MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

MAX PAYNE

تحلیل فیلم / دلنوشت های سینمایی

 

نظرات 3 + ارسال نظر
گیلاسی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:45 ق.ظ

یعنی چی !! نمی فهمم !! چرا برگشتی نداره!!!!چرا انقدر مطلقی احسان..... ضرر می کنی! شکست می خوری!!! ادمها رو همونطوری که هستن بپزیر.... نه اینکه به خاطر تو کوتاه و بلند بشن.... با ادمها همونطوری که هستن حال کن....
زندگی رو ساده بگیر....
خوشم نمیاد از این جمله ات... اصلا.... اون چشمای پر اشکم جاش برا این جمله نیست..بهتره یه صورت خشمگین بگذاری تا یه ادمی که از مظلومیت اینطوری شده.....
نمی خوای صداقت و یک رنگی رو ببینی !!!شاید چون از جنس خودته.... کمی راحت ترش....
گروه خوبی داشتیم... تو دوست درای خرابش کنی ... طرفداری من صرفا شوخی بود.... حرف میزنه حرف بزن... مگه بچه ای که قهر میکنی !!! (حتما از منم ناراحت شدی !!! ) بعید نیست..... اگه اینطوری باشه باید متاسف بشم ... از اینکه بهت اعتماد کردم...
مرد هستی یا نیستی بلاخره !!!! سکوت برا مرده ؟ بره که از همه بیشتر سر و صدا میکنه !!! بره ندیدی !!!!
اصلا خوشم نمیاد که ببینم یه کامنت رو جواب میدی و یکی رو نه.... احسانی که من شناخته بودم این نبود !!!

سلام
خیلی ممنون تشریف آوردید.
شاید خونه قدیمیمون احتیاج به اسم رمز داشته باشه ولی اینجا دربش به روی همه خصوصا شما همیشه بازه.

ممنونم نگران من هستید در مورد اینکه ممکنه شکست بخورم.
اتفاقا حق با شماست شکست خورده ام شکست می خورم شکست خواهم خورد.
من درست همون شخصیتی رو دارم که فکر می کنید.
اما این یک بعد از زندگی منه بعد دومم رو حداقل میدونم که نمی دونید.
من یک مردم.
یک روز بدون اینکه خودم خبر داشته باشم بطور اتفاقی بزرگ شدم.
همون روزی که بزرگترین تصمیم زندگیم رو گرفتم.
از کلاس برمی گشتم که دیدم اسباب اثاثیه خونه یک خانم رو صاحب خونه ریخته وسط کوچه و داره داد وبیداد میکنه. شوهر اون خانم هم ظاهرا سر کار بود و اون خانم داشت به صاحب خونه التماس می کرد.
اون صحنه منو تکون داد جوریکه هنوز نمیتونم اون خاطره رو بصورت کامل تو ذهنم مرور کنم.
اون لحظه تصمیم گرفتم نگذارم زن و بچه ام در آینده تنشون بلرزه.
نگذارم یه آدم عوضی بیاد دمه در به همسرم بگه اجاره این ماهتون دیر شده.
دلم می خواد آب تو دلش تکون نخوره.
دلم می خواد یه زانتیا بهش هدیه بدم که با هاش بره استخر بعد تو راهه برگشت که گرمشه کولر ماشینو بزنه خنک بشه.
دلم نمی خواد اضطراب داشته باشه.
دلم می خواد ...

این تصمیم رو به قیمت از دست دادن معصومیتم گرفتم.
درس رو ول کردم و رفتم توی بازار.
دلم واسه کشیدن یه فلوچارت تنگ شده.
دلم واسه ACD SEE ورژن یک تنگ شده.
وقتی در کشو رو باز میکنم و سی دی های قدیمیم که ماله حرفه قدیمیم بود رو می بینم دلم درد می گیره.
روزی میشه که برای جوش دادن یه معامله صد تا قسم حضرت عباس می خورم.
بعضی روزا اگه کسی بهم توهین کنه (فوحش؟ اون که مادر نزایده) اینقدر بهش فحش میدم که اسمو فامیلش یادش بره.
روز ها بعضی وقت ها گرگ میشم.
تو بازا هرکی از دلش مایه بگذاره سوخته.
حالا از این احسانی که روزها هستم حالم بهم می خوره.

ولی نگذاشتم این شخصیت دومم اصالتم رو ازم بگیره.
شب ها وقتی از کار بر میگردم ، میرم کنار رودخونه چند کیلومتر میدوم تا حالم به حالت نرمال برگرده. بعدش یه دوش میگیرم و تازه می شینم پشت کامپیوتر.
اینقدر میشینم که بدونم حالم خوب شده.
من اکثرا شبها تا ساعت سه و چهار بیدارم.
بعضی روز ها که زیادی پست و رزل میشم اینقدر شب بیدار می مونم حتی تا صبح که دوباره بخام برم سر کار.
بخاطر این یبدار میمونم که شاید اثرش از روحم بیرون بره و شاید هم بخاطر عذاب وجدانم باشه.
شبها رو من اونجوری که دوست دارم زندگی میکنم نه اونجوری که مجبورم.
شاید روز ها گرگ باشم ولی شبها دوست دارم بره باشم یه بره نازنازی از نژاد مرینوس.
یه بره ناز بقول سیت تو عصر یخبندان: هاکوری پاکوری.
شب ها من دوست هایی دارم که خیلی خوبند.
خیلی دوسشون دارم.
اگه اونها سر منو لبه باغچه هم ببرند من چیزی بهشون نمی گم.
شب ها اینترنت مدینه فاضله منه.
شبها ترسو میشم. بزدل میشم. بچه سوسول میشم وقتی یکی یه چیزی بهم میگه لب ورمیچینم. اشک تو چشم حلقه می زنه.
این بچه شدنم بخاطر اینکه وقتی سرم رو روی بالش بذارم وجدانم راحت باشه که کسی رو اذیت نکردم.
شبها جوری معصوم میشم که اگه در روز یک اپسیلون اونجوری بشم دشمن هام منو جیک ثانیه قورت دادند.
پس مطمئن باشید که شبها از کسی ناراحت نمیشم. چه برسه به شما. تازه شما هیچ وقت منو ناراحت نکردید. شما خیلی خوب و با جنبه اید

این دوتا عکس رو مقایسه کنید تفاوتش پنج ساله.
پنج سال چقدر آدم رو میتونه عوض کنه.
اون معصومیت تو چشمام کو؟
این ول شدگی عضله های صورت ماله چیه؟
اون لبخند کو؟
اون دید مثبت کو؟ جاشو به چی داده؟
مو هام کو؟
تو این پنج سال چی بدست اوردم؟
چیو از دست دادم؟ (این یکی رو حد اقل می دونم)

من یک مرد هستم ولی با شخصیته دوتا مرد متفاوت.

اگه جواب کامنت هارو نتونستم بدم بخاطر قهر بودن نیست
بخاطر اینه که از اون شخص رفتار های متفاوت دیدم و خودم دوچار دوگانگی ارزشی شدم که نمی دونستم جواب کامنت ها رو با شخصیت روزم جواب بدم یا که با شخصیت شبم. برای همین نتونستم تصمیم درستی بگیرم پس جواب ندادم.

ما یک گروه خوب بودیم
یک گروه خوب هستیم
یک گروه خوب خواهیم بود
حتی اگه بلاگ اسکی فیلتر بشه.

جواب دادن این کامنت رو با مصادف شدن این روز به فال نیک میگیرم و از شما و بقیه تقاضا دارم مثل همیشه من رو توی این کانون گرم شبانه پذیرا باشید.

این عید رو تبریک میگم به شما عزیز(خواهر خوبم)
و به تنها برادری که نداشتم ولی اینجا پیدا کردم(آنان که علی را خدا میدانند *** کفرش به کنار عجب خدایی دارند).

پاستیلی سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:42 ب.ظ

هوم بد نیست.

کرش رو دیدی؟

سلام

پس ۲۱ گرم رو ببین

تحریریه کارنامه شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:52 ب.ظ http://www.7thart.mihanblog.com/

به ما سر بزنید ممنون میشم
http://karnamehmag.blogfa.com/

سلام
وبلاگ خوبی دارید
از آشناییتون خوشحال شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد