفند دود می کنن.... بیا بگو به اسم صدات میکنن.... بگذار به ذوق تو ما هم ذوق کنیم دیگه...
دلت نمی خواد ما خوشحال باشیم...ما خانواده کوچیک مجازیت!!! من خواهرت ....برادرت.... باز نشسته !!!! پاشو وگرنه میرم این شهرام رو میندازم به جونتا... خودتم می دونی وقتی اون گیر بده !!! (؛*

<بقض>
<پاکش کردم>
چه کردی بامن خواهری با این محبت بی ریات
<رو چشم خواهری>

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد